عزیزان حواسمون به #آرامش بچه هامون باشه. سعی کنیم اگر فضای خانه بخاطر موضوع ویروس کرونا، بی نشاط و پر استرس و ناآرام شده؛ با بچه ها بازی کنیم و شوخ طبع باشیم و با خنده مان فضای خانه را با نشاط کنیم. #ناآرامی حق فرزندان ما نیست...
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کرونا
#منطقی_باشیم
#بهداشت_را_رعایت_کنیم
#به_خداوند_سبحان_توکل_کنیم
#از_کرونا_نترسیم
🌹🍃 کانال تربیتی همسران خوب
eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
#رمان
#خانه_مریم_و_سعید
قسمت دوازدهم
چهار ماه و نیم بعد... مردادماه؛
اما...
خانه مریم و سعید مثل همیشه آرام نیست😔 سعید علیرغم مخالفت مریم همچنان اصرار دارد که دو شیفت کار کند و درآمد بیشتری داشته باشد، او اراده کرده تا پایان سال پراید را تبدیل به سمندLX پایه گازسوز کند.
جسم و روح خسته این روزهای سعید و هوای گرم و سوزان این ایام، مدتی است که #آرامش خانه مریم و سعید را ذوب کرده است... 🔥
چندین ماه است که مریم و سعید نتوانسته اند مثل قدیم وقتی بچه ها خواب هستند، خلوت گفتگو داشته باشند و سعید هم بخاطر فشار کاری زیاد، خیلی نا آرام و عصبی شده است...
شبها سعید آنقدر خسته است که مدت زیادی است قبل از خواب، مریم را نمی بوسد و به آغوش نمیگیرد و به محض اینکه سرش را روی بالش میگذارد، به ديدار پادشاه هفتم میرود...
مریم در آشپزخانه درحال آماده کردن ناهار است... صدای گریه محمد و فاطمه از اتاق بلند میشود و هر دو با فریاد و گریه به آشپزخانه می آیند.
فاطمه: "مامان! به علی یک چیزی بگو، بادکنک من و محمد را برداشته و میخواهد با سوزن بترکاندش... 😡
محمد هم با عصبانیت گفت:" مامان! علی من را زد" و با صدای بلندتر گریه کرد...
مریم از ناآرامیها و دعوای بچه ها کلافه شده و دوست دارد یک جای خلوت پیدا کرده و یک دل سیر گریه کند؛ با خودش فکر میکند چرا بچه ها اینقدر عصبی و پرخاشگر شده اند؟ که با صدای جیغ محمد از فکر بیرون میآید. رو به بچه ها کرده و میگوید: "از صبح تا حالا، این پنجمین بار است که با هم دعوا میکنید، من کاری با شما ندارم؛ خودتان مشکلتان را حل کنید. فقط این را بگویم اگر این دفعه همدیگر را اذیت کنید به بابا میگویم پارک نرویم..." 😡
خود مریم هم این روزها خیلی عصبی شده است... #عدم_حضور_سعید در خانه و وقت نگذاشتن او برای مریم و بچه ها خیلی روح و روانشان را به هم ریخته است.
الان چندماه است که مریم از روش های مختلف استفاده کرده که سعید را متقاعد نماید تا برای بچه ها وقت بگذارد و مثل قبل با آنها #بازی کند😔 ولی سعید انگار اصلا نمیتواند شرایط او و بچه ها را درک کند...
فاطمه و محمد مشغول ادامه خاله بازی شان شده اند... تلفن خانه زنگ میخورد؛ هوای تهران ۴٢ درجه است و کولر آبی دیگر جواب نمیدهد. فاطمه همانطور که عروسکش را در زير چادر گل گلی و رنگ و وارنگش به آغوش گرفته، میدود تا گوشی را جواب بدهد. "الو... سلام..."
