✴️سخنان بسیار مهم #گیرا ردلر در یک جلسه محرمانه :
به گزارش مفاز، سخنان مهم «گیورا ردلر» در جلسه #محرمانه با مدیران و کارکنان بی بی سی ، من و تو ، صدای آمریکا ، ایران اینترنشنال و... برای نخستین بار منتشر میشود:
🅾 شما کار مهمی دارید و برای #اسراییل🇳🇮 خدمات مهمی انجام میدهید. من از صمیم قلب❤️ از شما تشکر می کنم🙏 نگران هزینه نباشید، دوستان ما هستند. عربستان قبول کرده همه هزینه ها💵 را بدهد.
📛 اما کار شما چیست؟!
ایران🇮🇷 را سیاه سیاه نشان دهید. کاری کنید که ایرانیها از همه چیز و همه کس #متنفر شوند. آنها را بمباران خبری کنید، هر لحظه و هرساعت ، با خبرهای ناامید کننده و ترسناک🤯 مردم ایران را دائم بترسانید، #شکنجه روحی بدهید.
مردم ایران ادعای آقایی میکنند، اما برده ⛓ما هستند. آنها را تحقیر 😔کنید . با انواع فیلمها و مستندات غربی تحقیرشان کنید. آنها نباید احساس غرور و افتخار کنند. دروغهای بزرگ بدهید آنها باور میکنند.
شما بار سنگینی بر دوش دارید؛ باید تلاش کنید، حتی یک لحظه #آرام نباشید. زمانی آرام خواهیم شد که باهم در تهران باشیم .و جشن 🎊پیروزی بر #رژیم_خمینی بگیریم.
❌ راست و دروغ را بهم بریزید و معجونی از اخبار جهت دار🔄 درست کنید. مردم ایران سواد ندارند، مطالعه ندارند، تمام حرفهای شما را باور خواهند کرد. من اطمینان دارم شما موفق خواهید شد. چون خداوند با #یهود✡ است. خداوند با ماست. ایرانیها کافر و مشرک هستند. آنها را فریب دهید تا برده ما شوند.
شما نباید هیچ خبر #مثبتی از ایران انتشار دهید. مردم ایران نباید به آینده امیدوار شوند. آنها باید دائم خبر منفی😓 بشنوند. بگذارید شما را راحت کنم، تنها راه شکست رژیم خمینی #ناامید کردن مردم ایران است. آنها از رژیم پشتیبانی میکنند و کار ما سخت شده است.
دوست من ترامپ🇺🇸 کارش را بدرستی انجام میدهد. #تحریم اقتصاد ایران کار بسیار واجبی هست. ایرانیها باید #مجازات شوند، آنها قصد نابودی⚰ ما را دارند، تخریبشان کنید.
من برایتان آرزوی موفقیت میکنم.
❇️ @habibatolhosein
#هیأت_بانوان_حبیبة_الحسین_علیهماالسلام
🍃سال ۱٣٣٧ در یکی از روستاهای اصفهان دختری بدنیا آمد که تمام رفتارهایش با هم سن و سالانش متفاوت بود. از پنج سالگی به مکتب میرفت و تمایل داشت #چادر سر کند و چون بزرگان رو می گرفت. مادرش نگران زمین خوردنش بود اما وقتی با او در میان می گذاشت طیبه می گفت زمین بخورم بهتره تا مردم رویم را ببینند!
🍃لباس کهنه را به نو ترجیح می داد تا مبادا طفلی یتیم نداشته باشد و حسرت بخورد. تنها شش سال داشت که دور حوض می چرخید و می خواند"خمینی عزیزم ،بگو که خون بریزم!"
🍃پدرش از روحانیون مبارز بود و طیبه قبل از #سن_تکلیف نیمی از ماه مبارک را روزه گرفته و هشت روزش را برای سلامتی #امام_خمینی که در تبعید بودن و بقیه را برای سلامتی پدرش هدیه میکرد.
🍃در هفت سالگی #قرائت قرآنش که کامل شد ، قالی می بافت و می گفت: مزد قالیبافی روزم را برای #جهیزیه ام بگذارید و مزد قالیبافی شبم را برای آقای خمینی! می خواهم وقتی به ایران بازگشت، پیش پایش گوسفند قربانی کنم. هر چه پول بدستش می رسید، یک قِران و ۱۰ شاهی کنار گذاشته و باقی را خرج #فقرا می کرد.
