فصل اول خاطره دوم.mp3
377.7K
فصل اول؛ #خاطره_دوم
بیست و نه روز تا سالگرد شهادت #سردار_دلها
« #حاج_قاسم_سلیمانی » 🌹
برشی از کتاب سلیمانی عزیز ۱
از انتشارات حماسه یاران
#انتشارات_حماسه_یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
فصل اول خاطره سوم.mp3
638.5K
فصل اول؛ #خاطره_سوم
بیست و هشت روز تا سالگرد شهادت #سردار_دلها
« #حاج_قاسم_سلیمانی » 🌹
برشی از کتاب سلیمانی عزیز ۱
از انتشارات حماسه یاران
#انتشارات_حماسه_یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
#برشی_از_کتاب
_ قاسم مگه کله خر خوردی؟ چرو گردن گرفتی؟
جوابی ندادم، خودش میدانست نادر بیچاره هست. آقای فرهادی با تندی راهش را گرفت و ازمان دور شد. نادر یواش به سمتم آمد، ترسش رفته بود اما
لبهایش چنان آویزان بود که چیزی به رویش نیاوردم.
_ قاسم ...
چشمان شرمنده اش به خاک زمین میخ شده بود. دستم را روی شانه اش
گذاشتم.
_ کاکو غمت نباشه طوری نشد که...
«دمت گرم» را چنان از ته دل گفت، که به دلم نشست و اخم و تخم آقای فرهادی را از ذهنم بیرون کرد. سرش را بالا آورد و بازویم را گرفت بار دومیه که کمکم میکنی حتما جبران میکنم.
دفعه اول فراموشم شده بود که یادآوری اش کرد، شانه اش را فشار دادم.
_ دیگه اصلا بهش فکر نکن.
تقریبا دو سال پیش بود که توی بازی، چوب خورد به دستش و خونش بند نمی آمد، از درد آب توی چشمهایش جمع شد بریدگی ساعدش را بررسی کردم؛ بخیه هایی که باید میخورد و هزینه ای که باید پرداخت میکرد و پدری
که وضع مالی خوبی نداشت.
_ پاشو خودم میبرمت در مونگاه.
ماشین گرفتم به مقصد مرودشت.
_ نذاری مامان و بابات بفهمن ها!
ناراحت میشن...
✂️ برشی از کتاب کوچه ای که تکرار میشود
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
📌#شهید_قاسم_سجادیان
در سیّدان استان فارس متولد شد. روستایی که به شهر سیّدها مشهور است.
در بچگی و دوران مدرسه، پسری بازیگوش بود و علاقهای به درس نداشت اما دست و پایش را میگرفتی، در اتاق انجمن اسلامی، کارهای تئاتر را راست و ریس میکرد. اجرای نمایش را دوست داشت و بارها در گروه تئاتر مدرسه، نقش بازی کرده بود. علاقهاش به همین جا ختم نشد.
... ادامه اش پیام بعد👇
#انتشارات_حماسه_یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
🇮🇷 #شهید_قاسم_سجادیان
دستبه خیریاش یکی دو تا نبود. طوری که هر جا مظلومی میدید، از کمک دریغ نمیکرد. همین احساس مسئولیتش بود که در سال ۱۳۷۸، دربرابر ظلم قد علم کرد و عاقبت به خیر شد.
📗 کتاب کوچهای که تکرار میشود به دو بخش تقسیم میشود. بخشی به خاطرات قاسم میپردازد و بخش دیگر، داستان معلمی را میگوید که قاسم زندگیاش را تغییر داد. معلمی که سر کلاس درس، تلاش میکند تا قاسم درون بچهها را بیدار و شیوه صحیح زندگی کردن و بیتفاوت نبودن را تزریق کند...
«کوچه ای که تکرار میشود»
روایت داستانی زندگی شهید قاسم سجادیان
نوشته: طاهره کوهکن
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
#معرفی_کتاب
📘 کتاب «کوچه ای که تکرار میشود»
زندگی نامه داستانی شهید قاسم سجادیان
کوچهای که تکرار میشود، از شهید قاسم سجادیان میگوید. شهیدی اهل سیّدان فارس. کسی که مردانگیاش، او را در همان دوران جوانی، بزرگ روستا میکند. در کتاب، خاطرات کودکی تا سال ۱۳۷۸ که آخرین امتحان زندگی برای محک خوردن ایمان او رقم میخورد، روایت شده؛
اتفاقی که بقیه از کنارش با بیتفاوتی گذشتند، ولی باعث عاقبتبهخیری قاسم شد.
🛒 سفارش اینترنتی کتاب از طریق سایت حماسه یاران:
B2n.ir/p90835
❗️به جهت خرید تلفنی یا به صورت حضوری با شماره واحد فروش تماس حاصل نمائید.
۰۲۵۳۷۷۴۸۰۵۱
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
هدایت شده از انتشارات حماسه یاران
⏳ روایت مادری که ۱۷ سال عاشقانه و صبورانه فرزند جانبازش را پرستاری کرد...
