eitaa logo
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
85 دنبال‌کننده
178 عکس
16 ویدیو
0 فایل
کانال هیئت انصارالمحسن در پیامرسان داخلی ایتا برنامه هفتگی دوشنبه ها یک‌ساعت بعد از نماز عشا همراه با سخنرانی و مداحی ارتباط با مدیر◀⬅ @restless92
مشاهده در ایتا
دانلود
مراسم سوگواری سیدالشهدا(ع) در تکیه زینبیه(س) از امشب به مدت ۶ شب شروع مراسم از ساعت ۲۱:۰۰ ... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه های پیامرسان داخلی (گپ ٬ آیگپ ٬ بله ٬ سروش و ایتا)👇 @hansarolmohsen_ardakan ...
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠 و درود خدا بر او فرمودند : در دوستی با دوست مدارا كن، زيرا شايد روزی دشمن تو گردد، و در دشمنی با دشمن نيز مدارا كن، زيرا شايد روزی دوست تو گردد. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇 ... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه های پیامرسان داخلی (گپ ٬ آیگپ ٬ بله ٬ سروش و ایتا)👇 @hansarolmohsen_ardakan ...
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠 مردم در دنيا دو دسته اند، يكی آن كس كه در دنيا برای دنيا كار كرد، و دنيا او را از آخرتش باز داشت، بر بازماندگان خويش از تهيدستی هراسان، و از تهيدستی خويش در امان است. پس زندگانی خود را در راه سود ديگران از دست می دهد و ديگری آنكه در دنيا برای آخرت كار می كند، و نعمتهای دنيا نيز بدون تلاش به او روی می آورد، پس بهره هر دو جهان را چشيده، و مالك هر دو جهان می گردد، و با آبرومندی در پيشگاه خدا صبح می كند، و حاجتی را از خدا درخواست نمی كند جز آن كه روا می گردد. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇 ... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه های پیامرسان داخلی (گپ ٬ آیگپ ٬ بله ٬ سروش و ایتا)👇 @hansarolmohsen_ardakan ...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
🧔 #"چِ"_مثل_چمران ⬅️ 1⃣1⃣ #قسمت_یازدهم 🔷مادرم پرسید:"حالا شمارا کجامی خواهدببرد؟کجاخانه گرفته؟گفتم
🧔 #"چِ"_مثل_چمران ⬅️ 2⃣1⃣ 🔷آن شب با"مصطفی"نرفتم.😔 مادرم آرام شد و دوروز بعدکه بابااز مسافرت آمد جریان رابرایش تعریف کردم. مادرم تاوقتی که باباآمد همچنان اصرارداشت طلاق بگیرم!😟 بابابه من گفت:"ماطلاق گیری نداریم.درعینِ حال خودتان می خواهید جداشوید الان وقتش است واگرمی خواهید ادامه دهید باهمه این شرایط که..." گفتم:"بله!من همه این شرایط راپذیرفته ام."☺️ باباگفت:"پس برو.دیگر شمارانبینم ودیگر برایِ مامشکل درست نکنید!"☹️ _چقدر به غاده سخت آمده بوداین حرف،برگشت وبه نیم رخِ"مصطفی"که کنارِ اوراه می رفت نگاه کرد.فکرکرد مصطفی ارزشش رادارد،مصطفی عزیز که باهمه این حرف ها اورا هرزمان که بخواهد به دیدنِ مادر می اورد.باباهم که بیشتر وقت ها مسافرت است... 🔷صدایِ"مصطفی"اورا به خودش آورد: "امروز دیگرخانه نمی آیم.سعی کن محبت مادرراجلب کنی،اگرحرفی زدند ناراحت نشو،شب می آیم دنبالتان." آن شب حالِ مادرخیلی بدشد! "مصطفی"که آمددنبالم،گفتم:مامان حالش بداست،ناراحتم،نمی توانم تنهایش بگذارم."😔 مصطفی آمد ودید مامان چه قدر دردمی کشد...اشک هایش سرازیرشد،دستِ مادرم را می بوسید و می گفت:"دردتان را به من بگویید." دکترآوردیم بالای سرش و گفت باید برود بیروت بستری شود. آن وقت ها اسرائیل بینِ بیروت وصور را دائم بمباران می کردو رفت وآمد سخت بود. مصطفی گفت:"من می برمشان."ومامان راروی دستش بلند کرد.من هم راه افتادم،رفتیم بیروت. مامان یک هفته دربیمارستان بستری بود و"مصطفی"سفارش می کرد که:"شماباید کنارِ مادرتان بمانید،تنهایش نگذاریدحتی شب ها." مامان هروقت بیدارمی شد و می دید"مصطفی" آنجاست می گفت:"شما تنهایید،چراغاده را اینجا گذاشتی؟ببرش! من مراقبِ خودم هستم." مصطفی می گفت:"نه ایشان باید بالایِ سرتان بماند.من هم تابتوانم می مانم،ودستِ مادرم رابوسید واشک می ریخت." "مصطفی"خیلی اشک می ریخت...مادرم تعجب می کرد؛شرمنده شده بود ازاین همه محبت ... ________________ ... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه های پیامرسان داخلی (گپ ٬ آیگپ ٬ بله ٬ سروش و ایتا)👇 @hansarolmohsen_ardakan ...