🍃شهیده طیبه در سال ۱٣۵۰ با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان #ازدواج کرد و طی یک مراسم #مولودی خانی به خانه بخت رفت. طیبه بعد از ازدواج با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و #تفسیر_قرآن پرداخت.
🍃بعد از مدتی توسط همسرش به عضویت گروه مهدیون در آمد. سال ۵۴ که #ساواک در صدد تعقیب ابراهیم برآمد، زندگی مخفی آنان شروع شد. سال ۵۶بعد از دستگیری همسرش، همراه پسر خردسالش، برادر و دختر خاله اش که از همرزمانش بودندتوسط ساواک محاصره شدند.
🍃 دراین درگیری مسلحانه با ساواک، خودش دستگیر شده و همراهانش به شهادت رسیدند. وسیله #شکنجه آنان فرزند خردسالشان بود. طیبه و ابراهیم یک ماه زیر شکنجه بیشتر دوام نیاوردند و این در حالی بود که بانوی شهید تا آخرین لحظات در زیر شکنجه مراقب #حجابش بود.
🍃گر چه طیبه نماند تا هنگام ورود امام جلوی پایش گوسفند قربانی کند اما با خون خودش راه آمدنش را هموار کرد.
✍نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز شهادت
#شهیده_طیبه_واعظی
🆔 @clad_girls
✍ دلنوشته همسر یک طلبه پیرامون ترور چند طلبه در حرم مطهر حضرت رضا(ع)
✅ این را میدانید و شنیدهاید که توی هر صنفی آدم خوب و بد هست. اما اینجا توی صنف #طلبه تنها جاییست که همه اعضا را به کردار آدم بده میشناسند و با دست نشانش میدهند.
📚 در سالهای دور روایت های زیادی از کتکزدن و شکنجهکردن بچهها در #مدرسه دیدهایم و شنیدهایم اما هیچ کس این صنف را به #شکنجه گری نمیشناسند.
👨🏻🎓 وقتی کسی می گوید که پدرش #معلم بوده، هیچکس به خنده نمیگوید: «عه! بابای شما هم ترکه به دست بوده؟»
🧑🏻⚕ توی این سالها بارها و بارها از زیر میزی گرفتن برخی #پزشک ها، بیاخلاقی برخی پرستارها، روابط پیچیده و غیر اخلاقی برخی #بازیگر ها، کمفروشی کارخانهدارها، رشوهگیری برخی قاضیها و... شنیدهایم. اما هیچ کدام را مطلقا #سیاه نمی بینیم.
✴️ هنوز هم پزشکها، پرستارها، قاضیها و معلمها #محترم و #تاج_سر هستند و #انصاف ما تشخیص میدهد که باید برای عدهای واژه استثنا را استفاده کرد.
‼️ اما اینجا، توی صنف ما همه به پای هم میسوزند. اگر خبر فلان نماینده مجلس و خورد و بردهایش بپیچد، از فرداش نگاه مردم روی قبای زمستانه همسر من سنگینی میکند. اگر #بنزین گران شود، روغن نایاب و جوجههای یک روزه را در دارقوزآباد زنده زنده دفن کنند...شوهرم در بقالی باید به ده نفر پاسخ بگوید. چرا؟ چون #رئیس_جمهور هملباس اوست.
🔰 فرقی نمیکند که #فاصله_طبقاتی ما از آقای رئیسجمهور چقدر باشد، اینکه گرانی بنزین اول از همه کمر #زندگی نحیف ما را میشکند، اینکه ما مدتهاست رنگ گوشت قرمز را ندیدهایم، مهم نیست. #عقل مردم به #چشم است و چشم فقط لباس را میبیند.
💔 خانواده #طلبه فشار زیادی را تحمل میکنند. این را فقط از تجربه زیسته خودم نمیگویم. ده سال است که دارم کنار طلبههای زیادی زندگی میکنم.
محرومیتها، سختیهای زندگی، #فشار_اجتماعی که گاهی تا اندرونی خانواده خودشان هم حضور دارد، ناامنی اجتماعی که گاهی از کودکی تجربهاش می کنند.
