eitaa logo
حلقۀ رندان
337 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
733 ویدیو
35 فایل
تجربۀ زندگی در باغ معارف آل الله علیهم صلوات الله أجمعین از دریچۀ هنر و ادب درگاه دریافت پیشنهادات و انتقادات شما: @halghe_rendan_admin جهت مشارکت بیشتر در گروه «حلقۀ رندان» عضو شوید: https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
مشاهده در ایتا
دانلود
من و این داغِ در تکرار مانده من و این آتشِ بیدار مانده مپرس از من چرا دلتنگ هستم دلم بین در و دیوار مانده...
مردی که هیچ ضربه به پشت کسی نزد زهراش را جماعتی از پشت سر زدند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙با نوای:حاج محمود کریمی 🖋به قلم: دکتر حسن لطفی ــــــــــــ ⚠️با توجه به ذکر مصیبت ذوات مقدسه لطفاً در شرایط مساعد و حال مناسب مشاهده نمائید. سلام الله علیها
اى بهشت قرب احمد فاطمه ليلة القدر محمد فاطمه اى خدا مشتاق يارب يا ربت اى سلام انبياء بر زينبت كاروان دل روان در كوى تو قبله جان محمد روى تو عصمت حق كوثر پيغمبرى بلكه زهراى محمد پرورى مشعل شب‏هاى احياى على نقش لبخندت مسيحاى على عمر تو بالاتر از ارض و سماست هيجده سالت اگر خوانم خطاست گر چه در اين گردش ليل و نهار زيستى با خاكيان هجده بهار اولين نور آخرين روشنگرى هم ازل را هم ابد را مادرى اى سه شب بى قوت و از قوت تو سير هم يتيم و هم فقير و هم اسير آن كه خاك مقدمش جان همه گفت جان من فداى فاطمه اى كه در تصوير انسان زيستى كيستى تو كيستى تو كيستى فوق هر تعريف و هر تفسير هم پاكتر از آيه ي تطهير هم اى سجود آورده بر پاى تو سر اى خدا هم از نمازت مفتخر مرتضى را محو صحبت كرده ‏اى غرق در درياى حيرت كرده‏ اى مدح تو كى با سخن كامل شود وحى بايد بر قلم نازل شود اى دو عالم قبضه‏ اى در مشت تو وى زمام خلق در انگشت تو انبياء را رهبرى كن فاطمه اولياء را مادرى كن فاطمه خاك را فيض تو آدم مى‏كند فضه ات اعجاز مريم مى‏ كند بر در بيتت مقام قنبرى نيست كم از رتبه پيغمبرى آنچه هست و نيست فيض عام توست خوش‏ترين ذكر امامان نام توست از نبى تا حضرت مهدى همه ذكرشان يا فاطمه يا فاطمه سائل بيت گِلينت عالمى بسته نبود باب احسانت دمى اى مهار ناقه ات زلف عفاف پيرهن بخشيده در شام زفاف عفو، را نازم كه گرد بسترت قاتلت هم نيست نوميد از درت سينه ي تو جنت پيغمبر است دامنت تا صبح محشر كوثر است اخترانت جمله ماه عالمند دخترانت خوبتر از مريمند دست بوس قنبرت فرزانگى خاك پاى فضه ات مردانگى از شب ميلاد تا آخر نفس مصطفى يك دست را بوسيد و بس آن هم اى دست خدا دست تو بود اى بر آن لب‏ها و دست تو درود چون ببيند چشم احسانم تو را با كدامين عقل بشناسم تو را گر چه عمرى در پناهت زيستم آن كه بشناسد تو را من نيستيم با وجود آن همه نعت و سپاس ناشناسى ناشناسى ناشناس بايد اين جا لب فرو بست از بيان روز محشر قدر تو گردد عيان شمع جمع اهل محشر چهر تو است مُهر هر پرونده مُهر مِهر توست جز تولاى تو دست آويز نيست بى تو رستاخيز، رستاخيز نيست حق به محشر محور جودت كند آن قدر بخشد كه خوشنودت كند محشر از فيض تو گلباران شود عفو، مشتاق گنه كاران شود حاج غلامرضا سازگار
سلام. امشب از مجموعه یک داریم که چند روز پیش روانۀ بازار شد.