📗 مســابقه کتابــخوانی #تب_ناتمام با شعار
« #مقاومت_نماد_عزت »
📝 ایـن کتاب روایــت زنـدگی
خانم شهلا منزوی، مادر جانباز
شهید حسین دخانچی هست
⏰ از اول آبان تا پایان آذر ۱۴۰۳ فرصت دارید با تهیه کتاب در مسابقه شرکت کنید:
❗️نکته مهم؛ عزیزانی که بعد از مطالعه کتاب به سایت حماسه یاران مراجعه کنند و به سوالات مسابقه پاسخ دهند، شانس برنده شدنشان ۲ برابر خواهد شد.
😍 جوایز مسابقه هم برای هر سنی میتونه جذاب باشه؛ تبلت، ساعت مچی، هدفون، ایرپاد و جوایز نقدی
و « #هدیه ویژه ای هم برای ۱۰ نفر داریم که مادر شهید، خانم منزوی » برای برندگان در نظر گرفته اند.
به جهت اطلاع از نحوه شرکت در مسابقه و تهیه کتاب به آدرس زیر مراجعه نمایید:
hamasehyaran.ir/pooyesh-tab
#انتشارات_حماسه_یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از رنج های دنیا پناه بر علی "علیه السلام"
#انتشارات_حماسه_یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
؛؛
✅ اطلاع از نحوه تهیه کتاب
و شرکت در مسابقه وارد
صفحه پویش در سایت
انتشارات حماسه یاران شوید...
http://hamasehyaran.ir/pooyesh-tab
#شهید_آقازاده
جاسوسی به سبک آقازادهای با ژن خوب؛ شفایی که رضا از حضرت زهرا (س) گرفت.
🌹 در درگیری ها خیلی شدید بود، رضا ارومیان توانست در یکی از گروهک های ضد انقلاب نفوذ کند.حدود شش ماه در ستاد حزب بود و جاسوسی می کرد؛ تا اینکه روسا به او ظنین می شوند و جلسه ای تشکیل می دهند تا نقشه ای برایش طرح کنند.اما رضا متوجه ی ماجرا می گردد و با جسارتی عجییب، وارد جلسه می شود و همه را به رگبار می بندد.چند نفر از سرکرده ها را می کشد و بعد پا به فرار می گذارد.
او را تعقیب می کنند. رضا که دیگر خسته شده بود و احتمالا گلوله ای هم به پایش داشت، از بالای تپه ای می افتد و در میان برف ها محو می شود.تعقیب کنندگان از کنار او می گذرند، ولی متوجه اش نمی شوند.
شب هنگام رضا خود را از میان برف بیرون می کشد و کشان کشان به مقرهای خودی می رسد.او را به بیمارستان می رسانند؛ ولی متاسفانه رضا از دو پا فلج می شود. از این ماجرا مدتی می گذرد و رضا در ارومیه زندگی جدید خود را آغاز می کند. ماه محرم از راه می رسد و در روز عاشورا در حسینیه ارومیه، رضا را با برانکارد به مجلس می آوردند.
میان مردم، رضا به شدت گریه می کند و خوابش می برد.
در خواب خانمی را می بیند که به او می گوید:"بلند شو!" رضا می گوید:پایم فلج است،نمی توانم بلند شوم.
بعد آن خانم دستمال سیاهی را روی پای رضا می گذارد و می گوید:"بلند شو!"
رضا از خواب می پرد.حاضران همچنان گرم سینه زنی بودند.رضا دستمال سیاهی روی پایش مشاهده می کند.آن را برمی دارد و بلند می شود.ناگهان جمعیت متوجه ی او می شوند می ریزند روی سرش و لباس هایش را پاره می کنند.
🇮🇷 @hamasehyaran
#شهید_رضا_ارومیان
🌹 خاطره ای از شهید ارومیان:
🔺 هوا هنوز تاریک بود. منتظر رضا بودیم تا برگردد اما خبری نشد. با خودم گفتم: «رضا دیگر برنمیگردد.»
🔻 دقایقی بعد صدای انفجار چندین نارنجک تمامی سنگرهای فعال عراقیها را از کار انداخت. بعد صدای مهیبی آمد و تانک دشمن هم منفجر شد. بچهها با خوشحالی آماده پیشروی شدند. اما من به فکر رضا بودم. او بود که با این شجاعت به میان دشمن رفت. او با پرتاب نارنجک توانسته بود سنگرهای دشمن را منهدم کند. حتی توانسته بود یک نارنجک به داخل تانک دشمن بیندازد. از همه سراغ او را میگرفتم اما هیچکس فکر نمیکرد که او زنده باشد.
🔷 یکباره رضا را دیدم. با همان قد و قامت کشیده و استوارش به میان بچهها بازگشت. خیلی خوشحال شدم. به استقبالش رفتم. بعد از دقایقی با بقیه بچهها حرکت کردیم. عملیات والفجر ۸ با رمز مقدس «یا فاطمه الزهرا (س)» به مراحل نهایی خود رسیده بود.