علیه‌السلام 🔹بی‌تابی گهواره🔹 نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی به دنیا می‌دهد بی‌تابیِ گهواره پیغامی غریبیِ پدر را می‌زدی فریاد با گریه گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی گلویت از زبانت زودتر واشد، نمی‌بینم سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی تو در شش بیت حقِ مطلب خود را ادا کردی چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی علی را استخوانی در گلو بود و تو را تیری چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایجازی، چه ایهامی تو را از واهمه در قامت عباس می‌بیند اگر تیر سه‌شعبه کرده پیشت عرض اندامی «اَلا یا قوم اِن لَم تَرحَمُونِی فَارحَمُوا هذا....» برید این جمله را ناگاه تیرِ نابه‌هنگامی چنان سرگشته شد آرامش عالم که برمی‌داشت به سوی خیمه‌ها گامی، به سوی دشمنان گامی برایت با غلاف از خاک‌ها گهواره می‌سازد ندارد دفنت ای شش‌ماهه غیر از بوسه احکامی کنار گاهواره مادر چشم‌انتظاری هست برایش می‌برد با دست خون‌آلوده پیغامی 📝 ... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه های پیامرسان داخلی (گپ ٬ آیگپ ٬ بله ٬ سروش و ایتا)👇 @hansarolmohsen_ardakan ...
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠(در زمان حكومت عمر، نسبت به فراوانی زيور و زينتهای كعبه صحبت شد، گروهی گفتند آنها را برای لشكر اسلام مصرف كن، كعبه زر و زينت نمی خواهد، وقتی از اميرالمومنين (علیه السلام) پرسيدند، فرمود:) همانا قرآن بر پيامبر (صلی الله علیه و آله ) هنگامی نازل گرديد كه اموال چهار قسم بود: اموال مسلمانان كه آن را بر اساس سهم هر يك از وارثان تقسيم كرد، و غنيمت جنگی كه آن را به نيازمندانش می رساند، و خمس، كه خدا جايگاه مصرف آن را تعيين فرمود، و صدقات، كه خداوند راه های بخشش آن را مشخص فرمود، و زيورآلات و زينت كعبه از اموالی بودند كه خدا آن را به حال خود گذاشت، نه از روی فراموشی آن را ترك كرد، و نه از چشم خدا پنهان بود، تو نيز آن را به حال خود واگذار چنانكه خدا و پيامبرش آن را به حال خود واگذاشتند. (عمر گفت: اگر تو نبودی رسوا می شديم، و متعرض زيورآلات كعبه نشد.) 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇 ... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه های پیامرسان داخلی (گپ ٬ آیگپ ٬ بله ٬ سروش و ایتا)👇 @hansarolmohsen_ardakan ...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
🧔 #"چِ"_مثل_چمران ⬅️ 2⃣1⃣ #قسمت_دوازدهم 🔷آن شب با"مصطفی"نرفتم.😔 مادرم آرام شد و دوروز بعدکه بابااز
🧔 #"چِ"_مثل_چمران 3⃣1⃣ ⬅️ مامان که خوب شد وآمدیم خانه،من دو روز دیگرهم پیشِ او ماندم. یادم هست روزی که"مصطفی"آمد دنبالم،قبل از آنکه ماشین راروشن کند دستِ مراگرفت و بوسید، می بوسید و همانطور باگریه ازمن تشکرمی کرد! گفتم:"برایِ چه مصطفی؟" گفت:"این دستی که به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است وباید آن را بوسید."👌 گفتم:"ازمن تشکرمی کنید؟خب،اینکه من خدمت کردم مادرِ من بود،مادرِ شمانبود،که این همه کارها می کنید." گفت:"دستی که به مادرش خدمت کندمقدس است وکسی که به مادرش خیرندارد به هیچ کس خیر ندارد...من ازشما ممنونم که بااین همه محبت وعشق به مادرتان خدمت کردید..." گفتم:"مصطفی!بعداز همه این کارها که باشما کردند این ها را می گویی؟" گفت:"آن کارها که کردند حق داشتند،چون شمارادوست دارند،مرانمی شناسند واین طبیعی است که هرپدر ومادری می خواهند دخترشان راحفظ کنند." هیچ وقت یادم نرفت که برایِ اواین قدر باارزش بوده که من به مادرخودم خدمت کردم... 🔷بعدازاین جریان مادرم منقلب شد،می گفت:"من اشتباه کردم این حرف را زدم.دیگرحرفم را پس گرفتم.بایدخودش این کارها رابرایِ شما انجام بدهد.چرااین قدر نازش می کنی؟" "مصطفی"چیزی نگفت،خندید. غاده به مادرش نگاه کرد.فکرکرد حالا برایِ"مصطفی"بیشترازمن دل می سوزاند!ودلش ازاین فکرغنج رفت. روزی که"مصطفی" به خواستگاری آمد مامان به اوگفت:"شمامی دانید این دخترکه می خواهید بااوازدواج کنید چطور دختری است؟🤔 اوصبح ها که ازخواب بلندمی شود وقتی رفته که صورتش رابشوید ومسواک بزندکسانی تختش رامرتب کرده اند،لیوانِ شیرش راجلویِ دراتاق آورده اند،شمانمی توانیدبامثلِ این دخترزندگی کنید؛نمی توانید برایش مستخدم بیاورید،اینطور که دراین خانه اش هست... "مصطفی"خیلی آرام این راگوش دادوگفت:"من نمیتوانم برایش مستخدم بیاورم،اماقول می دهم تا زنده ام وقتی بیدارشد تختش رامرتب کنم ولیوان شیر وقهوه رارویِ سینی بیاورم دم تخت..."😊 ... _________________ ... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه های پیامرسان داخلی (گپ ٬ آیگپ ٬ بله ٬ سروش و ایتا)👇 @hansarolmohsen_ardakan ...
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠 (دو نفر دزد را خدمت امام آوردند كه از بيت المال دزدی کرده بودند، يكی برده مردم و ديگری برده ای جزو بيت المال بود، امام فرمود:) برده ای كه از بيت المال است حدی بر او نيست، زيرا مال خدا مقداری از مال خدا را خورده است، اما ديگری بايد حد دزدی با شدت بر او اجرا گردد. (سپس دست او را بريد.) 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇 ... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه های پیامرسان داخلی (گپ ٬ آیگپ ٬ بله ٬ سروش و ایتا)👇 @hansarolmohsen_ardakan ...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
🧔 #"چِ"_مثل_چمران 3⃣1⃣ ⬅️ #قسمت_سیزدهم مامان که خوب شد وآمدیم خانه،من دو روز دیگرهم پیشِ او ماندم.