مدینه کوفه ی اول چو غرق شد در خواب خموش گشت و خموش و فتاد از تب و تاب به زیر نور کمی از هلال نازک ماه برای غسل علی آب می کشید از چاه حسن(ع)چو بغض فرو خورد شورو شینش را به سینه داد سر زینب و حسینش را رها ز چلّه ی دل تیر آه می کردند به جسم زخمی مادر نگاه می کردند علی یکایک گل های خویش را بوسید به گریه گفت مبادا بلند گریه کنید کننده ی در خیبر پس از ثنای خدا شروع کرد به غسل و بگفت یا زهرا برای شستن آن یاس نیلی پرپر فتاد لرزه به دست خدایی حیدر ز ساق اشک شرار دلش زبانه کشید چو دست خویش بر آثار تازیانه کشید همو که داشت به اطفال خود بسی تاکید همو که گفت عزیزان من سکوت کنید کشید دست ز غسل و به ناله و فریاد سرش نهاد به دیوار و از نفس افتاد علی بریده بریده گلایه کرد آغاز که ای همیشه به هر مشکلی مرا همراز منی که پیش تو یاقوت اشک می سفتم منی که درد دل خویش با تو می گفتم چه قدر ناله زدی بهر دست بسته شده ولی نگفتی از آن بازوی شکسته شده.... شاعر: حاج محمود کریمی
عرش و فرش از سوگ زهرا داغدار چشم انجم زین مصیبت اشکبار شمعها خاموش و دلها شعله ور شاهد درد علی دیوار و در ژاله می بارد به گلبرگ سمن می فشاند بر صدف در عدن غسل زهرا را دهد از اشگ ناب ریزد انجم از مژه بر آفتاب گوئیا ابر بهاران در چمن شستشوی گل دهد در پیرهن طهر مطلق را نیاز غسل نیست لیک قصد انجام فرمان نبی است ور نه زهرا را نیاز آب، نه جوی شیری در خور مهتاب، نه بحرها امواج درد انگیختند آبهای خود به ساحل ریختند تا مگر یابند از غسلش صفا تا مگر جویند از آن گهر بها چشمه تسنیم را خون شد جگر فیضی از آن جسم دریابد مگر اشک کوثر چشمه سیاله شد شاید آن گل را تواند ژاله شد گر جهان را آب گیرد سر به پا هست شبنم شستن گل را سزا زان علی می ریخت اشک از چشم تر تا صفا افزون کند بر آن گهر در ظلم سرچشمه آب بقا غسل دادی بهر آن شکل صفا ناگهان دست علی از کار ماند پای صبرش دیگر از رفتار ماند روی بر دیوار هشت آن کان صبر ریخت بر رخ اشک غم چشمش چو ابر صبر از کف داد و شیون ساز کرد مرغ حق، گویی فغان آغاز کرد علت این گریه بی اختیار باز پرسیدند ز اصحاب کبار گفت حق، دست جفا را بشکند رکن بنیان خطا را بشکند نیش خاری یافتم در برگ گل سخت باشد در بهاران مرگ گل کی ببیند چشم این نیلی بساط دختر پیغمبر و ضرب سیاط بشکند دستی که این بیداد کرد خرمن صبر مرا بر باد کرد هر که زد ما را شرر در آشیان آتش غم افتدش در خانمان بشکند دستی که دست ما ببست شاخ پر بار ولایت را شکست دست نامردان عاری از وداد آبروی مردمی بر باد داد برق زرق و زر به اعین شد حجاب مستشان بنمود دنیا چون شراب تیر حرص و آز، دل آماج کرد خانه ایمان و دین را تاراج کرد مست دنیا را هوا اندر سر است مست جاه، از مست صهبا بدتر است هر که شد از جام منصب باده نوش بامداد حشر می آید به هوش پای کوبد بر سر عقل و تمیز می برد از یاد روز رستخیز همچو طفلان می شود سرگرم لهو پایمال دین کند با جهل و سهو حرمت بیت هدا را بشکند خانه اهل ولا آتش زند میل بر هر سستی و پستی کند مست دنیا سخت بد مستی کند مرحوم عابد تبریزی
