هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن ✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے 🌹#قسـمـت_دوازدهــم -میخواستم بپرسم این
✨#چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹#قسـمـت_سـیزدهــم
یه روز دلمو زدم به دریا و بعد کلاسم رفتم سمت دفتر اقا سید.
-تق تق
-بله..بفرمایید
-سلام اقا سید
-تا گفتم آقا سید یه برقی تو چشماش دیدم و اینکه سرشو پایین انداخت و گفت : سلام خواهر...بله؟!کاری داشتید؟! و بلند شد و به سمت در رفت و دررو باز گذاشت انگار جن دیده
نمیدونم چرا ولی حس میکردم از من بدش میاد. همش تا منو میدید سرشو پایین مینداخت...تا میرفتم تو اطاق اون بیرون میرفت و از این کارها.
-کار خاصی که نه...میخواستم بپرسم چجوری عضو بشم..
-شما باید تشریف ببرید پیش زهرا خانم ایشون راهنماییتون میکنن.
-چشممم...ممنونم
-دلم میخواست بیشتر تو اطاق بمونم ولی حس میکردم که باید برم و جام اونجا نیست...
از اطاق سید که بیرون اومدم دوستم مینا رو دیدم
-سلام
-سلام...اینجا چیکار میکردی؟! یه پا بسیجی شدیا..از پایگاه مایگاه بیرون میای
-سر به سرم نزار مینا..حالم خوب نیست
.
-چرا؟! چی شده مگه؟! -هیچی بابا...ولش....ولی شاید بتونی کمکم کنی و بعدا بهت بگم..خوب دیگه چه خبر؟!
-هیچی. همه چیز اکیه.ولی ریحانه
-چی؟!
-خواهر احسان اومده بود و ازم خواست باهات حرف بزنم
-ای بابا...اینا چرا دست بردار نیستن...مگه نگفته بودی بهشون؟!
-چرا گفتم...ولی ریحان چرا باهاش حرف نمیزنی؟؟
-چون نمیخوامش...اصلا فک کن دلم با یکی دیگست
-ااااا...مبارکه...نگفته بودی کلک..کی هست حالا این اقای خوشبخت؟!
-گفتم فک کن نگفتم که حتما هست
-در حال حرف زدن بودیم که اقا سید از دفتر بیرون اومد و سریع از جلوی ما رد شد و رفت و من چند دقیقه فقط به اون زل زدم و خشکم زد.این همه پسر خوشتیپ تو حیاط دانشگاه بود ولی من فقط اونو میدیدم
-ریحانه؟!چی شد؟!
-ها ؟!؟...هیچی هیچی!
-اما وقتی این پسره رو دیدی... ببینم...نکنه عاشق این ریشوعه شدی؟!
-هااا؟!...نه
-ریحانه خر نشیا اینا عشق و عاشقی حالیشون نیس که فقط زن میخوان که به قول خودشون به گناه نیوفتن اصلا معلوم نیست تو مشهد چی به خوردت دادن اینطوری دیوونت کردن
-چی میگی اصلا تو...این حرفها نیست...به کسی هم چیزی نگو
-خدا شفات بده دختر
-تو توی اولویت تری
-ریحانه ازدواج شوخی نیستا
-میناااا...میشه بری و تنهام بزاری؟!
-نمیدونم تو فکرت چیه ولی عاقل باش و لگد به بختت نزن
-بروووو
مینا رفت و من موندم و کلی افکار پیچیده تو سرم...نمیدونستم از کجا باید شروع کنم.
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
#خطبه_غدیر
#قسمت_سیزدهم
#مبلغ_غدیر_باشیم
لاحَلالَ إِلاّ ما أَحَلَّهُ الله وَ رَسُولُهُ وَهُمْ، وَلاحَرامَ إِلاّ ما حَرَّمَهُ الله ( عَلَیکمْ ) وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَالله عَزَّوَجَلَّ عَرَّفَنِی الْحَلالَ وَالْحَرامَ وَأَنَا أَفْضَیتُ بِما عَلَّمَنی رَبِّی مِنْ کتابِهِ وَحَلالِهِ وَ حَرامِهِ إِلَیهِ .
روا نیست ، مگر آن چه خدا و رسول او و امامان روا دانند ؛ و ناروا نیست مگر آن چه آنان ناروا دانند . خداوند عزوجل ، هم روا و هم ناروا را برای من بیان فرموده و آن چه پروردگارم از کتاب خویش و حلال و حرامش به من آموخته در اختیار علی نهاده ام .
مَعاشِرَالنّاسِ، علی ( فَضِّلُوهُ ) . مامِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَقَدْ أَحْصاهُ الله فِی ، وَ کلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَیتُهُ فی إِمامِ الْمُتَّقینَ، وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبینُ ( الَّذی ذَکرَهُ الله فی سُورَةِ یس: ( وَ کلَّ شَیءٍ أَحْصَیناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ ) .
هان مردمان ! او را برتر بدانید . چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران ، علی ، ضبط کرده ام . او ( علی ) پیشوای روشنگر است که خداوند او را در سوره یاسین یاد کرده که : « و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ایم ... »
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه های پیامرسان داخلی (گپ ٬ آیگپ ٬ بله ٬ سروش و ایتا)👇
@hansarolmohsen_ardakan
#انتشار_دهید...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
🧔 #"چِ"_مثل_چمران ⬅️ 2⃣1⃣ #قسمت_دوازدهم 🔷آن شب با"مصطفی"نرفتم.😔 مادرم آرام شد و دوروز بعدکه بابااز
🧔 #"چِ"_مثل_چمران
3⃣1⃣ ⬅️ #قسمت_سیزدهم
مامان که خوب شد وآمدیم خانه،من دو روز دیگرهم پیشِ او ماندم.
