#سالروز_شهادت_شهید_کاوه_نبیری
🔸 ولادت: ۱۳۶۱ تهران
شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۱ کربلای ۵ شلمچه
🌷 شهید کاوه به لحاظ اخلاقی و روحی از صلابت و صداقت خاصی برخوردار بود. در عین حال بقدری افتاده و گرم با برادران بسیج و عموم مردم برخورد می کرد، که هیچگاه تصور فرماندهی وی در اذهان، تداعی نمی شد. برادران مخلص بسیج در تمام صحنه های جنگ، آموزش، شهر و بیمارستان همانند شمعی گرداگرد وجود با صفایش حلقه می زدند. وی ضمن تسلط به مکالمه زبان عربی، مدت زمانی را در بعلبک در کنار برادران رزمنده فلسطینی گذراند.
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
8.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهید کاوه نبیری
🔶 او عاشق و دلداده امام بود و شهادت پاداشی بود برای آن همه تلاش، گذشت، اخلاص و ایثارش. زیبنده باد بر قامت پولادین و استوار او، خلعت زیبای شهادت و گواراباد شهد شیرین این فوز عظیم بر این سرباز واقعی وحقیقی امام زمان(عج) و یاور صادق و فداکار روح الله. خاطره اش جاوید و روحش خشنود باد.
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
🌷 حرم عشق کربلاست و چگونه در بند خاک بماند آنکه پرواز آموخته است...
🔺 #سالروز_شهادت_دانشمند_هسته_ای_دکتر_مسعود_علی_محمدی
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
10.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 محو تحیّر همهی فرشتهها،
همهی عرش خندید،
یه صدایی پیچید؛
ألا اهل العالم،
نور زهرا (سلاماللهعلیها) تابید💫
🌷 ویژه میلاد حضرت زهرا سلاماللهعلیها
#مهدی_رسولی
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
🔸 #سبک_زندگی
📖 #قصه_ننه_علی
🌷 #روایت_زندگی_زهرا_همایونی مادر #شهیدان_امیر_و_علی_شاه_آبادی
📝 #برشی_از_کتاب
می ترسیدند سر جنازه امیر حالم بد شود. به حرفشان گوش نکردم. جلوتر از همه سوار ماشین شدم و راه افتادیم. رسیدیم پارک شهر. مرا گذاشتند جلوی در معراج و خودشان رفتند داخل. غریب و تنها نشستم روی زمین. چشم از در معراج بر نمی داشتم...
✍🏻 به قلم #مرتضی_اسدی
✅ خرید آسان اینترنتی
b2n.ir/s87901
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
#سالروز_ولادت_شهید_محمد_حسن_ابراهیمی
🔸 ولادت: نجف ۱۳۴۶/۱۰/۲۲
شهادت: ۱۳۸۳/۰۲/۱۵ کشور گویان
مزار مطهر: قم
📖 #جمعه_دوم_آوریل
🌷 #شهید_محمد_حسن_ابراهیمی به #روایت_همسر
📝 #برشی_از_کتاب
نمیدانم خواب بود یا، رؤیا دیدم محمد حسن دشداشه ی سفید خیلی زیبایی تنش کرده و برگشته خانه با خوشحالی رفتم جلو و صدایش زدم: «محمد حسن اومدی؟! بالاخره برگشتی؟ کجا بودی این مدت؟!» صورتش خیلی زیبا و نورانی شده بود. گفت: «نمی دونی؟ من دست آمریکاییها بودم. آنها من را گرفته بودند.»
✅ خرید آسان اینترنتی
b2n.ir/y58416
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
💠 «قصه ننه علی» را مادران نخوانند! 💠
🔸 نظر جناب آقای محسن ذوالفقاری نویسنده کتاب تشکیلات بهشتی و جهادگرد درباره ی کتاب #قصه_ننه_علی
⛔️ حتما بخونید ⛔️
🔸 حدود دو سال پیش در گعدهای که در فروشگاه بهنشر تهران داشتم آقا مرتضی اسدی نمای کلی از اوصاف خانم #زهرا_همایونی را برایمان باز کرد. در حال نگارشش بود و بهخاطر حواشیِ قصه این سوژه بکر، جوشِ گیر و گورهای ممیزیها و ارشاد را میزد. کمی هم نگران ناشرش بود. امسال که شنیدم نشر #حماسهیاران (ناشر کتاب تنها گریه کن) کتاب «#قصه_ننه_علی» را چاپ کرده است خیلی خوشحال شدم. وقت را تلف نکردم. حتی در این حد طاقت نیاوردم که به نویسنده بگویم برایم امضاء کند و بفرستد! اولین کتابفروشی خریدم.
