1_1082963901.mp3
1.25M
☘زیارتـنامـه ی شـهـــــــداء☘
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
❤️#هرروز_بایاد_شهداء_
#برادران_شهید_امیر_وجلال_تقوی_طلب
شهید جلال تقوی طلب سیزدهم خرداد سال 1349 در همدان به دنیا آمد. تا ابتدای مقطع متوسطه در رشته علوم انسانی ادامه تحصیل داد و سپس از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و در 23 مرداد 1363در منطقه عملیاتی جزیره مجنون به شهادت رسید.
دانش آموز شهید امیر تقوی طلب
تاریخ تولد: 1347/9/16
محل تولد: همدان
تاریخ شهادت: 1364/12/2
محل شهادت: فاوعراق
نام عملیات: والفجرهشت
پاره ای از زندگی نامه امیر
امیر به همراه دوستانش جلسۀ قرآن نونهالان امام علی(ع) را در منطقۀ مسجد امیرالمومنین راه اندازی کردند. امیر از درک و بصیرت بالایی برخوردار بود. با عشق و تلاش و جدّیتی خاص جلسه را مدیریت می کرد. استاد به تمام معنایی بود. وارد هر بحثی که می شد، به نحو احسن به پایان می رساند و همۀ مستمعین کاملاً قانع می شدند . مثل پدری فهیم، دنیادیده و با تجربه، شاگردانش را مورد دلجویی قرار می داد. پیگیر مسائل درسی، پرورشی و حتّی خانوادگی آنها بود. اعتقاد داشت با یک جلد قرآن می شود کار فرهنگی کرد. می توان جوانان و مردم این شهرومحلّه را با نور قرآن آشنا بکنند و تربیت اسلامی داشته باشند.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
مادر شهیدان تقوی طلب :
روزی من و پدر جلال روی پلّۀ منزل ایستاده بودیم و قصد داشتیم جایی برویم ناگهان جلال وارد منزل شد و سلام کرد. جلال طور دیگری شده بود انگار از چیزهایی خبر داشت. من بلافاصله به او گفتم: « جلال جان، بد نیست کمی هم به کتاب هایت برسی!»
منظورم درس های جلال بود. آن موقع جلال سال اوّل دبیرستان بود. در جواب تبسّمی کرد و یک جملۀ جانانه گفت: «مادرجان، روزی کتاب ها، ما را خواهند خواند.»
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
وصیت نامه
در همه حال پشتیبان این انقلاب باشید و هرگز ولایت فقیه را تنها نگذارید و برای او دعا کنید و در بین نمازهای خود برای پیروزی رزمندگان نیز دعا کنید، زیرا با این کار باعث می شوید انقلاب به تمام جهان صادر شود. این دنیا فقط آزمایش است و ما باید از این آزمایش موفق بیرون رویم. و از این دنیا یک پل خوب و عالی برای آخرت خود درست کنیم و از دلبستگی هایی که به دنیا داریم دست بکشیم. همین طور که حضرت علی (ع) از دنیا دست کشیده بود❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
ای کاش؛ عاشورا کربلا بودید و کمی هم لبهای خشکیدهی"حسین"(علیهالسلام) را تر میکردید
تصویر: شهید جلال تقوی طلب در حال سیراب کردن همرزم مجروحش
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
وقتی نهضت حسینی باشد
قاسمها سبقت میگیرند از هم
برای جرعهای از "أحلی من العسل"...
