9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرچی به آقات زنگ میزنم، جواب نمیده
خوانش بخشهایی از کتاب چراغدار توسط فرزند شهید احسان مرادی
از شهدای حادثه تروریستی حرم حضرت شاهچراغ(ع) در آستانه دومین سالگرد این حادثه
برای تهیه کتاب و شرکت در مسابقه از سراسر کشور به شماره 09175569951 در بله و ایتا پیام دهید.
آیدی بله و ایتا: @Mohammadi_Ar111
حافظهـ؛ رسانه حسینیه هنر شیراز:
@hafezeh_shz
حافظهـ
الگو را پیدا کن
بیشتر مادرها یکریز غر میزدند. یکی از غذای روی گاز و برنج دمنزدهاش میگفت و یکی دغدغهی دختر پیش دبستانیاش را داشت که الان از راه میرسد. مدرسه برای بچهها مسابقات ورزشی مادر و دختری برگزار کرده بود. میخواستند مادرها را خوشحال کنند، اما تیر برگزاری مسابقات، آن هم ساعت اوج کار خانمهای خانهدار نتوانسته بود به هدف اصابت کند. مادرها دوتا دوتا گعده تشکیل داده بودند و صحبت میکردند. وقت میگذرانند تا مسابقات دخترهایشان تمام شود و تشویقی کنند و مثل گلوله به سمت خانههایشان شلیک شوند. من هم از قاعده مستثنی نبودم. قانون جذب کائنات بود یا نمیدانم چه، که همگعدهای خودم را پیدا کردم. دیشب تا حالا از فکر پنج بچه که آنی با حمله صهيونيستها، بیپناه و پدر و مادر شدند، بیرون نمیآمدم. حالا عدل باید بغل دستیام رفیق دوران نوجوانی شهیده از آب در میآمد. شروع کرد برایم از خاطرههایشان گفت. از اینکه حدود بیست سال پیش که هنوز گالریهای عفاف و حجاب مد نشده بود و با یک کلیک نمیشد انبوهی از راههای حفظ حجاب را پیدا کرد، او همیشه چیز تازهای برای رو کردن داشت.
اولین بار که از لبنان آمده بود چیز هلالی و براقی زیر روسری اش میدرخشید. با نگاههای از سر بهت ما که مواجه شد، گفت:«اینا طلق مخصوص روسری هست. درست کردنش کاری نداره فقط کافیه این طلق رو بگیرید با همی دَسفرمون برید جلو. بندازید رو فیلم رادیولوژی برش بزنید. برا سفید شدن طلق و استفاده زیر روسری سفیداتون هم وایتکس بریزید روش. به همین راحتی روسریاتون رو خوشفرم نگه میداره.»
از چادر روی سرش هم گفت:« ای چادرا رو ببینید. آستین داره زیپ داره روسری هم نمیخواد. پوشش کامل هم داره و دیگه دم به دقیقه جلوی چادر باز نمیشه.»
خداحافظی کردم و راه افتادم سمت خانه. از فکر معصومه یا به قول دوستانش آرزو بیرون نمیآمدم.
توی مترو خانم مسنی به بغل دستیش گفت:
- میگن یه زنی رِ با شوهرش شهید کردن. اخبار میگفت با موشک زدنشون. لابد آدمای مهمی بودن که اسراییل دو تا موشک خرجشون کِرده. پَنج تُ هم بچه دُشته.
_ها منم شِنُفتم اولین زن ایرانی بوده که تو لبنان شهید شده.
اشک از گوشهی چشمم چکه کرد. خاطرهها توی ذهنم از چرخش ایستاد. آنها تصور نمیکردند آن زن شهید توی هوای شیراز خودشان قد کشیده و بالیده. زیر لب گفتم: «انگار او همیشه چیز تازهای برای رو کردن دارد. باید این الگو را میگرفتم و با همین دست فرمان جلو میرفتم.»
روایت سارا ابراهیمی؛ ٢ آبان ١۴٠٣
تاریخ را به حافظهـ بسپارید:
@hafezeh_shz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عکس شهید
خوانش بخشی از کتاب چراغدار توسط مادر شهید علیرضا سرایداران
از شهدای حادثه تروریستی حرم حضرت شاهچراغ(ع) در آستانه دومین سالگرد این حادثه
برای تهیه کتاب و شرکت در مسابقه از سراسر کشور به شماره 09175569951 در بله و ایتا پیام دهید.
آیدی بله و ایتا: @Mohammadi_Ar111
حافظهـ؛ رسانه حسینیه هنر شیراز:
@hafezeh_shz
7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تیزر
📣 حسینیه هنر شیراز با همکاری نهاد کتابخانههای عمومی استان فارس برگزار میکند.🔊
📖مسابقه سراسری کتاب «چراغ دار»📖
🔺روایتهایی از زندگی شهدای دو حادثه تروریستی در حرم حضرت شاهچراغ(ع)
🎁جوایز🎁
یک جایزه ۵ میلیون تومانی 💌
یک جایزه ۴ میلیون تومانی 💌
یک جایزه ٣ میلیون تومانی 💌
یک جایزه ٢ میلیون تومانی 💌
یازده جایزه ۱ میلیون تومانی 💌
🗓 زمان اجرای مسابقه از چهارم آبان ١۴٠٣ به مدت دو ماه
🌐شرکت در مسابقه به صورت اینترنتی است و در طول ۲ ماه برگزاری امکان پذیر است.🕕
🖇برای تهیه کتاب و شرکت در مسابقه از سراسر کشور به شماره 09175569951 در بله و ایتا پیام دهید.