یادم هست روزی که"مصطفی"آمد دنبالم،قبل از آنکه ماشین راروشن کند دستِ مراگرفت و بوسید،
می بوسید و همانطور باگریه ازمن تشکرمی کرد!
گفتم:"برایِ چه مصطفی؟"
گفت:"این دستی که به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است وباید آن را بوسید."👌
گفتم:"ازمن تشکرمی کنید؟خب،اینکه من خدمت کردم مادرِ من بود،مادرِ شمانبود،که این همه کارها می کنید."
گفت:"دستی که به مادرش خدمت کندمقدس است وکسی که به مادرش خیرندارد به هیچ کس خیر ندارد...من ازشما ممنونم که بااین همه محبت وعشق به مادرتان خدمت کردید..."
گفتم:"مصطفی!بعداز همه این کارها که باشما کردند این ها را می گویی؟"
گفت:"آن کارها که کردند حق داشتند،چون شمارادوست دارند،مرانمی شناسند واین طبیعی است که هرپدر ومادری می خواهند دخترشان راحفظ کنند."
هیچ وقت یادم نرفت که برایِ اواین قدر باارزش بوده که من به مادرخودم خدمت کردم...
🔷بعدازاین جریان مادرم منقلب شد،می گفت:"من اشتباه کردم این حرف را زدم.دیگرحرفم را پس گرفتم.بایدخودش این کارها رابرایِ شما انجام بدهد.چرااین قدر نازش می کنی؟"
"مصطفی"چیزی نگفت،خندید.
غاده به مادرش نگاه کرد.فکرکرد حالا برایِ"مصطفی"بیشترازمن دل می سوزاند!ودلش ازاین فکرغنج رفت.
روزی که"مصطفی" به خواستگاری آمد مامان به اوگفت:"شمامی دانید این دخترکه می خواهید بااوازدواج کنید چطور دختری است؟🤔
اوصبح ها که ازخواب بلندمی شود وقتی رفته که صورتش رابشوید ومسواک بزندکسانی تختش رامرتب کرده اند،لیوانِ شیرش راجلویِ دراتاق آورده اند،شمانمی توانیدبامثلِ این دخترزندگی کنید؛نمی توانید برایش مستخدم بیاورید،اینطور که دراین خانه اش هست...
"مصطفی"خیلی آرام این راگوش دادوگفت:"من نمیتوانم برایش مستخدم بیاورم،اماقول می دهم تا زنده ام وقتی بیدارشد تختش رامرتب کنم ولیوان شیر وقهوه رارویِ سینی بیاورم دم تخت..."😊
#خاطرات_غاده_همسر_شهید_چمران
#ادامه_دارد...
_________________
#باید_تمام_زندگی_ام_مثل_او_شود...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه های پیامرسان داخلی (گپ ٬ آیگپ ٬ بله ٬ سروش و ایتا)👇
@hansarolmohsen_ardakan
#انتشار_دهید...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
ا❖ا ﷽ ا❖ا #خطبه_فدکیه #قسمت_دوازدهم [فاطمه(س) خیانت مهاجران و انصار را در «سقیفه» گوشزد میکند. ]
ا❖ا ﷽ ا❖ا
#خطبه_فدکیه
#قسمت_سیزدهم
[فاطمه (س) و فدک]
عجب این که شما چنین میپندارید که خداوند ارثی برای ما قرار نداده و ما از پیامبر صلی الله علیه و آله ارث نمیبریم‼️
آیا از حکم جاهلیّت پیروی می کنید❓
🔹 چه کسی حکمش از خدا بهتر است برای آنها که اهل یقینند؟ آیا شما این مسائل را نمی دانید؟
✅ آری، میدانید و همچون آفتاب برای شما روشن است که من دختر اویم.
شما ای مسلمانان!
❌ آیا باید ارث من به زور گرفته شود؟
[استشهاد فاطمه (س) از قرآن برای ابوبکر درباره فدک]⬇️
🔺ای فرزند ابی قُحافه! به من پاسخ ده!
آیا در قرآن است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارثی نبرم⁉️
چه سخن ناروایی!
▪️آیا عمداً کتاب خدا را ترک گفتید و پشتِ سر افکندید؟
در حالی که میفرماید:
✨«و سلیمان وارث داود شد»
و در داستان یحیی بن زکریا می گوید:
✨«(خداوندا!) تو از نزد خود جانشینی به من ببخش که وارث من و دودمان یعقوب باشد»
✨و نیز میفرماید: «و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در احکامی که خدا مقرّر داشته، (از دیگران) سزاوارترند»
و نیز می گوید:
✨«خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش می کند که سهم (میراث) پسر به اندازه سهم دو دختر باشد»
و نیز فرموده:
✨«اگر کسی مالی از خود بگذارد، برای پدر و مادر و نزدیکان بطور شایسته وصیت کند. این حقی است بر پرهیزکاران».
ادامه دارد...
#فاطمیه
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه های پیامرسان داخلی (گپ ٬ آیگپ ٬ بله ٬ سروش و ایتا)👇
@hansarolmohsen_ardakan
#انتشار_دهید...