مجله ی سوره
قبلا هم معرفی کرده بودم این ماهنامه را. معتقدم بچه های اهل فرهنگ و هنر و تربیت؛ چنین مجله هایی را باید دنبال کنند. در شماره ی آخر این ماهنامه هم مطالب بسیار خوبی ارائه شده. مخصوصا در مورد فیلم " عطرآلود" مصاحبه ای با هادی مقدم دوست کارگردان فیلم داشته که خواندنش خالی از لطف نیست. امیدوارم تهیه اش کنید و بخوانیدش.
#ماهنامه_سوره
#فیلم_عطرآلود
https://eitaa.com/hamim1377
صلی الله علیک یا اباعبدالله...
یادآوری قرائت سوره واقعه
و زیارت آقا اباعبدالله علیه السلام در شب جمعه...
#سوره_واقعه
#زیارت_آقا_اباعبدالله
https://eitaa.com/hamim1377
🔺 نسلهای جدید دوست ندارند به تلفن جواب بدهند
🔹 تحقیقات نشان داده است که افراد جوانتر، شامل نسل هزاره (۱۹۸۰-۱۹۹۵) و #نسل_زد (۱۹۹۵-۲۰۱۰)، عموما دوست ندارند به تماسهای تلفنی جواب بدهند، و در عوض ترجیح میدهند از پیامک یا اشکال دیگر ارتباط غیرکلامی استفاده کنند.
🔹 روانشناسان عامل اجتناب از #تماس_تلفنی را این میدانند که جوانان به صحبت تلفنی عادت نکردهاند و این باعث میشود حرف زدن با تلفن برایشان عجیب و نگرانکننده به نظر برسد./#سیتنا
خبر در لینک👇
https://citna.ir/node/307431
https://eitaa.com/hamim1377
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمانی متوجه ابعاد حوادث میشویم که جزئیات قابل توجهی در میان باشد، مثل یک شهر که بدانید یا ندانید هر گوشهاش اتفاقی در حال رقم خوردن است.
این روزها قرآن و تلاوت قرآن در غزه یکی از این جزئیات است، یکی از جزئیات تعیین کنندهی طوفان الاقصی.
مثل همین پسر و تلاوت خاص او،
مصعب پسریست که اخیرا قرآن خواندن هایش مورد توجه قرار گفته. تلاوتی که در طوفان الاقصی خوشتر و آشناتر به گوش مردمش نشسته است. تلاوتی که طنینش روضهخوان است و بشارت دهندهی خستگان.
تصور کنید جنگی پیش بیاید که پژواکش تا تلاوت قرآن هم برود و دلهای شکسته و زخم خوردهی مردم را با تلاوت های تازهای از قرآن مرهم شود. تصور کنید حادثهای حتی به تلاوت های قرآن رنگ دیگری بدهد.
شما کی و کجا میتوانید سفارش تلاوت دیگری از قرآن بدهید؟
کجا میتوانید درخواست کنید که دلتان جور دیگری از تلاوت میخواهد و این تلاوتها از شما نمیگوید؟ تلاوتی که حزنتان را بخواند و قلبتان را سکنی دهد؟
اما در طوفان الاقصی میبینید که؛ شد...
طوفان الاقصی جزئیاتش را این گونه آرام و بیصدا، پیش میبرد. مثل مصعب که در شهر، کنار آوارها، موقع پخت نان برای خودش و مردم قرآن میخواند، قرآن میگرید...
#غزه
#قرآن
#طوفان_الاقصی
#شهر
@Esrar3
https://eitaa.com/hamim1377
May 11
🔸 رمان کوه مرگی
رزمنده ای در یک شب برفی در کوههای مرتفع کردستان تمام دوستانِ گروهش را از دست میدهد و اسیر میشود. تکاور بیرحمِ بعثی تمام بچه ها را تیر میزند و از کوه پرت میکند. رزمنده بعد از شکنجه های سخت و اسارت طولانی به وطن برمیگردد و در مشهد درس میخواند و دکتر میشود. روزی متوجه میشود که یکی از مريض هایش که از عراق برای عمل سرطان ریه به ایران آمده؛ همان تکاور بی رحم و قاتل است! او تصمیم میگیرد که...
