یا علیم
#درباره_نشست
#نشست_دهم
🔰 یکی از چالشهای جدی در فرآیند تحقق گفتمان پیشرفت و حتی به طور عام در تحقق بسیاری از موضوعات مورد نیاز در جامعه، گسست میان دو #عرصه_نظر و #میدان_عمل است. عدم التفات یا عدم توجه به این چالش خود چالشی مضاعف است که نیاز است تا با بررسی مختصات این مساله ابتدا وجه مسالگی آن در وضعیت امروزمان روشن شود.
🔰 آنچه ما را به این گسست ملتفت میکند، نقطهی توضیح #وضعیت_امروز_جمهوری_اسلامی است. پیشرفت هم به عنوان مفهومی برای توضیح این وضعیت و هم برانگیزانده به سمت افقی متفاوت از افق توسعه وضع شده است. اما در هنگام مواجه شدن با واقعیت بیرونی تفاوتهای معناداری در روایت وضعیت به وجود میآید. بعضاً این روایتهای در دو سر طیفِ "پیشرفت کردهایم" و "پیشرفت نکردهایم"، هر دو مستند به شواهدی عینی و آمار کمی است. این تفاوت در واقع نشاندهنده همین فاصلهی بین نظر و عمل است.
🔰 روایت پیشرفت با درکی اولی از معنای پیشرفت شکل گرفته است و نیاز است تا از این روایتها به #صورت بندی نظری دست پیدا کنیم. در واقع مفهوم پیشرفت و مفاهیم در ارتباط با آن آنقدر سهل الوصول نبودهاند که دست راوی را قبل از ورود به میدان پر کند. چرا که ما در داستان "پیشرفت" با یک #قصد برای #تغییر خود شروع کردهایم و خواستهایم به نحوی توسعه را از آن خود کنیم یا بدیلی برای این مدل توسعه که بر جهانِ امروز ما غلبه یافته است، بیابیم. با این توصیف باز به همان سوالی که در نشستهای پیشرفت-نشست 5 و 6- با آن روبرو بودیم میرسیم که اساساً در واقعیت و خارج چه نسبتی بین این دو مفهوم برقرار است و چطور یک پدیده را میتوانیم پیشرفت یا توسعه لحاظ کنیم؟ که این سوال بیان دیگری از مسأله نحوه تعیین نسبت نظر و عمل در این صحنه است.
🔰 نسبت نظر و عمل در لایههای مختلفی مطرح میشود که در بحث از آن باید به تفکیک این لایهها دقت داشت چرا که هر لایه میتواند احکام خاص خود را داشته باشد، هر چند بین آنها نسبتی برقرار است. لایهی اول نسبت کنشگران عرصه نظر و کنشگران میدان عمل است، که اساساً می توان در مورد چنین تفکیکی در ساختارها و نهادهای اجتماعی مناقشه کرد. لایهی دیگر نسبت بین #نظام_دانش و #نظام_کنش است و لایهی سوم نسبت نظر و عمل است که بحث آن کمی مفهومیتر است و به تعریف ما از علم و عمل و نسبت میان این دو در کنش انسانی باز میگردد.
🔰 حد وسط این دو عرصه در هر سه لایه "واقعیت" است. در #روایت_وضعیت از سویی و در #خلق_واقعیت از سوی دیگر پیوند میان این دو رقم می خورد. در روایت واقعیت ما چگونه باید مفاهیم مربوط به پیشرفت را لحاظ کنیم. این مسیر در ابتدا از کدام سو است؟ از سمت میدان عمل به سمت عرصه فکر و نظر یا بالعکس؟ آیا وضعیت ما و مباحث مربوط به پیشرفت که ضرورتی تاریخی داشته است در تعیین نوع این نسبت اثرگذار است و نسبت متفاوتی را رقم می زند؟ به عبارتی آیا پیشرفت که به عنوان مفهومی در اتصال با واقعیت امروز جمهوری اسلامی و بعد از انقلاب اسلامی تکوین یافته است یا حداقل مطرح شده است، نسبت متفاوت و خاصی را براساس این ضرورت تاریخی بین این دو عرصه ایجاد میکند؟
#گفتگو_های_انتقادی
#نشست_های_هم_عزم
#تحقق_گفتمان_پیشرفت
#نسبت_عرصه_نظر_و_میدان_عمل
✅ @hamazm
یا علیم
#درباره_نشست
#نشست_یازدهم
🔰 صورتبندی اولیه نشستهای همعزم از چالش عرصه گفتمان پیشرفت "گسست میان نظر و عمل" بود که پیش از این نیز دراین باره صحبت شده است. با این وجود باید برای تکمیل بحث وارد این سوال شد که داستان گسست میان عرصه نظر و میدان عمل در پیشرفت کجا خودش را نشان می دهد؟ از ابتدای این گفتگوها واژه پربسامدی داشتیم که این نشست میخواهیم دربارهی آن صحبت کنیم؛ واقعیت. و نسبت آن را با مسأله اصلی این نشستها کمی واکاوی کنیم.
🔰 اما وضعیت امروز ما در نسبت نظرورزیهای پیشرفت با میدان عمل داستان پیشرفت چیست؟ چند سوال و مثال بهتر میتواند پاسخ را روشن کند. برنامه هفتم توسعه بعد از حدود ۱۵ سال صحبت از بحث پیشرفت کجای کار است؟ الگوی پیشرفت بعد از حدود ۷ سال و خروجی سه چهارصفحهایاش چه سهمی در سیاستگذاری کلان کشور ایفا کرد؟ البته که توانست به طور بیسابقهای اجماعی در بین صاحب نظران ایجاد کند، اجماع در #بیفایدگی اش و مرکز الگو هم در نهایت چراغ خاموش به خاموشی گرایید! و آیا دست برتر گفتمان رقیب در توضیح وضعیت امروز ما و القا احساس عقبماندگیمان مطلقاً قابل انکار است؟
🔰 پاسخهای موجود در نحوه نسبت برقرار کردن میان عرصه نظر و میدان عمل را شاید بتوان در دو دسته اصلی قرار داد. یک پاسخ باز کردن مسیری است که حداقل از اواخر دههی ۷۰ آغاز شد؛ یعنی مسیر تولید علم تا رسیدن به امتدادهای عملیاش، اما این مسیر ظاهرااً نتوانسته به مطلوب و مقصد مورد نظرش برسد. گویی هر چه در جاده نظر و نظرورزی پیش رفتیم به جاده عمل نرسیدیم! اما بعد از این تجربه مسیر جایگزینی سر دست گرفته شد؛ مسیر تجربه و بازخوانی تجربه و یا از عمل به سمت علم کاملتر و به تعبیری تفصیلی رسیدن. اما باز این سؤال مطرح است که اگر از این سمت حرکت کردیم آیا ما را به نقطهی اتصال میرساند؟ به نقطهای که ادعا میشود میتوانیم علم را بازبینی کنیم و به علم راهگشا و قابل امتداد در عمل دست یابیم یا این مسیر هم جادهای موازی با جادهی قبلی خواهد شد؟
🔰 به نظر در هر صورت در حرکت از هر دو سو باید به یک نقطهی پیوندگاه برسیم، اما در این نقطه نحوه پیوند نظر و عمل در هر دو مسیر روشن نیست. آیا میشود راه سومی پیدا کنیم؟ آیا لحاظ واقعیت یا شروع از واقعیت میتواند نقطهی سومی برای حرکت باشد؟ که در این نقطه بتوانیم هم با گذشته خود گفتگو کنیم برای ساخت لحظه امروز و هم مسیر نویی برای آینده باز کنیم؟ اگر پاسخ به این سوال مثبت هم باشد این چالش را کماکان خواهیم داشت که در توضیح واقعیت باز در دور بحثهای نظری بی ثمر قرار بگیریم.
🔰 واقعیت گاهی خود را با حوادثی به رخ میکشاند که در آن لحظات #عجزمان از توضیح واقعیت و فهمش عیان میشود؛ لحظاتی که در طول انقلاب و بعد از آن کم نبودهاند، و گاهی ما با کنکاش "مسائل" میخواهیم به آن دست بیابیم که در این باره نیز حرف و نقد فراوان است. به نظر میرسد در این مسیر و برای توضیح واقعیت نیاز به #مواجه_شدن با واقعیت داریم، مواجههای شجاعانه در میانهی تهور و جُبن. شاید همچون مواجههای که ابتدای انقلاب با واقعیت آن دوره داشتیم: در جهاد، در نهضت سوادآموزی، در دفاع مقدس و امروز در داستان مقاومت در منطقه و ..
🔰 فرضی از ابتدای ورود به بحث پیشرفت برایمان شکل گرفته بود در یافتن مقوم "پیشرفت"، یافتن آن نقطه اصلی و واقعی که پیشرفت را توضیح میدهد که هر چه میگذرد برایمان روشنتر و قابل دفاعتر میشود؛ نقطهی #استقلال. و به نظرمان این مواجهه با واقعیت آنگاه پیشرفت را رقم خواهد زد که مستقلانه با آن مواجهه شویم، این استقلال نوعی مواجهه در لحظهای است که متعلق به"ما" است و ما یعنی انسان را همزمان میسازد. و پیشرفت هم در همین نقطه که نظر و عملش هم به هم پیوند خوردهاند محقق میشود. اما چطور میتوانیم این لحظه را دریابیم، فهم کنیم و در آن عمل کنیم؟
در این نشست با حضور سه ایده که هر سه در این نکته #لحاظ_واقعیت و همچنین #درهم_تنیدگی_نظر_و_عمل مشترک اند به این موضوع ورود خواهیم کرد ان شالله.
#گفتگو_های_انتقادی
#نشست_های_هم_عزم
#تحقق_گفتمان_پیشرفت
#چگونگی_لحاظ_واقعیت_در_پیوند_نظر_و_عمل