eitaa logo
همه چیزستان
6.8هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
7هزار ویدیو
10 فایل
راه ارتباطی با مدیر کانال @hassani313 لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/3401843068Cd77c8892ca
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم🌸 🇮🇷 👇👇 💁‍♂ @hamechizestan313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴لاک‌پشت آزاری در سواحل قشم! 🔹ویدئویی از برخی افراد در سواحل جزیره قشم منتشر شده که آنها در حال آسیب رساندن و اذیت یک لاک پشت دیده می‌شوند 🔹لاک پشت‌ها یکی از گونه‌های ارزشمند سواحل جزیره قشم به شمار می‌روند 🇮🇷 👇👇 💁‍♂ @hamechizestan313
🔴 شهید محمد الضیف که بود؟ 🔹 فرمانده کل گردان های قسام، شاخه  نظامی حماس، پر آوازه‌ترین فرمانده حماس بود که رژیم‌صهیونیستی را در طوفان الاقصی رسوا کرد... 🔹محمد المصری (ابوخالد) همیشه در حال تغییر محل سکونتش بود تا ترور نشود؛ برای همین لقبش شد الضیف، یعنی مهمان. در دانشگاه اسلامی غزه زیست شناسی خوند. اولین گروه تئاتر را در نوار غزه تاسیس کرد. قبلا اسرائیل حداقل ۷ بار برای کشتن ضیف تلاش کرده بود شهید حاج قاسم سلیمانی در نامه ای او را شهید زنده خطاب کرده بود 🔹 او بینی رژیم‌صهیونیستی را در عملیات طوفان الاقصی به خاک مالید و مزد سالها مجاهدت خود را از ذات اقدس اللهی دریافت کرد. 🔸علاوه‌بر شهید ضیف فرماندهان بزرگ دیگری نیز به شهادت رسیدند: مروان عیسی (معاون شهید ضیف)، غازی ابو طماعه (فرکانده بخش تسلیحات و خدمات جنگی)، رائد ثابت (فرمانده نیروهای انسانی)، رافع سلامه (فرمانده تیپ خان‌یونس) 🇮🇷 👇👇 💁‍♂ @hamechizestan313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 شب زیارتی... بارونه کربلا... مادرت میشه مهمون کربلا شب جمعه روضه خونه کربلا... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷 👇👇 💁‍♂ @hamechizestan313
از شیخ بهایی پرسیدند: خدا را در کجا یافتی؟! گفت: در قلب كسانی كه بی ‌دليل مهربانند... 🇮🇷 👇👇 💁‍♂ @hamechizestan313
⚠️ برخورد رسانه‌ها ✍️ در برخورد نظامی بلک‌هاوک آمریکایی با آمریکایی؛ اجازه بدهید نگاهی به خط خبری خبرگزاری‌ها بیندازیم تا ببینیم رسانه‌ها چطور می‌کنند. ⛔️ در هیچکدام از خبرگزاری‌ها به این اشاره نمی‌شود که این هلیکوپتر، بوده که در مسیری غیرطبیعی از سمت راست هواپیمای مسافربری به آن برخورد می‌کند، بلکه همه‌ی آنها در بهترین حالت می‌نویسند: «یک هلیکوپتر و هواپیمای مسافربری به‌هم برخورد کردند» ‼️ بعضی مثل گاردین و سی‌ان‌ان حتی یک قدم پیشتر رفته و تیتر زده‌اند: «برخورد هواپیمای مسافری با هلیکوپتر» ⚠️ در اکثر قریب به اتفاق رسانه‌ها، تنها منتشر شده از این حادثه این است که همه‌جا فقط پلیس و آمبولانس و هلیکوپترهای جستجو روی رودخانه حضور دارند! ❌ ‏ تصویری که باعث تشویش ذهن مخاطب باشد، منتشر نمی‌شود و تصاویر پلیس‌ها و امدادگران به مخاطب می‌گوید: «همه چیز تحت کنترل است» 📛 بدون استثنا در تمامی خبرها از کلمه collision که به معنای برخورد است، استفاده می‌شود! که بیانگر پروتکل‌های یکپارچه خبری در شرایط است و از همان ثانیه‌های اول خبری، هیچ جایی برای شک و شبهه‌ی عمدی‌بودن و این قبیل مانورها باقی نمی‌گذارد. ⚠️ در گزارش‌ها همچنین اشاره شده که هیچ مقامی از گروه امداد و نظامی یا فرودگاهی حق ارائه یا حتی گمانه‌زنی‌های اولیه در مورد کشته‌ها و طریقه بروز این حادثه را به خبرگزاری‌ها تا اطلاع ثانوی ندارد. 🛑 از طرفی، دربرابر ماشین قدرتمند جریان اصلی آمریکا، هیچ کانال تلگرامی یا خبرگزاری موازی مثل بی‌بی‌سی و اینترنشنال که بتواند علیه این خبرگزاری‌های آمریکایی عرض اندام و جریان‌سازی کند، وجود ندارد. ‼️ ‏تنها چند ساعت از گذشته و اینطور است که همچین حادثه‌ای که هیچ اهمیتی کمتر از فاجعه ‌⁩ ندارد در دستگاه مدیریت افکار عمومی و تولید یک خط محکم خبری قرار می‌گیرد. ⏺ اینترنشنال صهیونیستی نیز کلا کلمه نظامی را حذف کرده و نوشته: «هواپیما به هلیکوپتر خورده» ✍ این یک روش مدیریت در است. ⁉️ سوال؛ اگر این حادثه در رخ داده بود، اکنون فضای کشور، فضای رسانه‌ای، سیاسی و اجتماعی، چگونه بود؟! 🇮🇷 👇👇 💁‍♂ @hamechizestan313
همه چیزستان
📕#رمان سپر سرخ 🔻قسمت چهل و نهم ▫️به‌قدری ذهنم به هم ریخته بود که نمی‌دانستم چه بگویم؛ نوراله
📕 امنیتی و جذاب سپر سرخ 🔴 قسمت پنجاهم ▫️روی تخت خوابم پای پنجره نشسته بودم، چشمم به خلوتی خیابان در این صبح زمستانی بود و گوشم به او که پس از سلام و احوالپرسی کوتاهی، خودش را معرفی کرد: «من پدربزرگ زینب هستم، پدر فاطمه. شمارۀ شما رو از آقامهدی گرفتم.» ▪️تازه آهنگ آشنای لحنش به خاطرم آمده بود و در این مدت هیچ خبری از آن‌ها نداشتم که پیش از هر حرفی، نگران زینب شدم: «برای زینب اتفاقی افتاده؟» و او بلافاصله جواب داد: «نه دخترم، زینب خوبه.» ▫️حدود دو ماه از شهادت فاطمه و آخرین دیدار ما گذشته بود؛ نمی‌دانستم چرا با من تماس گرفته و او با مکثی کوتاه پاسخ ابهامم را داد: «آقامهدی ما رو اورده زیارت، ما الان کربلا هستیم‌.دوست داشتیم حالا که تا اینجا اومدیم بیایم شما رو ببینیم.» ▪️نزدیک نیمۀ شعبان بود؛ تعجبی نداشت در این ایام به زیارت کربلا بیایند اما باورم نمی‌شد می‌خواهند من را ببینند و او از سکوتم فهمیده بود گیجم کرده که بیشتر توضیح داد: «این روزها زینب خیلی بی‌تابی می‌کنه، اصلاً بابت همین موضوع اومدیم کربلا که شاید این طفل معصوم یکم قرار بگیره، دیشب تو حرم که نشسته بودیم به دل مادر فاطمه افتاد بیایم شما رو ببینیم شاید حال زینب بهتر بشه.» ▫️سپس عطر لبخند در صدایش پیچید و با متانت پرسید: «اونطور که آقامهدی می‌گفت شما فلوجه زندگی می‌کنید، درسته؟» ▪️از کربلا تا فلوجه یک ساعت راه بیشتر نبود و به گمانم با این جمله می‌خواست آدرس منزل را بگیرد اما من از دیدار دوبارۀ مهدی آن هم در خانۀ خودمان دست و پای دلم را گم کرده بودم و به لکنت افتادم: «بله... درسته... ما فلوجه هستیم...» ▫️چند لحظه مردد مانده بودم و بی‌ادبی بود بیش از این معطلش کنم که سرانجام آدرس دادم و او با خوش‌زبانی تأکید کرد: «ما ان‌شاءالله امشب بعد از نماز مغرب میایم.» ▪️تماس‌مان تمام شد و حالا من نمی‌دانستم برای آمدن این میهمانان غریبه چه توضیحی به پدر و مادرم بدهم؟ ▫️بیش از هفت سال بود که آشنایی من و مهدی از آن شب میان بیابان‌های اطراف فلوجه آغاز شده بود و در این هفت سال، تنها دو بار او را دیده بودم؛ چهار سال پیش در کمک‌رسانی به سیل خوزستان که فهمیدم همسر دارد و دو ماه پیش که همسرش پیش چشمانم شهید شد. ▪️در این سال‌ها از تمام این ماجراها جسته و گریخته برای مادرم گفته بودم اما می‌دانستم حالا باید همه چیز را بدانند که هنگام ظهر پدرم به خانه آمد و پس از صرف نهار، شروع کردم. ▫️از ابتدای قصه از همان لحظه‌ای که مهدی به سیطرۀ داعش نفوذ کرده بود تا همین دو ماه پیش که برای من و نورالهدی بلیط مشهد گرفت و ما را به خدا سپرد، همه‌چیز را برایشان گفتم و تنها موضوعی که در این میان پنهان کردم، احساس خودم به مهدی بود. ▪️احساسی که وقتی باخبر شدم متأهل است، با تمام قدرت سرکوبش کردم و گمان می‌کردم دیگر این روزها ذره‌ای از آن احساس باقی نمانده تا ساعتی پس از اذان مغرب که زنگ خانه به صدا در آمد و دل من لرزید. ▫️پدر و مادرم منتظر ورود میهمانان بودند و من می‌ترسیدم دوباره با مهدی روبرو شوم تا پدرم در را گشود و اول از همه سید وارد شد. ▪️با خوشرویی و به زبان عربی سلام و احوالپرسی کرد و پدرم را مثل برادرش در آغوش کشید. ▫️پشت سرش مادر فاطمه آمد و انگار مصیبت دخترش رمق از قدم‌هایش برده بود که به زحمت لبخندی زد، با مادرم روبوسی کرد و هنوز نگاهم از او عبور نکرده بود که لحن گرم مهدی در گوشم نشست: «سلام.» ▫️به سمتش چرخیدم و دیدم قامت بلندش در چهارچوب در پیدا شده و منتظر جواب سلامم، نگاهم می‌کند. ▪️در این دو ماه انگار به اندازۀ سال‌ها پیر شده بود که غصه‌ها روی پیشانی‌اش خط انداخته و تارهای سفید میان موهای شقیقه‌اش بیشتر شده بود. ▫️پیراهن خاکستری و شوار و کاپشن مشکی و محاسنش که کمی بلندتر از همیشه بود، گواهی می‌داد هنوز عزادار است و حتی هنگام سلام و احوالپرسی با پدر و مادرم، نتوانست یک لبخند بزند. ▪️پاسخ سلامش را به یک کلمه دادم و او انگار برای آمدن به این خانه دنبال دلیلی می‌گشت که دخترش را بهانه کرد: «گفتم شاید شما رو ببینه آروم‌تر بشه.» ▫️دست زینب در دست پدرش بود و دو ماه بی‌مادری کار قلب کوچکش را ساخته بود که کاملاً لاغر شده بود، رنگ صورتش به زردی می‌زد و همین صحنه کافی بود تا دلم از غصه آتش بگیرد. ▪️پدرم تعارف می‌زد تا میهمانان بنشینند و من بلافاصله مقابل زینب روی زمین زانو زدم تا هم قدش شوم. ▫️مهدی دستش را پس کشید و او انگار منتظر من بود که خودش را در آغوشم رها کرد و شنیدم مهدی زیرلب زمزمه می‌کند: «شرمنده دوباره بهتون زحمت دادیم.» ▪️سر و صورت زینب را می‌بوسیدم و نمی‌دانستم در جواب مهدی چه بگویم که روی مبلی کنج اتاق نشست و من زینب را با خودم به اتاقم بردم تا کمی سرگرمش کنم... 📖این داستان ادامه دارد... ✍️ فاطمه ولی‌نژاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارتفاعات رویایی و بینظیر ماسال🏕 🌝آمدن هر صبح پیام خداوند برای آغاز یک فرصت تازه است 🪴برخیز و در این فرصت تازه زندگی را زندگی کن تغییر مثبتی ایجاد کن و از یک روز دوست داشتنی خداوند لذت ببر 🇮🇷 👇👇 💁‍♂ @hamechizestan313
امام آمد... ❤️ 🇮🇷 👇👇 💁‍♂ @hamechizestan313
🛑📺 فیلم‌‌های سینمایی امروز تلویزیون، جمعه ۱۲ بهمن 🔹«روز باشکوه» ساعت ۸:۳۰ از شبکه سه 🔹 «رولد و بیتریکس، دم موش کنجکاو» ۹ از شبکه تهران 🔹 «دستکش» ساعت ۱۱ از شبکه سلامت 🔹 «روزی که مینا گم شد» ساعت ۱۳:۳۰ از شبکه تهران 🔹 «داستان اسباب بازی ۳» ۱۴ از شبکه کودک 🔹 «هر چه پیش آید» ساعت ۱۴ از شبکه فراتر 🔹 «ریشه در خون» ساعت ۱۶ از شبکه یک 🔹 «هتل دردسرساز» ساعت ۱۸ از شبکه دو 🔹 «روزی روزگاری شاه آباد» ۱۸ از شبکه امید 🔹 «۵۳ نفر» ساعت ۱۸:۳۰ از شبکه افق 🔹 «ماجراهای من و پدر بزرگ» ساعت ۱۹ از شبکه نمایش 🔹 «تیغ آفتاب» ساعت ۲۰:۳۰ از شبکه چهار 🔹 «ای ایران» ساعت ۲۱ از شبکه نمایش 🔹 «گذر» ساعت ۲۳ از شبکه دو ✍گفتنی است گاهی امکان تغییر ساعت پخش و یا عدم پخش فیلم‌های سینمایی وجوددارد 🇮🇷 👇👇 💁‍♂ @hamechizestan313
11.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ سخنگوی سرایا القدس: 📍به ایران، حامی اصلی مقاومت درود می‌فرستیم/همراه با ایران و دیگر گروه‌ها و به نمایندگی بیش از یک میلیارد مسلمان به مبارزه علیه اشغالگران پرداختیم/ایران با حملات موشکی خود، آبرو و اقتدار اسرائیل را زیر پا له کرد... پ.ن:در هر جا که برخلاف جریان لیبرال غرب‌پرست، امامت امام خامنه‌ای جریان یافته ، مقتدر شده و پیشرفت کرده‌ایم از امنیت تا نظامی و از نانو و رویان تا شرکت‌های دانش بنیان و ... 🇮🇷 👇👇 💁‍♂ @hamechizestan313