#کتاب_آقازاده_ها
✅ خرید اینترنتی:
https://b2n.ir/e24453
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
هرکه به خدا ایمان دارد
ممکن نیست حس کند
محاصره شده است ؛
حتی اگر تمام جغرافیایی که در آن
قرار دارد بر او تنگ آید !
[ شهیدسیدحسننصرﷲ ]
#وعده_صادق
#انتشارات_حماسه_یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
هدایت شده از انتشارات حماسه یاران
❗️کتاب صوتی سید مقاومت در سایت ایرانصدا منتشر شده است.
💠 این کتاب ۷۲ خاطره از سید مقاومت، شهید سید حسن نصرالله است که به بهانه چهلمین روز شهادت ایشان توسط نشر حماسه یاران منتشر شد.
❇️ گردآوری کتاب: زهرا جابری
❇️ تدوین: مهدی قربانی
راوی: محمود قدیریان , حسین قاسمی , نسرین اسنجانی
قالب: روایی
مدت کتاب: ۹۰ دقیقه
لینک دسترسی به کتاب صوتی:
https://B2n.ir/h49309
فایل رایگان کتاب:
https://eitaa.com/hamasehyaran/5633
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
2.mp3
4.98M
💠 قسمت دوم
📕 ۷۲ خاطره از سیدِ عزیزِ #حزب_الله، شهید #سید_حسن_نصرالله
🌹پیشکشی از انتشارات حماسه یاران
«با گوش دادن به این کتابِ صوتی رایگان،
حسِ خوبِ خواندن را تجربه کنید» 🎁
#انتشارات_حماسه_یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
هدایت شده از کانالرسمیشهیدسعیدکریمی
ایام شهادت حضرت زهرا بود.
برای توسل و روضه رفتیم حرم مطهر حضرت معصومه، در راه برگشت به سمت مغازه های کتیبه فروشی رفت. کتیبه کوچکی متبرک به نام حضرت فاطمه خرید و گفت:«دوست دارم ایام فاطمیه پرچم عزای خانم بزنیم به دیوار خونمون.»
#شهید_سعید_کریمی
#فاطمیه
📸 تصویر پرچم عزای حضرت زهرا دربیت شهید سعیدکریمی
کانالرسمی|شهیدسعیدکریمی🕊🤍
@shahid_saeedkarimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#معرفی_کتاب
📌کتاب #تب_ناتمام داستان زندگی دختریه به اسم شهلا؛...
دختری که تو سیزده سالگی دست میذاره تو دست مردی که حداقل ده سال از خودش بزرگتره...☺️
😍 زندگیشون قشنگ و شیرین شروع میشه؛... 😉 با یاد گرفتن آشپزی و خونهداری از عمهجان، 😋 با بازی و دویدن تو حیاط بزرگ خونه پدرشوهر و با خندههای ریز و درشت شهلا، شکوه و فاطی که هر از گاهی کل خونه و اتاقها رو پر میکرد...
🕰 سالها یکی یکی میگذرن و کمکم صدای گریه بچهها، جای شیطونیهای بچگی رو میگیره و زندگی دو نفره شهلا و مرتضی، با چهار پسری که خدا بهشون هدیه میده، 😍 هر روز قشنگتر و شیرینتر میشه.
😳 اما از اسفند سال ۶۳، یهو داستان عوض میشه...
🎁 مســابقه کتابــخوانی #تب_ناتمام با شعار
« #مقاومت_نماد_عزت »
📝 ایـن کتاب روایــت زنـدگی
خانم شهلا منزوی، مادر جانباز
شهید حسین دخانچی هست
⏰ از اول آبان تا پایان آذر ۱۴۰۳ فرصت دارید با تهیه کتاب در مسابقه شرکت کنید:
به جهت اطلاع از نحوه شرکت در مسابقه و تهیه کتاب به آدرس زیر مراجعه نمایید:
hamasehyaran.ir/pooyesh-tab
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
فصل اول خاطره چهارم.mp3
310K
فصل اول؛ #خاطره_چهارم
بیست و هفت روز تا سالگرد شهادت #سردار_دلها
« #حاج_قاسم_سلیمانی » 🌹
برشی از کتاب سلیمانی عزیز ۱
از انتشارات حماسه یاران
#انتشارات_حماسه_یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 جهان در انتظار منجی ایست...
🌹 عدالت جهانی خواهد شد...
#او_خواهد_آمد به زودی...
#انتشارات_حماسه_یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
فصل اول خاطره پنجم.mp3
697.4K
فصل اول؛ #خاطره_پنجم
بیست و شش روز تا سالگرد شهادت #سردار_دلها
« #حاج_قاسم_سلیمانی » 🌹
برشی از کتاب سلیمانی عزیز ۱
از انتشارات حماسه یاران
#انتشارات_حماسه_یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran