eitaa logo
حاج عمار
679 دنبال‌کننده
844 عکس
138 ویدیو
30 فایل
کانال شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا (ع) تولد : ۹ تیر ۱۳۶۴ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۴ محل شهادت : حلب سوریه مزار : بهشت زهرا(س) قطعه۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حاج عمار
مستند #علمدار زندگی‌نامه شهید مدافع حرم #محمدحسین_محمدخانی . ‌. پخش شبکه افق . ۲۰ و ۲۱ و ۲۲ مرداد ماه . شنبه ساعت ۲۱ یکشنبه ساعت ۹ دوشنبه ساعت ۱۳:۲۰ کارگردان : مجید بهجت @shahidmohammadkhani
#سی_یک خیلی امام حسینی بود. توی هیئت همه کار می کرد. فقط دستور نمی داد. وقتی می آمد، هم به آشپز کمک می کرد هم به آنکه داشت بنر میزد. #چله_نوکری #عمار_حلب #شهید_محمدحسین_محمدخانی @shahidmohammadkhani
#شهید_محمدحسین_محمدخانی #حاج_عمار @shahidmohammadkhani
حاج عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانی #حاج_عمار @shahidmohammadkhani
عاشق حضرت زهرا (س) بود. روضه های فاطمیه را خیلی با سوز میخواند. یک وقت هایی هم آخرشب زنگ میزد میگفت باهات کار دارم. حالا دو تا هیئت رفته. هم مداحی کرده هم روضه خوانده و هم گریه کرده و سینه زده. اما آخر شب میگفت بیا یک روضه چند نفری بخونیم و گریه کنیم. میگفت هرچی برای مادر گریه کنیم کمه. خط خوبی هم داشت. همیشه کنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسماء متبرک اهل بیت را با خط خوش می نوشت. وزیباترینش هم نام مبارک فاطمه زهرا (س) بود. @shahidmohammadkhani
در یکی از شبهای کنگره‌ی شهدا، مشغول پختن آش گندم بودیم. زمستان بود و سرمای یخبندان تا نیمه شب بیدار بود. به پیشنهاد خودش در آنجا سنگری کنده بودند، باران هم می‌بارید. رفت داخل آن و مشغول نماز شد. رفتم جلو گفتم:《شب از نیمه گذشته،بهتر نیست بری خونه؟》 گفت:《می‌خوام همینجا کنار شهدا بمونم.》 برای انجام کاری رفتم بیرون دانشگاه. یک ساعت طول کشید. وقتی برگشتم، دیدم هنوز آنجاست، داخل سنگر. آمد بیرون رفت کنار قبور شهدا. دیدم حال خوشی دارد. گفتم دعا کن شهدا دست منو بگیرن و جلوشون رو سیاه نشیم.》 گفت:《میای برام زیارت عاشورا بخونی؟》 نیمه های زیارت عاشورا، به دلم افتاد روضه حضرت رقیه (س) بخوانم‌. صدای ضجه و ناله‌اش بلند شد. خیلی بی‌تابی کرد. ناگهان صدایش قطع شد. وقتی نگاه کردم، دیدم از حال رفته و بیهوش شده. با دست زدم توی صورتش. صدایش زدم‌. هیچ عکس العملی نشان نداد. رفتم آب آوردم. پاشیدم توی صورتش. به‌هوش آمد. چشم هایش را باز کرد. سر و صورتش خیس عرق بود. عرقش را خشک کردم. گفتم:《نمیخوای بری خونه؟》 با صدایی از ته گلو گفت:《اگه شما خسته‌ای و می‌خوای بری،برو. من هستم.》 @shahidmohammadkhani
هدایت شده از شمسه
📚 گفتگو با خبرگزاری مشرق 🌐 https://www.mashreghnews.ir/news/884022 🔰به کانال "شمسه" بپیوندید: 🌐 @shamseh8
حاج عمار
در هیات که مداحی میکرد اغلب این شعر را می‌خواند... . روی دفترچه هایش آن را می‌نوشت... . خلاصه زندگیش شده بود این دو بیت شعر... . و شهادتش هم بر اثر اصابت ترکش به سرش بود... . و در آخر بر روی سنگ مزارش هم همین دو بیت شعر را نوشتند... . . وقتی خانواده شهید به دیدار مقام معظم رهبری رفتند؛ مادر شهید این دو بیت را برای حضرت آقا خواندند وقتی تمام شد حضرت آقا گفتند سر نوکر به فلک چرا به درک؟ سر که زد چوبه‌ محمل دل ما خورد ترک ریخت بر قلب و دل جمله‌ی عشاق نمک آنقدر داغ عظیم است که بر دل شده حک سر زینب (س) به سلامت سر نوکر به فلک (درک) @shahidmohammadkhani
هدایت شده از حاج عمار
AUD-20151107-WA0009.mp3
زمان: حجم: 1.06M
سر که زد چوبه محمل دل ما خورد ترک مداحی @shahidmohammadkhani