انتشارات ـــــــــــــــــ 🏷کتاب پیش رو در قالب رمان نوشته شده است و بر اساس احادیث و روایات تاریخی زندگی حضرت را از بدو تولد تا به آخرین روز پوشش می‌دهد.روایت زندگی «ام الائمه» این بار آمیخته شده است با یک روایت دیگر از زندگی و زمانه‌ی خود ما و به خوبی این دو روایت بسیار مستقل از هم از نظر محتوی با یکدیگر آمیخته شده‌اند. 📌معرفی کوتاه «سیّد محمّدسادات اخوی»: در شهریور ماه ١٣٥٢ شمسی در تهران به دنیا آمد. وی از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین علیه السّلام اشعاری را سروده است.سید محمد اخوی فرزند سید محمدرضا سادات اخوی از عالمان دینی تهران و یزد است. مسئولیت دفتر ادبیات بچه‌های مسجد (حوزه هنری)، مدیریت امور ادبی و معاونت هنری (سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران)، مدیریت شورای نویسندگان پخش رادیو فرهنگ (صدا و سیما)، طراحی، مشاوره و اجرای بیش از ٦٥ پروژه فاخر فرهنگی و پیشینه ٢١ سال نویسندگی و ١٧ سال «کارشناس-مجری» و برنامه‌سازی هم‌زمان در صدا و سیما در کارنامه فعالیت‌های اجرایی و مدیریتی ایشان به چشم می‌خورد. 📜رمان « رسیدن به خاتونی که می‌رود» داستان حیات و ممات «انسان کامل» است، داستان «دختر» است، «نبی پرورد». داستان همسر است که یکه و تنها پای «امام» ایستاد. داستان مادر است که «حسنین» را به عالم هدیه کرد. داستان «رسیدن به خاتونی که می‌رود» داستان زندگی و شهادت «علت خلقت» است.
👆🏻👆🏻متن کامل اشعار خوانده شده در این قطعه👆🏻👆🏻
سیدپوریا هاشمی ️ فاطمه جلوه ی باقی ازل تا ابد است آی مردم! بخدای احد! او هم احد است قامت سرو خودش را به علی داد و خمید.. راز زیبایی دریا به همین جزر و مد است از غذای حسنینش زد و بخشید به ما مادر ما به خدا مادری اش را بلد است جامه نو به تن فضه و اسما میکرد بانویی که به تنش پیرهنی از نمد است به فدک کار ندارد هدفش نام علیست نکند فکر کنی در طلب یک سند است گر علی پیکر یک عبدود انداخت به خاک پشت در فاطمه درگیر چهل عبدود است لال باد آنکه ازو شاهد حرفش را خواست آنچه صادر بشود از لب او مستند است نبی از خانه او دست به سینه‌ میرفت تو ببین خانه ی زهرا شرفش تا چه حد است شانی از تربت ارباب فراتر دارد خاک آن چادر خاکی که به زیر لگد است بین دیوار و در خانه چه آمد به سرش.. مدد از فضه گرفت آنکه به عالم مدد است..