داستانی پر از درس از تردید و تصمیم های آدمی در مواقع خطر یا شرایط عادی. خودمان را بگذاریم جای این رزمنده، شاید ما هم مثل او یا بدتر و بهترش را انجام دهیم. بهرحال کتابی مهیج و آموزنده بود و برای نوجوانان هم خوب و آموختنی است.
#معرفی_کتاب
#کوه_مرگی
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
یکسال تمام ککتان از کشتار و فجایع غزه نگزید. یکسال تماشا کردید؛ خانههای خرابشده و پیکرهای درون کیسه را. هزار هزار. یکسال تمام دریغ از یک استوری سرخ بهنشان خون اطفال غزه. دریغ از یک تجمع سرخ. یک شعر سرخ. میگفتید شیعه نیستند، به ما چه که کشته شوند. میگفتید ناصبیاند. رهبری را فحش دادید که از سنیها حمایت میکند. یکسال تمام سرخ نبودید. صورتی بودید.خاکستری بودید. رگ غیرت شیعیتان متورم نشد. بخار ازتان بلند نشد. حالا یکشبه سرخ شدهاید. استوریهای سرختان قضا نمیشود. تجمعات و مراسمهای زیرزمینیتان قضا نمیشود. سراپا سرخاید. شما سرخشدن هم بلد بودید؟ جمعشدن هم بلد بودید؟ تنفر از کفار و ظالمان را هم بلد بودید؟ پس کجا بودید این همه وقت؟! سرخ بپوشید و بخزید توی زیرزمینهایتان و شعرهای مستهجنتان را بخوانید و کف بزنید. از زیرزمینها بیرون نیایید و با حرفهایتان، استوریهایتان، پروفایلهایتان، BUL هایتان و جورابهای سرخ دلقکوارتان برای شیعه هزینه نتراشید. تشیع انقلابی امروز با هسته مرکزی استکبار پنجه در پنجه شده. بهفکر از پا انداختن تمدن پرزرق کفر است. حوزه مبارزاتیاش را جهانی کرده و فراتر از درگیریهای مذهبی رفته. شما هنوز در سطح بزن و برقصهای مخفیانه و فحشهای علنی متوقف شدهاید. شما همچنان در زیرزمینهایتان، در جشنهای با تم قرمزتان، و در رِد پارتیهایتان مشغول رقص باشید، ما پرچم سبز علیولیالله را که به قلهها رساندیم، خبرتان خواهیم کرد ان شاءالله.
«مهدی مولایی»
https://eitaa.com/hamim1377
🔹 برهنه در برهوت
باور کنید من هم مثل شما کارها و گرفتاری هایی دارم. روزی متوسط ۳ ساعت بین تهران و کرج در تردد و خستگی و روزمرگی ام. اما سعی میکنم از فرصت قبل از خواب و روزهای تعطیل برای مطالعه استفاده کنم. این کتاب را روز جمعه یک نفسه خواندم. بس که جالب و گیرا بود. مرد پرحاشیه و ماجراجو و رزمنده ای در تعطیلات با همسر و دو فرزندش میروند نیشابور برای سرکشی به اقوام. در آن ناحیه کویری ناخواسته راه را گم میکنند و به افراد و جاهای عجیبی برخورد میکنند و در نهایت وقتی به منزل مادرخانم میرسند؛ متوجه میشوند که در قلعه ی کنار امامزاده.....
دیالوگ ها و گفتگوهای این خانواده بامزه و سیاسی و گزنده و عبرت آموز است. نشانی از تاثیرات اجتماعی و سیاسی، گسست بین نسل ها، سوء تفاهم های زوجین، فرق بین قدیمی ها و جدیدها، مسائلی مثل جن و طلسم و...در لابلای داستان، کتاب را شیرین و خواندنی کرده است. و باز هم همان جمله ی تکراری را بنویسم که این دست کتاب ها؛ روایت زندگی ماست. ما هم مثل میلاد و نازنین و مائده و مسعود و حمیده و حیدر و شهربانو و بقیه ی شخصیت های کتاب، چنین زندگی ها و افکار و امیال و تضادهایی داریم که افتان و خیزان داریم با آنها سر میکنیم و جلو میرویم.
#معرفی_کتاب
#برهنه_در_برهوت
#شهرستان_ادب
#زندگی
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
هدایت شده از خبرگزاری فارس
ناجیِ بجنوردیِ زائران کربلا آسمانی شد
🔹جلال اسدی فرد فداکار بجنوردی در ماجرای آتشسوزی هتلی در کربلای معلی با از خودگذشتگی ناجی ۱۵۰ تَن از زائرین اربعین حسینی شده بود.
🔹او که بیش از یک ماه در یک بیمارستان تهران بستری بود بر اثر جراحات ناشی از سوختگی شدید ساعاتی پیش درگذشت.
@Farsna
روایت قهرمان بازی من در کربلا
من نمیدانم این مرحوم را (خبر پست بالا) آن روز آن جا دیدم یا نه؟ این آتش سوزی همان آتش سوزیِ نزدیک موکب ما بود یا نه؟ ولی عجب صحنه ی ترسناکی بود. چه آتشی و چه هول و ولایی و چه لحظات نفس گیر و دردآوری! من که فقط داد میزدم که آن چند زن و مرد منصرف شوند و خودشان را از آن ارتفاع به پایین پرت نکنند. هرچند یکی دوتایشان طاقت از کف دادند و پریدند. در آن هول و هراس که فریاد عراقی ها و گریه ی ایرانی ها و بهت و حیرت همه جا را پُر کرده بود و ماشین آتش نشانی در جمعیت گیر افتاده بود و نردبان برای صعود باز نمیشد؛ من یک دفعه دیدم که نمیتوانم یکجا بند شوم. سریع دویدم و کل هیکلم را با شلنگ خیس کردم و پیراهنم را کندم و جلوی صورتم گرفتم و دویدم توی ساختمان. تا طبقه ی سوم که رفتم؛ هُرم و شدت گرما و غلظت دود مرا عقب زد. هربار که تلاش کردم نشد. ُمردم و زنده شدم و به مرز خفگی و مرگ رسیدم ولی از سوم به بعد را نتوانستم بروم و در راهرو گیر افتادم. خلاصه آتش نشانان عراقی با تجهیزات و ماسک و اکسیژن به همراه بچه های غیور عراقی، آرام آرام جمعیت را خالی کردند و آمبولانس ها هم مجروحین و سوخته ها را بردند. وقتی آمدم بیرون ساختمان، عده ای داشتند با آب و بادبزن، حالِ منِ قهرمان را جا می آوردند. چه حسِ خوبی بود! چه نگاه های تحسین برانگیزی! کم مانده بود من را که هیچ کاری نکرده بودم؛ قلم دوش کنند. راست ش همان جا و ساعات بعد و چندین بار به فکر فرو رفتم که فلانی! خدایی برای خدا و نجات مردم رفتی یا جوگیر شدی و هیجان زده لباست را درآوردی و پریدی وسط معرکه که خودی نشان دهی؟ راستش اعتراف میکنم که وجه اول کمرنگ و کم رمق و وجه دوم پررنگ و حقیقی بود. اینجاست که خیلی شرمنده شدم. آدم که نمیتواند خودش را گول بزند. من آدمِ جوگیری هستم لابد. و سرِ بزنگاه هم هنرِ نمایش و جلوه گری دارم. شیطان و نفسِ ضعیف آدم را در جنگ و معرکه و وسطِ حادثه وِل نمیکند و قلقک میدهد. بله ما اینیم و چقدر تاسف باید خورد به این حال و روز. شاید شما هم از داستانِ من عبرت بگیرید. شاید برای شما هم اتفاق بیفتد!
همین دیگه!
#کربلا
#آتش_سوزی
#قهرمان_بازی
#ریا #نمایش
https://eitaa.com/hamim1377
هیچ راهی چون به حق نزدیک تر از درد نیست
میبرم غیرت به هر کس مبتلای دردهاست.
#شعر
#سبک_هندی
https://eitaa.com/hamim1377