🧔 #"چِ"_مثل_چمران 4⃣1⃣ ⬅️ مامان همیشه فکرمی کرد"مصطفی"بعداز ازدواج کارهای آن هارا تلافی کند!نگذارد من به آن هاسر بزنم!ولی"مصطفی"جز محبت واحترام کاری نکرد ومن گاهی به نظرم می آمد"مصطفی"سعه ای دارد که می تواند همه عالم را دروجودش جا بدهدوهمه سختی های زندگی مشترکمان درمدرسه جبل عامل را...👇 خانه ما دواتاق بود درخودِ مدرسه،همراه باچهارصد یتیم،به اضافه اینکه آنجا پایگاه سازمان بود،سازمان امل. ازنظرِظاهر جای زندگی نبود،آرامش نداشت.😔 البته"مصطفی" ومن ازاول می دانستیم که ازدواج ما یک ازدواجِ معمولی نیست. احساس می کردم شخصیت "مصطفی"همه چیز است.خودم را نزدیک ترین فردبه او می دیدم،وهمه آنهایی که بااو بودندهمین فکر را می کردند. گاهی به نظرم می آمدهمه عالم درگوشه این مدرسه دراین دو اتاق جمع شده،همه ارزشهایی که یک انسانِ کامل،یک نمونه کوچک از امام علی(ع)می توانست درخودش داشته باشد... ولی غریب بود"مصطفی"برایِ من که همسرش بودم هرروز یک زاویه از وجودش وروحش روشن می شد واصلا مرامش این بود.خودش راقدم به قدم آشکار می کرد.توقعاتی که داشت،یا چیزهایی که مرا کم کم درآن ها جلوبرد... اگر روزِ اول ازمن می خواست نمی توانستم،ولی ذره ذره بامحبت آن ابعادرا نشان داد.🌱 چیزهایی درمن بود که خودم نمی فهمیدم وچیزهایی بود که خجالت می کشیدم پیشِ خودم حتی فکرش رابکنم یا بگویم،ولی به"مصطفی"می گفتم.اونزدیکتر ازمن به من بود. بچه هایِ مدرسه هم همینطور.آن ها با مصطفی احساسِ یگانگی می کردند... موسسه پایگاه مردم جنوب بود،طوری که وقتی واردآن می شدنداحساسِ آرامش می کردند. "مصطفی"حتی راضی نبود مدرسه ایتام باشد... شب ها به چهارطبقه خوابگاه سر میزدو وقتی می آمد گریه می کرد؛می‌ گفت:"مابه جای اینکه کمک کنیم که این ها زیرِ سایه مادرشان بزرگ شوند،پراکنده شده اند،خوابگاه مثلِ زندان است،من تحمل ندارم ببینم این بچه ها درخوابگاه باشند..." ... _________ ... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه های پیامرسان داخلی (گپ ٬ آیگپ ٬ بله ٬ سروش و ایتا)👇 @hansarolmohsen_ardakan ...
‍ 🏴✨🏴 پَرچمی دیدَم به دستِ پَهلوانی بی بَدیل قامتِ پَرچم بلند و صاحبِ پَرچم جَمیل لَعلِ لَبهایش مُکَرَّم تَر زِ آبِ سَلسَبیل پَنجه اَژدر افکَن و قامَت طَویل گُفتمش مولا که هَستی ... ؟ گُفت فَخرِ جِبرِئيل گُفتمش نامَت بِگو ... ؟ دَرمانده ام اَجرت جَزیل ... گُفت عَبّٰاسَم سِپَهسالار ، سُلطانِ جَلیل گُفتم ای بابُ الْحَوائِج دَردمَندم الْدَخیل🙏 گفت دَرمانت برو از خواهرم زِینب بگیر ... آه یا زینب(س)💔 🏴✨🏴 فرارسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی تسلیت باد 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه های پیامرسان داخلی (گپ ٬ آیگپ ٬ بله ٬ سروش و ایتا)👇 @hansarolmohsen_ardakan ...
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠 پ درود خدا بر او فرمودند : اگر از فتنه ها و لغزشگاه ها با قدرت بگذرم، دگرگونيهای بسياری پديد می آورم. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇 ... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه های پیامرسان داخلی (گپ ٬ آیگپ ٬ بله ٬ سروش و ایتا)👇 @hansarolmohsen_ardakan ...