«💚🔗📘»
به فکر مثل شهداء مردن نباش!
به فکر مثل شهداء زندگی کردن باش...
#ابراهیم_هادی
💙الّلهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُم🍃
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
همه ما زمینی هستیم اما رفقای #آسمونی داریم...
رفیق آسمونیا که نباید حال دلشون خراب باشه...
رفقایی که عشق و محبتشون زندگیمون رو عوض کرده..
مگه میشه #شهید_ابراهیم_هادی باشه و ما خوب نباشیم..
مگه میشه #شهید_ابراهیمهادیها
باشن و ما غم بگیریم..!
#رفیق_شهیدم ؛ #ابراهیم_هادی 🌹
#همافزایی_شهدایی
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
#زندگی_به_سبک_شهدا🥀🌺
چه آرزوهای قشنگی می کردند و چقدر زیبا اجابت می شد...
🥀حاج #احمد_متوسلیان آرزو کرده بود:
"بدست شقی ترین انسانهای روی زمین یعنی اسرائیلی ها کشته بشم"
و حالا دست اونهاست... 😔
🌹 شهید #ابراهیم_همت از خدا خواسته
بود:
"مثل مولایم بدون سر وارد بهشت بشم"
ترکش خمپاره سرش رو برد... 😭
🌹 شهید #برونسی همیشه می گفت:
"دوست دارم مثل حضرت زهرا (س) گمنام باشم"
سالها پیکرش مفقود بود... 😔
🌹 شهید #مهدی_باکری می گفت: از خدا خواستم
"بدنم حتی یک وجب از خاک زمین رو اشغال نکنه"
آب دجله او را برای همیشه با خودش برد... 😭 😔
🌹 #شهید_ابوترابی در مسیر پیاده روی مشهد می گفت آرزو دارم:
"در جاده عشق (مشهد) از دنیا برم"
تو همون مسیر خدا بردش و روز شهادت امام رضا در جوار امام رضا (ع) دفن شد... 😔
🥀شهید #ابراهیم_هادی خواست مثل مادرش زهرا س گمنام بماند
...سالهاست بدنش در کمیل جاماند و جاویدالاثر شد🍃
💠 حاج حسین یکتا:
میخواستن 👈 میشد...
میخوایم 👈 نمیشه..
چه_کار_کردیم_با_این_دلها😔
🌹اول شهید زندگی کن تا
تا شهید بروی از زندگی 🌹
#همافزایی_شهدایی
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
معجزه اذان
سلام بر ابراهیم ✋
حسين الله کرم
در ارتفاعات انار بوديم. هوا كاماً روشــن شــده بود. امدادگر زخم گردن ابراهيم را بست. مشغول تقسيم نيروها و جواب دادن به بي سيم بودم. يكدفعه يكي از بچه ها دويد و باعجله آمد پيش من و گفت: حاجي، حاجي يه سري عراقي دستاشون رو بالا گرفتن و دارن به اين طرف مي يان! با تعجب گفتم:كجا هســتند!؟ بعد با هم به يكي از سنگرهاي مشرف به تپه رفتيم.
حدود بيســت نفر از طرف تپه مقابل، پارچه سفيد به دست گرفته و به سمت ما مي آمدند. فوري گفتم: بچه ها مسلح بايستيد، شايد اين حُقه باشه! لحظاتي بعد هجده عراقي كه يكي از آن ها افسر فرمانده بود خودشان را تسليم كردند
.🥀🥀🥀🥀
من هم از اينكه در اين محور از عراقي ها اسير گرفتيم خوشحال شدم. با خودم فكركردم که حتماً حمله خوب بچه ها و اجراي آتش باعث ترس عراقي ها و اســارت آن ها شــده.
بعد درجه دار عراقي را آوردم داخل سنگر. يكي از بچه ها كه عربي بلد بود را صدا كردم.
🥀🥀🥀🥀
مثل بازجوها پرسيدم: اسمت چيه، درجه و مسئوليت خودت را هم بگو! خودش را معرفي كرد و گفت: درجه ام سرگرد و فرمانده نيروهايي هستم كه روي تپه و اطراف آن مستقر بودند. ما از لشكر احتياط بصره هستيم كه به اين منطقه اعزام شديم.
