eitaa logo
حا.میم || حسن مجیدیان
511 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
601 ویدیو
9 فایل
یادداشت ها و انتخابهاي حسن‌ مجیدیان ارتباط از طریق @Hamim1361
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از || ناصر فرجی ||
Alireza Ghorbani4_6050864512037294432.mp3
زمان: حجم: 11.37M
روزگار من و مویش به پریشانی رفت... علیرضا قربانی @ya_shahid1818
رفتم مغازه چیزی بخرم، طرف موسیقی گذاشته بود. کم صدا و ملايم. نمیدانم هایده بود یا گوگوش یا حمیرا یا که مهستی. خلاصه دلم گرفت. پرت شدم به دهه ی شصت. آن وقت ها این چیزها زیاد بود. یادم هست با خانواده ی هفت نفره مان با پیکان همگی رفته بودیم اردبیل. برادرم نوار مهستی گذاشته بود و منِ نوجوان دائم انگشتم در گوشم بود که نشنوم. بقیه هم به سماجت و کارم می‌خندیدند. خلاصه گاهی نغمه های ممنوعه هم آدم را غمناک می‌کند و می‌برد به روزگارانِ گذشته. https://eitaa.com/hamim1377
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خودت را مضحکه عام و خاص نکن آقای گلزار 🔹محمّدرضا گلزار پس از چندسال دوری منت بر سر موسیقی ایران گذاشته و با انتشار قطعه‌ای جدید تکانی اساسی به وضعیت مارکت داخلی این هنر داده است، آنقدر اساسی که تن بسیاری از بزرگان درگذشته موسیقی عامه‌پسند را در گور می‌لرزاند، زنده‌ها که به جای خود! از بررسی این شاهکار بنیان‌کن که بگذریم باید به این مسئله اشاره کنیم که چرا «گلزار سینمای ایران» در آستانه پنجاه سالگی هم دست از سر عشق‌ زمینی برنمی‌دارد و کماکان قصد دارد با اصرار و هزار نوع تبلیغ پایان دوران حُسن و جوانی‌اش را انکار کند و همچنان خود را در مقام اسطوره جذابیت به مخاطبانش عرضه کند. 🔹 او در ادامه این تلاش مذبوحانه، نه‌تنها فقط سینما، بلکه موسیقی را هم به قربانگاه برده است و در تازه‌ترین اثرش در مقام یک جوان بیست‌وچندساله ظاهر می‌شود و دغدغه‌های هورمونی این نسل را با عشوه‌ فریاد می‌زند امّا نمی‌داند که سن و سال او از این کارها گذشته و گلزار با خواندن این به‌اصطلاح ترانه‌ها فقط خودش را بیش از پیش مضحکه عام و خاص می‌کند. ✍🏻ایمان عظیمی https://eitaa.com/hamim1377
*رخداد جنگ و اتفاق تغییر اولویت‌ها!* امروز ظهر، وقتی پس از یک‌شب‌بیداری پراضطراب، چشم از خواب باز کردم، ناگهان احساس کردم اولویت‌های حرفه‌ای‌ام بکلی تغییر کرده، و ذهنم ناخواسته کوچیده به شرایط جدید. دیدم دیگر هیچ رغبتی به پیگری طرح‌هایی که تا دیروز برای نوشتن داشتم، ندارم. همه انگار بسیار باشتاب عرصه را خالی کرده بودند تا من بمانم و شرایط جدید. لابد ناخودآگاهم یک نقطه‌عطف اساسی را تشخیص داده بود و بناگزیر تغییراتی را به‌نفع این شرایط انجام داده بود؛ قرار گرفتن در کنار مردم و ثبت این لحظات یکباره برایم حیاتی شده بود. و حالا من بودم و روایت داستان‌های ایرانیان در لحظه‌ی مقاومت، شهادت، سختی‌ها و رنج‌ها، و نیز رشادت‌ها و ایستادگی‌ها و پیروزی‌ها. احساس کردم حالا دیگر نوبت پاک کردن غبار از کلمات پرتکرار و کلیشه‌ای نظیر کمک‌رسانی، فداکاری، همبستگی، اتحاد و امید است تا دل‌ها از نو با نورشان روشن شود. احساس کردم دیگر فقط خیره خواهم بود به کُنش‌های سازنده‌ی و کشورم، و گرم توصیف آنان خواهم شد. از این پس مفاهیمی همچون ، ، و و دستمایه‌ی نوشته‌هایم خواهند بود، و جز به همراهی و همگامی با لحظه‌لحظه‌ی مردم نخواهم اندیشید. از این پس دیگر داستان‌هایم و شخصیت‌های خیالی بالیده در روزگار صلح را با خودم ندارم، و به جای آنان از مردان و زنانی خواهم نوشت که در برابر مهاجم وحشی و تهاجم خونبار و ویرانگرش سینه سپر کرده‌اند، و برای و شرفشان می‌جنگند. وقتی به این همه فکر کردم، دیدم این در این شرایط، می‌تواند برای هر آدم دیگری، با هر شغل و حرفه‌ای بیفتد. به نظرم آمد از امروز با رنگ و بومش، اهل با نُت‌هایش، اهل با نمایشش، با اتحادشان، با مراقبتشان از معیشت مردم، و آحاد مردم با مشارکت در فعالیت‌های داوطلبانه و کمک‌رسانی به آسیب‌دیدگان، و حفظ نظم و آرامش،می‌توانند نقش ایفا کنند. تو گویی در لحظه‌ی جنگ، ما به لطف غریزه‌ی زندگی‌دوستی، یک‌باره در تمام ابعاد اجتماعی، فرهنگی، هنری، سیاسی و حتی شغلی تغییر ایجاد می‌کنیم برای مقاومت، تاب‌آوری، و تدبیر برای پیروزی. و چنان‌که پیداست، در زمان جنگ، تغییر اولویت از خودمحوری به سمت مسئولیت مطلق، یک ضرورت وجودی و رسالتی جمعی است. ✍ علی اصغر عزتی پاک https://eitaa.com/hamim1377