eitaa logo
حافظ‌هـ
911 دنبال‌کننده
306 عکس
200 ویدیو
2 فایل
تاریخ را به حافظه بسپارید! حسینیه هنر شیراز ارتباط با ادمین: @hafezeh_shz_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
حافظ‌هـ
وارد حسینیه شدم توی دارالرحمه، همان جایی که نماز را بر شهدا می خوانند و مثل چنین روزی با آنها وداع میکنند. گل به گل حسینیه تابوت شهدا را گذاشته بودند، بعضی تابوت‌ها هنوز کسی بالای سرشان نیامده بود و دور تا دور بعضی تابوت‌ها جایی برای نشستن نبود. حال و هوای غریبی بر آنجا حاکم بود. مادر یکی از شهدا همان ورودی حسینیه نشسته بود چادرش را انداخته بود روی صورتش، کتاب دعایی دستش بود و دعا می‌خواند. سلامی به محضر شهدا دادم و رفتم سمت تابوت هایی که هنوز خانواده هایشان نرسیده بودند ، ، و پدر و مادرش خادمین شهدا داشتند یکی یکی تابوت ها را تجهیز می کردند؛ اسم و مشخصاتشان را می‌زدند و با پرچم ایران عزیزمان رویشان را می پوشاندند. بعضی از انها انگار بر و بچه‌های مسجد امام سجاد و از دوستان بودند، کارشان که تمام شد از گفتند از ارادتش به حضرت عباس، از اینکه اولین حقوقش را نذر علمدار کرده و در اولین فرصتی که مرزهای ایران به سمت عراق باز شده منبع‌های آب خریده و آنها را برده تا صحن و سرای سقای کربلا. در همان حال یکی از اقوام کشاورز دست خطی از را نشانم داد که با خط خودش این دعای قبل از مطالعه را بالای کتاب مدرسه اش نوشته بود: «بسم الله الرحمن الرحیم اَلّلهُمَّ اخْرِجْنی مِنْ ظُلُماتِ الْوَهْم وَ اکرِمْنی بِنُورِ الْفَهْم وَ انْشُرْ عَلَینا خَزائِنَ عُلُومِک اَلّلهُمَّ افْتَحْ عَلَینا اَبْوابَ رَحْمَتِک بِرَحْمَتِک یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.» حتی پدر شهید کشاورز شعری سروده خود به من نشان داد. به جز خانواده که داشتند از شهرستان فسا خودشان را می‌رساندند، دیگر تمام خانواده‌ها رسیده بودند. فضا آرام بود و کمی از بی قراری‌ها و ناله های جانکاه کاسته شده بود که خانواده آخرین شهید هم رسیدند. پسر چنان بالای تابوت پدر بلند بلند گریه کرد، که هیچ‌کس یارای آرام کردنش نبود. روایت میدانی سید محمد هاشمی ۶آبان ۱۴۰۱ روز قبل از تشییع شهدای شاهچراغ حسینیه گلزار شهدا، دارالرحمه تجهیز و آماده سازی شهدا تنظیم: خانم اسما میرشکاری‌فرد @hafezeh_shz