🆔 آیدی بله و ایتا: @Mohammadi_Ar111
کتاب چراغدار در کتابخانههای عمومی استان فارس موجود است.✔️
حافظهـ؛ رسانه حسینیه هنر شیراز:
@hafezeh_shz
12.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بابا این خوراکیها رو چیکار میکنه؟
خوانش بخشی از کتاب چراغدار توسط فرزند شهید حسنعلی پورعیسی
از شهدای حادثه تروریستی حرم حضرت شاهچراغ(ع) در آستانه دومین سالگرد این حادثه
برای تهیه کتاب و شرکت در مسابقه از سراسر کشور به شماره 09175569951 در بله و ایتا پیام دهید.
آیدی بله و ایتا: @Mohammadi_Ar111
حافظهـ؛ رسانه حسینیه هنر شیراز:
@hafezeh_shz
May 11
May 11
جنگ اول لبنان (1).mp3
12.74M
جنگ اول لبنان
مروری بر جنگ اول لبنان
متن: محسن فائضی
خوانش: میثم ملکیپور
تنظیم و صداگذاری: پیمان زندی
💢سری پادکست ماجرای فلسطین ۴۳
کاری از:
حافظهـ؛ رسانه حسینیه هنر شیراز
@hafezeh_shz
حافظهـ
#تیزر 📣 حسینیه هنر شیراز با همکاری نهاد کتابخانههای عمومی استان فارس برگزار میکند.🔊 📖مسابقه سراسر
شرکت در مسابقه سراسری کتابخوانی چراغدار از ۴ آبان به مدت دوماه از طریق پیوند زیر امکانپذیر است:
شرکت در مسابقه چراغدار
حافظهـ؛ رسانه حسینیه هنر شیراز:
@hafezeh_shz
حافظهـ
دستمون تو حنا نمیمونه
قبل از اذان خودم را به منزل همسایه قدیمیامان، خانواده کرباسی رساندم تا با آنها به مسجد الغدیر شهرک گلستان برویم. مراسم وداع با شهید بود.
همه در تکاپو و رفت و آمد بودند. همانجا سه تا از بچه های عزیز معصومه(آرزو) را دیدم و هم صحبت شدیم. خودم را به مهدی پسر بزرگش معرفی کردم. لبخند و چشمان برق زده اش نشان از خوشحالی دیدن دوست و هم محلهای مادرش بود. مهدی و محمد با پدربزرگشان پایین رفتند. من و آذر خواهر شهید، هم پشت سرشان. آذر از آرامش بچهها گفت، از مهربانیاشان نسبت به بقیه، که قبل از خوردن هر چیزی اول به خالهها و بقیه حواسشان هست بعد برای خودشان میآورند. آخرش هم گفت این بچه ها گل هستند، گل. با هم سوار ماشین دايیاشان شدیم و با دو پسر آرزو راهی مسجد شدیم. تا جلو در، صف نماز جماعت بسته بودند. جایی برای نشستن نبود. از خواهر شهید جدا شدم و هر کدام یک جایی بین صفها خودمان را جا دادیم. بعد از سلام نماز، خانمی با پالتو ذغالی و شال طوسی رنگ، سینی به دست وسط مسجد آمد. سینی حلوایش را روی میزی که وسط قسمت زنانه با گلهای پر پر شده تزیین شده بود،گذاشت و رفت. پشت سرش رفتم اما گمش کردم. چند دقیقه بعد جلو جاکفشی دیدمش. همین جور که بیرون میرفت به یکی گفت:« والو ای سینی من یادت نره بیاری.» جلو رفتم و پرسیدم شما نذری یا حاجتی داشتید که حلوا درست کردید ؟
- نه نذری ندارم. فقط به نیت حضرت زینب(س) و شهدای دشت کربلا و خانم کرباسی حلوا رو پختم.
-حین پخت حلوا حرف یا درخواستی از شهیده هم داشتید؟
- فقط از شهیده خواستم بتونیم راهش رو ادامه بدیم و مرگ ما رو به شهدا مرتبط کنه.
- برای شهدای دیگر مثل شهید سلیمانی ، هم حلوا پخته اید ؟
- زمان شهید سلیمانی این کارها را نمی کردم. یک و نیم سالی میشه که پاهام به مسجد باز شده اونم با برگزاری سفره حضرت رقیه(س). شنبه هر هفته توی مسجد سفره حضرت برگزار میشه. خودم سر آشپزم و بقیه هم کمک به حالم هستن. پسرام هم در مسجد فعالیت دارن. پول سفره رو هم از خیرین جمع میکنیم. گاهی تا یک روز قبل از سفره، هیچ پولی توی حسابمون نیست اما من ایمان دارم که دستمون تو حنا نمیمونه. تا حالا همیشه پول جور شده. بارها خودم هزینه کردم اما خیلی زود،چند برابرش به حسابم اومده.
در آخر هم گفت:« من خیلی به اهل بیت و شهدا اعتقاد دارم و همیشه برا مراسماتاشان حلوا میپزم.»
روایت زهراسادات هاشمی ۴ آبان ۱۴۰۳
تاریخ را به حافظهـ بسپارید:
@hafezeh_shz