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
⛔️ حتما بخونید ⛔️
🔸شب که به خانه برگشتم. از فرط خستگی و مریضی در بستر افتادم. به قول معروف روبهقبله شدم. سرم از شدت درد در حال انفجار بود. وقتی بلند میشدم انگار یک توپ تنبل تو سرم قل میخورد. از مامانم خواستم کتاب «قصه ننه علی» را برایم بیاورند. جواب دادند:
-تو داری از حال میری حالا چه وقت #کتاب خوندنه!
-بیارید! دوای من کلمه و کاغذه! مخصوصا از این جنس!
دلم تاپ تاپ میزند برای #زندگی_مادران_شهدا! مخصوصا اگر بفهمم کمی حاشیهدار است! یعنی در آن زندگی باشد! زندگی واقعیِ بدونِ روتوش و #سانسور! مخصوصتر نویسندهاش رفیق هم باشد! نور علی نور است!
حریفم نشدند. برایم آوردند. چشمهای دو برادرم داد میزدند: «اين بشر بیشتر دیوانه است تا مریض!»
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
⛔️ حتما بخونید ⛔️
🔸 در پیشگفتار نویسنده، خاطره آشناییاش با ننه علی را میگوید که هممحلهای با هم درمیآیند و کلید اولین مصاحبه میخورد. در همان شروع کار راوی آب پاکی را روی آقامرتضیِ نویسنده میریزد:
-خیلیا به قصد نوشتن #خاطرات_بچههام و ساختن فیلم پا گذاشتن به این خونه، اما رفتن و پشت سرشون رو هم نگاه نکردن. شما هم...
این #نویسنده_جوان هم اعتراف کرده است به خاطره این #سوژه_خاص مثل بقیه بیخیال شده است:
-نباید این بخش جنگ را با صدای بلند فریاد زد. از قدیم گفتهاند سری که درد نمیکند، دستمال نمیبندند! کلی سوژه و موضوع بیدردسر زمین مانده؛ یکی را انتخاب میکنم و بدون استرس مینویسم. رفتم و پشت سرم را هم نگاه نکردم.
همین ابتدای کتاب جذب شدم تا ادامه بدهم. فصل اول انگشت به دهان ماندم. تا حالا چنین #مادر_شهیدی نه دیده بودم نه شنیدم بودم و نه خوانده بودم! هاج و واج مانده بودم! مگه داریم؟ مگه میشه؟! جلوتر که رفتم درد و رنج روحیام نیز به دردهای تنم اضافه شد. هی جلوتر میرفتم تا شاید قصه روحیهبرانگیزتر و امیدوارکنندهتر بشود اما نشد که نشد. به خودم که آمدم فهمیدم این خودش عین #امید است، عین #روحیه است، عین #استقامت است. «آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم.» به کلی نگاهم نسبت به #کتاب عوض شد. کل خانواده با تعجب بهم نگاه میکنند. انگار یک خوره میدیدند که با چشمهایش کتاب را میجود. کل وجودشان علامت سؤال شده بود که این چه کتابی هست که حاضر نیست دست ازش بردارد! واقعا دوست نداشتم کنار بگذارمش. اما چه چاره کنم که برقها خاموش شد و گوشیام هم روی شارژ بود و از نورش نمیتوانستم استفاده کنم. صبح سردردم آرامتر شده بود ولی گلودرد هنوز اذیتم میکرد. با معجون آبلیمو عسل صبحم را شروع کردم و باز «#قصه_ننه_علی» در دستم جای گرفت. بیصبحانه و چایی تا قبل نماز ظهر کل کتاب را تمام کردم.
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
⛔️ حتما بخونید ⛔️
🔸 خدا را صدهزار مرتبه شکر کردم که با ظهور چنین آثاری، #خاطرات_دفاع_مقدس از روالهای خشک و کلیگوییهای مرسوم در حال خروج است و شاید شاهد انقلابی دیگر در عرصه #ادبیات_پایداری هستیم که نسل جوان سردمدار آن هستند. نسل که جنگ را ندیدند ولی میتوانند برای جنگ قلم بزنند. برعکس کسانی که جنگ را دیدند ولی هنر بیان و روایت ندارند و فکر میکنند صرف تجربه زیسته کافی است و بدون هیچ علم و مطالعه و تمرینی خودشان را #نویسنده مینامند!
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran