🔹کتاب آواز نیمه شب
من کارهای آقای داوود غفارزادگان را دنبال میکنم. ایشان کارِ نوجوان و کارهای جنگی هم فراوان دارند و یکی از کاردرست ترین نویسنده هاست. آواز نیمه شب یک کارگاه ساده ی نویسندگی است. یعنی یک زندگی معمولی در دهه ی ۶۰ و در دوران بمباران شهرها به زیبایی روایت شده است. در یک خانه ی قدیمی در بن بست آقابالایی چند خانواده باهم زندگی میکنند. آسیه دختر کوچک یکی از خانه ها سودای داستان نویسی دارد. پدر با کامیون در بیابان ها و جبهه مشغول است. مادر توراهی دارد. آصف بی اجازه به جبهه رفته و احمد خروسی را به خانه آورده که قبل از بمباران و آمدن جنگنده ها خبردار میشود، مادربزرگ در حال و هوای خودش سیر میکند، آقاماشاالله کله پز که دائم اخبار جنگ را از رادیو میشنود و همسایه ها از صدای رادیواش عاصی و کلافه اند کله پزی را رها میکند و به جبهه میرود. در یکی از روزها مادر بزرگ از دنیا میرود و خبری از آصف و ۲۰ تا از بچه های محل که در عملیات شهید شده اند میرسد و.....داستان جذاب و جالب جلو میرود و آخرش هم پایانش باز است و معلوم نیست احمدِ خروس باز به جبهه رفته یا...
داستان زندگی های ما هم کم و بیش مثل زندگیِ آقابالایی هاست. ما هم همان خُلق و خوها را از دهه ی ۶۰ تا امروز با خودمان آورده ایم به این روزها و روزگاران. کاش هنر داشتیم و بلد بودیم و مینوشتیمش. این کتاب را به نوجوان ها هم پیشنهاد میکنم. کتاب را انتشارات "کتاب نیستان" منتشر کرده است.
#معرفی_کتاب
#آواز_نیمه_شب #دهه_شصت
#داوود_غفار_زادگان
#داستان_بلند #جبهه
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
رفتم مغازه چیزی بخرم، طرف موسیقی گذاشته بود. کم صدا و ملايم. نمیدانم هایده بود یا گوگوش یا حمیرا یا که مهستی. خلاصه دلم گرفت. پرت شدم به دهه ی شصت. آن وقت ها این چیزها زیاد بود. یادم هست با خانواده ی هفت نفره مان با پیکان همگی رفته بودیم اردبیل. برادرم نوار مهستی گذاشته بود و منِ نوجوان دائم انگشتم در گوشم بود که نشنوم. بقیه هم به سماجت و کارم میخندیدند. خلاصه گاهی نغمه های ممنوعه هم آدم را غمناک میکند و میبرد به روزگارانِ گذشته.
#ترانه
#دهه_شصت
#موسیقی
https://eitaa.com/hamim1377