طراحی و خطاطی از میرزا حمید قربانپور
چشم عین الله گریان امشب است بعد از این امّ ابیها زینب است🥀
رفته رفته کار من دارد به خواهش می‌کشد التماست می‌کنم، چیزی نمی‌خواهم، بمان...💔
در حقیقت هرچه شد بین در و دیوار شد...💔 علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙با نوای: حاج سیّد احد خجسته/حاج علی انسانی/حاج محمود کریمی 🖋به قلم: عابد تبریزی/حاج غلامرضا سازگار/ حاج محمود کریمی 🏷طهر مطلق را نیاز غسل نیست ــــــــــــ ⚠️با توجه به ذکر مصیبت ذوات مقدسه لطفاً در شرایط مساعد و حال مناسب مشاهده نمائید. سلام الله علیها
💔با توّجه به ذکر مصیبت حضرت صدیقه سلام الله علیها لطفاً در شرایط مساعد و حال مناسب تماشا بفرمائید.💔
بغض شیعه تو یک جمله خلاصه میشه: حیف آن روز علمدار جمل کوچک بود....🖤😭
بعد از تو خواب را ندهم من به چشم خویش ای خفته در لحد، تو به شبها چگونه ای
میکائیل براتی خیلی خیلی شخصیت عجیبی داره. و واقعاً خلاقیّتش مثال زدنی هست.👌🏻 ایشون چند سالی هست که در کارگاه هنری 3*4 فعالیّت می کنند و عمدۀ طراحی های هنری هیئت هنر تهران رو زحمتش رو ایشون می کشن تصویر سازی سایت رهبری هم توسط ایشون بوده. بیوگرافی هنری ایشون تقدیم شما می شود👇 ✅فارغ التحصیل دانشگاه صداوسیما در رشته انیمیشن ، تصویرساز کارگاه طراحی« سه در چهار» ✅ رتبه یک تصویرسازی مسابقه CG art ✅ رتبه یک تصویرسازی مسابقه فن آورد در سال 1395 ✅طراح رنگ و نور انیمیشن سینمایی « فیلشاه» ✅ طراحی فضا در انیمیشن سینمایی « انقراض» ✅ کارگردان و انیماتور انیمیشن کوتاه « فام فانی » ✅ مربی تصویرسازی مسابقه فن آورد در سال 1397 ✅ مربی کارگاه « یمن و نقش من » درسال 1397 ✅تصویرساز شبکه های سیما ( سحر ، افق ، سلامت ) و وب سایت ( خانه طراحان انقلاب اسلامی و khamenei.ir ) ✅ طراحی کاراکتر برند روغن موتور زیرول ✅تصویرسازی کتاب خاطرات مقام معظم رهبری ( مدضله العالی ) تحت عنوان ( ان مع الصبر نصرا ) در لبنان
دیشب دوباره آن زن همسایه طعنه زد: این اشک‌ها برای تو مادر نمی‌شود 💔
ای جان ایمان،اصل دین،روح عبادت حق تو را خوردند با غصب خلافت! هر کس که می گوید برائت بی برائت آویزه ی گوشش کند، ما تا قیامت بغضی مقدس در درون سینه داریم از دشمن زهرا و حیدر کینه داریم
نمونه ای از آثار ایشون تقدیم شما می شود:👇👇👇
در مورد کتاب تاریخ مسعودی باید عرض کنم که : آنچه از این اسم تبادر به ذهن دارد کتاب مرُوج الذهب و معادِن الجوهر تالیف علی ابن حسین مسعودی تاریخ نگار و جغرافی دان معروف است که بیش ۳۰ کتاب برای وی ثبت کرده اند و این مسعودی نامیدن کتاب بسبب انتساب به مولف است اما ابوالفضل بیهقی نام کتاب خویش را فقط تاریخ نوشته‌است ولی در دوره‌های بعدی، این کتاب را با نام‌های متعددی ذکر کرده‌اند که مشهورترینِ آن‌ها تاریخ بیهقی است. ابن فندق بیهقی و ابوالحسن بیهقی آن را تاریخ ناصری نامیده‌بودند. تاریخ مسعودی، تاریخ آل ناصر، تاریخ آل سبکتگین، جامع‌التواریخ، جامع فی تاریخ سبکتگین و مُجَلدات نیز دیگر نام‌های یادشده از این کتابند نامیدنِ تاریخ بیهقی تحت عنوان تاریخ مسعودی از آن جهت است ک امروزه، قسمت‌های بازماندهٔ این کتاب بیش‌تر به دورهٔ پادشاهی مسعود غزنوی مربوط است دلیل شهرت کتاب به تاریخ ناصری نیز احتمالاً ناشی از دو علت است؛ نخست به اعتبار لقب سبکتگین (پدر محمود غزنوی) که ناصرالدین است و این کتاب تاریخ خاندان و فرزندان و فرزندزادگان وی بوده و دیگر لقب سلطان مسعود که «الناصرلدین‌الله» بوده‌است
هر خانه‌ای حالش به مادر بستگی دارد 🖇🏴
دیروز چو من شکر وصال تو نگفتم امروز مرا سوز تو سزا کرد