پرسيدم: چقدر نيرو روي تپه هستند. گفت: الان هيچي!! چشمانم گرد شد. باتعجب گفتم: هيچي!؟جواب داد: ما آمديم و خودمان را اســير كرديم. بقيه نيروها را هم فرستادم عقب، الان تپه خاليه! دوباره با تعجب نگاهش كردم و گفتم: چرا !؟ گفت: چون نمي خواستند تسليم شوند.
🥀🥀🥀🥀
تعجب من بيشتر شد و گفتم: يعني چي؟! فرمانده عراقي به جاي اينكه جواب من را بدهد پرسيد: اين المؤذن؟! اين جمله احتياج به ترجمه نداشت. با تعجب گفتم: مؤذن!؟ اشك در چشمانش حلقه زد.
با گلويي بغض گرفته شروع به صحبت كرد و مترجم سريع ترجمه مي كرد: به ما گفته بودند شــما مجوس و آتش پرستيد.
به ما گفته بودند براي اسام به ايران حمله مي کنيم و با ايراني ها مي جنگيم. باور كنيد همه ما شيعه هستيم.
🥀🥀🥀🥀
ما وقتي مي ديديم فرماندهان عراقي مشــروب مي خورند و اهل نماز نيســتند خيلي در جنگيدن با شما ترديد كرديم. صبح امروز وقتي صداي اذان رزمنده شما را شــنيدم كه با صداي رسا و بلند اذان مي گفت، تمام بدنم لرزيد.
وقتي نام اميرالمؤمنين را آورد با خودم گفتم: تو با برادران خودت مي جنگي.
🥀🥀🥀🥀
نكند مثل ماجراي كربلا ... ديگــر گريه امان صحبت كردن به او نمي داد. دقايقــي بعد ادامه داد: براي همين تصميم گرفتم تسليم شوم و بار گناهم را سنگين تر نكنم.
لذا دستور دادم كسي شليك نكند. هوا هم كه روشن شد نيروهايم را جمع كردم و گفتم: من مي خواهم تسليم ايراني ها شوم. هركس مي خواهد با من بيايد
گوشه ای از زندگی سراسر#معجزه #شهید
#ابراهیم_هادی
#کتاب_سلام_بر_ابراهيم
#همافزایی_شهدایی
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
#شهیدانه
#هادی_دلها
#سردار_شهید
#ابراهیم_هادی
بسياري هنوز او را #نمیشناسند که اگر می شناختند در کوره #راههای گمراهی #سرگردان نبودند .
و اين #گناه ماست برادر ....
#گناهي كه ما را به خاطر آن نخواهند #بخشيد
#گناه روزی خوردن سر #سفره پر فیض #شهدا و لب #فروبستن
🕊 #شهدا
🕊🌹 #همیشه
🕊🌹🕊 #نگاهی
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🌴
#شهیدانه
#هادی_دلها
#سردار_شهید
#ابراهیم_هادی
بسياري هنوز او را #نمیشناسند که اگر می شناختند در کوره #راههای گمراهی #سرگردان نبودند .
و اين #گناه ماست برادر ....
#گناهي كه ما را به خاطر آن نخواهند #بخشيد
#گناه روزی خوردن سر #سفره پر فیض #شهدا و لب #فروبستن
🕊 #شهدا
🕊🌹 #همیشه
🕊🌹🕊 #نگاهی
🌹
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
#خاطرات_شهدا 📚
باران شدیدی در تهران باریده بود.⛈
خیابان 17 شهریور را آب گرفته بود.
چند پیرمرد می خواستند به سمت دیگر
خیابان بروند مانده بودند چه کنند.همان
موقع ابراهیم از راه رسید.پاچه شلوار را
بالا زد و با کول کردن پیرمردها،آن ها را
به طرف دیگر خیابان برد.😍
ابراهیم از این کارها زیاد انجام می داد.✌️🏻
هدفی جزشکستن نفس خودش نداشت
مخصوصا زمانی که خیلی بین بچه ها مطرح بود!🥰
_ روایت دوستانِ #شهید
#ابراهیم_هادی...🌷🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