❓شما از چهارتا فرزند طلبه بپرسید که کجای زندگیاش بخاطر لباس پدرش #برچسب خورده. اول از همه #مدرسه! اگر بچه #شیطنت کند، معاون مدرسه گوشش را میکشد و میگوید: «بچه آخونده دیگه.»
‼️ اگر خوب درس نخواند، اگر توی #دعوا با هم کلاسی بخواهد حقش را بگیرد. محال است توی جمعی بنشیند و یک بامزهای پیدا نشود که با نیشخند بپرسد: «تو ام میخوای عین بابات #آخوند بشی؟!» یک طور پلشتواری به بچهات از همان اول میفهمانند که پدرش چه جایگاه دوست نداشتنیای دارد.
⚠️ نتیجهی محرومیتها، نان و پنیر سق زدنها، دوریکشیدنها از بستگان و زندگی در هر روستای دور افتادهای برای ما جز برچسب، #تمسخر و نگاههای سنگین نیست.
‼️ حواس همه نکتهسنجهای عالم که شغلشان توجه به جزئیاتیست که دیگران نمیبینند، به همه چیز هست. الا اینکه #طلبه و #خانواده و بچههایش #انسان هستند. ما هیچ کجای دستهبندی اخلاقی انسانی تربیتی آنها جایی نداریم. همین حالا که دارید این مطلب را میخوانید همه دارند توی توییتر و اینستا به هم تذکر میدهند که حواستان به جمعیت #افغانستانیهایی باشد که این وسط هیچ کارهاند.
⛔️ مراقب باشید مبادا صرفا بخاطر #ملیت ضارب اتفاق دیروز، رفتارتان با این عزیزان عوض شود. خیلی هم خوب. من هم همین نظر را دارم. اما دلم میخواست یک نفر از همینها که دینشان #انسانیت است، درباره آن سه نفر که با زبان #روزه در خون خودشان غلطیدند و خانواده هاشان که با خون دل #افطار کردند، حرف بزند. از دختر هشت ساله شهید اصلانی که نمیدانم توی دل کوچک تبدارش چه کربلایی ست...
👤 #زهرا_کاردانی
غیرقابل تحملترین شکنجه
با تأسیس #ساواک در سال 1335 #شکنجه در زندانهای سیاسی رژیم #پهلوی عریانتر و مدرنتر شد. در این دوره شکنجههای مدرن و صدمات بیشتر به بدن مورد توجه نظام سیاسی قرار گرفت. این روند هنگامی شدت یافت که چند سال پس از تأسیس ساواک، برای ایجاد هماهنگی میان اضلاع سرکوب، کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک شکل گرفت. #عزتالله_مطهری (شاهی) که خود یکی از شکنجهشدگان در این دوره است در خاطرات خود آورده است:
«آویزان کردن به صورت وارونه و چرخاندن نیز در کار بود. دستبند زدن صلیبی از همه شکنجهها غیر قابل تحملتر بود. در این شکنجه فرد را از مچ دست به دیوار صاف یا نردهای آویزان میکردند که سنگینی بدن موجب کشیده شدن دستها در طرفین و فشار طاقتفرسایی در مچ و آرنج و کتف میشد. آدم احساس میکرد که هر آن رگهایش پاره خواهد شد. ادامه این شکنجه و تحمل آن بیشتر از 20 دقیقه ممکن نبود؛ چرا که دستها باد میکرد و حرکت خون کند و دستها کبود میشد. بعد چهارپایهای زیر پای فرد میگذاشتند و از او میخواستند که حرف بزند؛ اگر به زبان میآمد که هیچ؛ اگر دم فرو میبست دوباره چهارپایه را از زیر پایش میکشیدند. یک سال بعد که مرا به ساختمان اصلی بازداشتگاه کمیته آوردند چندین بار از نردههای دور دایره آویزانم کردند و تا سرحد مرگ شکنجهام دادند».
📚منبع: عزتالله شاهی، خاطرات #عزت_شاهی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، سوره مهر، ۱۳۸۵، ص 192.
◀️ میراث زخم خورده
https://eitaa.com/joinchat/3099328514C4623e03da5