سعید: "سلام بابایی، خوبی خوشگلم؟" 😘
فاطمه: "بله خوبم"
سعید: "چه خبر فاطمه خانوم؟ از صبح چی بازی کردید؟" 😃
فاطمه کمی فکر میکند و میگوید: "از صبح؟!... اول صبحانه خوردیم، بعد کمی با مامان کاردستی درست کردیم، بعد با هم منچ بازی کردیم، الان هم داشتیم خاله بازی میکردیم 😊که شما زنگ زدید"
سعید: "آخ قربون دختر خوشگلم بشوم"
فاطمه با ناز و عشوه و کمی چاشنی خجالت میگوید : "بابااا...به این علی یک چیزی میگویید... امروز چند بار من و محمد را زده است"😭
سعید: "خب! شما چه کار کردید که او شما را زده؟"
فاطمه:" هیچی؛ فقط کتاب داستانش را پاره کردیم🙃"
سعید: "خب نباید پاره میکردید بابایی...😳 علی هم کار خوبی نکرده...حالا مامان رو صدا میکنی؟"
فاطمه: "مامان تو آشپزخانه هست، الان صدایش میکنم"... بعد میدود تا گوشی را به مریم بدهد و مثل همیشه داد میزند:" مامان! بابا کارتون دارد"...
مریم دارد برای ناهار کوکو سیب زمینی درست میکند... سریع دستهایش را شسته و خشک میکند و گوشی را از فاطمه میگیرد...
یک نفس عمیق میکشد و سعی میکند سعید از عصبانیت و خستگی او مطلع نشود و با مهربانی و نشاط میگوید : "سلام آاااقا😘 خدا قوت، چه خبر؟"
سعید:" سلام خوشگلم، شما خوبید؟" 😍
مریم: "صبح بعد از نماز انگار سرت درد میکرد... بهتر شدی؟ میخواستم زنگ بزنم" 😊
سعید: "آره الحمدلله خوب شد. احتمالا بخاطر کم خوابی هست..."
مریم: "خب خدا رو شکر. آقا سعید!!؟
قرار امشب رو که فراموش نکردی؟"☺️
سعید که چیزی یادش نمی آید با تعجب میگوید :" چه قراری؟"
مریم: "امشب شب جمعه هست..." 😳
سعید کمی میخندد و میگوید: "هرچه فکر میکنم یادم نمیآید چه قراری داشتیم"🙊
مریم: "به بچه ها قول داده بودی ببریمشان پارک؛ آقا سعید! بچه ها عصبی شده اند اینقدر که پدرشان با آنها بازی نکرده و اصلا پدرشان را ندیده اند؛ باور کن گناه دارند..." 😔
سعيد: "آخ! اصلا یادم نبود🙈 امشب تا ساعت ١٠ سرکارم، حالا چه کار کنیم؟!"
مریم: "شما هیچوقت به بچه ها بدقولی نکرده اید... اگر بدقولی کنید خیلی بد میشود، الان چندماه است بیرون نرفته اند و از هفته پیش که بهشان قول داده اید تا الان دارند برای پارک لحظه شماری میکنند..." 😔
سعید: "خودت میدانی که من روی قرارهای شب جمعه خیلی حساسم😘😍😂 سعی میکنم خودم را تا عصر برسانم😘 برویم پارک"🎉
💓 ادامه دارد ...
✅ #نویسنده: محسن پوراحمدخمینی
❤️❤️❤️ کانال تربیتی همسران خوب👇
@hamsaranekhoob
🌸🌸 اتمام #طرح #نذر_فرهنگی کلاس آموزشی و مهارتی #هنر_زن_بودن
از همه برادران و خواهران گرامی که در انتشار این نذر فرهنگی در #فضای_مجازی مجدانه تلاش نمودند، صمیمانه سپاسگزاریم ان شاءالله همه آنها را در ثواب این حرکت بزرگ فرهنگی سهیم هستند.
به امید روزی که با کسب مهارتهای لازم، #آرامش نصیب همه خانواده ها گردد. ان شاءالله ❤️
@hamsaranekhoob
این متن #آرامش خوبی به آدم میده!!!
💓ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ #ﻗﻬﺮ ﻧﮑﻦ ﭼﻮﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﻨﺖ ﻫﯿﭻ کسی رﻮ ﻧﻤﯽﮐﺸﻪ!!!!!
💓ﻫﻤﯿﺸﻪ #ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ؛ ﻭﻟﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻥ پس ﮔﺮﻓﺖ!!!!!!
💓ﻫﻢ #ﺍﮐﻨﻮﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﻫﺴﺘﯿﻢ، ﻓﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﻧﻔﺴﻬﺎﯼ ﺁﺧﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯽﮐﺸﺪ؛؛؛؛ ﭘﺲ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﮔﻠﻪ ﻭ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻢ!!
💓ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ #ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽﺗﻮﻧﯽ ﺁﺭﻭﻣﺶﮐﻨﯽ!!!! ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺭ، ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺶ ﻣﯿﺰﻧﻪ؛ پاﺩﺯﻫﺮﺷﻮ ﺷﻮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽﮔﯿﺮﻥ!!!!
💓 ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺩﺭ #ﺳﺨﺘﯿﻬﺎ ﯾﺎﺭﯾﺘﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ را هیچگاه از یاد نبرید.
💓ﻣﺮﺩ ﺭﺍﺑﻪ #ﻋﻘﻠﺶ ﺑﻨﮕﺮ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺛﺮﻭﺗﺶ! ﺯﻥ ﺭﺍﺑﻪ ﻭﻓﺎﯾﺶ، ﻧﻪ ﺑﻪ #ﺟﻤﺎﻟﺶ!!!! ﺩﻭﺳﺖ ﺭﺍﺑﻪ ﻣﺤﺒﺘﺶ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﮐﻼﻣﺶ!! ﻋﺎﺷﻖ ﺭﺍﺑﻪ ﺻﺒﺮﺵ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﺩﻋﺎﯾﺶ!!! ﻣﺎﻝ ﺭﺍﺑﻪ ﺑﺮﮐﺘﺶ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭﺵ!!!! ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺸﺶ، ﻧﻪ ﺑﻪ #ﺑﺰﺭﮔﻴﺶ!! ﺩﻝ ﺭﺍﺑﻪ ﭘﺎﮐﯿﺶ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺻﺎﺣﺒﺶ!!!!
💓ﺳﻪ ﺗﺎ"ﺍ" ﺭﺍ ﺩﺭ #ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻩ!! ~ ﺍﻣﯿﺪ؛ ~ ﺍﺻﺎﻟﺖ؛ ~ ﺍﺩﺏ؛ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ"ﺱ" ~ ﺳﻌﺎﺩﺕ؛ ~ ﺳﻼﻣﺖ؛ ~ ﺳﺮﺑﻠﻨﺪﯼ؛ ......
حال دلتون خوب خوب خوب
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
❣از دامن زن، مرد به معراج میرود❣
🌸🍃 مهربانی، صبر فعال، نشاط و ایمان یک زن، موجب فوران #امید و #آرامش در زندگی او و اطرافیانش خواهد بود.
🌸🍃 آفرین به خانمهایی که جایگاه مهم خودشان در زندگی را میدانند و به توانمندی های شان ایمان دارند.
✍ محسن پوراحمدخمینی|روانشناس
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
#آرامش آن چیزی نیست
که در مکانی بیسروصدا
یا بدون مشکل یافت شود
بلکه چیزی است که باعث میشود
در میان شرایط سخت
قلب ما همچنان آرام باشد
این تنها معنی حقیقی آرامش است
زندگیتون سراسر آرامش🌸🍃
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob
🌷 #نظر_یکی_از_اعضای_محترم👇
باعرض سلام خدمت استاد و خواهران گرامی
دوستان من قبلاً کلاسهای همسرداری جاهای دیگر را شرکت کرده بودم ولی باز هم گیرو گورهایی در زندگی ام وجود داشت که حتی با مشاوره هم حل نشده بودند. وقتی کلاس #هنر_زن_بودن🥰 را شرکت کردم هنوز خودم را بی نیاز از آموزش می دیدم ولی در بیانات استاد پوراحمد نکات ارزشمندی یافتم که دریچه جدیدی به رویم گشود، گویا من #فوت_کوزه_گری را بلد نبودم و راه را به خطا می رفتم.
آنچه بیش از همه چیز مرا شیفته خود ساخت روحیه #مثبت_نگری #روانشناسی_اسلامی❤️ بود که باعث نشاط و پویایی انسان می شود و راههای خودجوش زیادی برای حل مشکلات از درون انسان شکوفا می سازد. فقط کافی است راهکارهای استاد را پیاده کنید آنگاه تاثیر شگرف آنها را در زندگی خواهید دید.
چقدر حیف است که چند صباح زندگی را بدون مهارتهای لازم و تلخ کامی بگذرانیم!
و چقدر ارزشمند است بازگرداندن #آرامش و #شادی به زندگی که در کلام استاد موج می زند!
🌸🍃 پیوستن و #عضویت در کانال تربیتی همسران خوب 👇
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
😍 حتما روی #پیوستن کلیک کنید