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
هر کس در شب جمعه شهدا یاد کنند شهدا هم در نزد ابا عبدالله او را یاد خواهد کرد
شادی روح طیبه شهدا صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
تٰاڪِہلَبگٌفٺ:
سَلامٌعَلَیالَأرباب،حُسین{؏}
یِڪنَفَسرَفـٺدِلمتٰاخودِبِـینُالحَـرَمِین..!(:"
#شب_جمعه
#کربلا
#امام_حسین
شب جمعه و التماس دعا
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
فصل هفتم : بیا در جمع یاران یار باشیم
#قسمت_صد_و_شصت__و_سه
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
بود، کافی بود کمی هوا سرد شود خیلی زود سرما می خورد، هر وقت از سر کار می آمد دست هایش را مستقیم می گذاشت روی بخاری. گاهی وقت ها که از بیرون می آمد از شدت سرمازدگی یک راست روی بخاری می نشست! می گفتم «حمیدیک روز سر همین کار که می نشینی روی بخاری لوله بخاری در میاد متوجه نمی شیم ،شب خدای نکرده خفه م شیم» حمید می گفت:« چشم خانوم ،رعایت می کنم ولی بدون عمر
دست خداست»
میوه های پوست کنده را کنار دستش گذاشتم نگاهش را از کتاب گرفت و گفت:« این طوری قبول نیست ،فرزانه تو همیشه زحمت می کشی میوه ها رو به این قشنگی آماده می کنی دلم نمیاد تنهایی بخورم برو روی مبل بشين الآن میام با هم بخوریم». تازه مشغول خوردن میوه ها شده بودیم که گوشی حمید زنگ خورد تا گوشی را جواب داد گفت: «سلام ،به به متأهل تمیز!»، فهمیدم آقا بهرام رفیق صمیمی حمید که تازه نامزد کرده پشت خط ،است از تکه کلام حمید خنده ام گرفت با رفقایش ندار بود اوایل من خیلی تعجب می کردم می گفت: «اینها رفقای صمیمی من ،هستن اونهایی که نامزد میکنن رو اینطوری صدا می کنم که بقیه هم زودتر به فکر ازدواج باشن»،کافی بود یکی از دوستانش نامزد کرده باشد آن وقت حسابی آنها را تحویل می گرفت. از وقتی که آقا بهرام نامزد کرد ارتباط خانوادگی ما شروع شد، کل نامزدی این خانواده با ما گذشت به گردش و تفریح می رفتیم، مسافرت های
🌕🌑🌕🌑🌕⚫️🟡
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
فصل هفتم : بیا در جمع یاران یار باشیم
#قسمت_صد_و_شصت__و_چهار
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
یک روزه یا حتی چند ساعته مجتمع تفریحی طلاییه سمت باراجین زیاد می رفتیم و قایق سوار می شدیم یا غذا می پختیم و آنجا می بردیم آقا بهرام پیشنهاد داد جمعه دور هم باشیم، حمید گفت:« «جوجه بگیریم برویم. سنبل آباد»، روز جمعه بساط جوجه را برداشتیم کلید منزل پدری حمید در سنبل آباد را گرفتیم و راه افتادیم زمستان ها الموت معمولاً هوا برفی و به شدت سرد است وقتی رسیدیم برای گرم کردن اتاق ها چراغ نفتی روشن کردیم خیلی وقت بود کسی آنجا نرفته بود انگار همه چیز یخ زده بود آدم ایستاده قندیل می بست، حمید و آقا بهرام داخل حیاط آتش روشن کرده بودند تا بساط جوجه راه بیندازند من و خانم آقا بهرام داخل اتاق زیر پتو کنار چراغ می لرزیدیم از بس شعله چراغ را زیاد کرده بودیم دود می کرد به حدی سردمان شده بود که اصلا متوجه نشدیم که همه اتاق را دود گرفته است وقتی حمید داخل اتاق آمد با دلهره گفت:« شما دارین چکار می کنین الآن خفه میشین!»، توی چشم ها و بینی ما پر از دوده شده بود تا چند روز بوی دود می دادیم.
وقتی ناهار را خوردیم از آنجا بیرون زدیم احساس می کردم اگر راه برویم بهتر از این است که یک جا بنشینیم ،داخل حیاط یک سگ نگهبان بود که مدام نگاهش سمت ما بود من و خانم آقا بهرام به شدت از سگ می ترسیدیم تا یک قدم سمت ما می آمد از ترس به سمت دیگر حیاط می رفتیم حمید و آقا بهرام زیر دلشان را گرفته بودند و می خندیدند کار ما هم شده بود فرار کردن بعد ازناهار، حمید باقی مانده غذاها را
🌕🌑🌕🌑🌕⚫️🟡
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
فصل هفتم : بیا در جمع یاران یار باشیم
#قسمت_صد_و_شصت__و_پنج
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
برای این که اسراف نشود به سگ ها داد. همیشه همین عادت را داشت وقتی بیرون می رفتیم غذایی که اضافه می ماند را زیر دیوار یا زیر درخت می ریخت یا وقتی گوشت چرخ کرده می گرفتیم یک تکه از بهترین جای گوشت جدا می کرد و روی پشت بام برای گربه ها می ریخت، همیشه هم می گفت :«به نیت همه اموات»،
در برنامه سمت خدا از حاج آقای عالی شنیده بود که وقتی می خواهید چیزی را خیرات کنید به نیت همه اموات باشد چون از اول خلقت تا آخر به همه اموات ثواب یکسان می رسد و این که هر کسی برای اموات خیرات و احسان بیشتری داشته باشد روز قیامت زودتر به حسابش رسیدگی می شود تا کمتر معطل شود، برای همین هیچ وقت غذایی که اضافه مانده بود را توی سطل آشغال نمی ریخت.
حمید از باشگاه تماس گرفت که دیرتر می آید برای این که از تنهایی حوصله ام سر نرود دوباره رفتم سراغ بوفه، حمید که آمد پرسیدم: «داخل خونه چی عوض شده؟» نگاه کرد و گفت: «باز هم چیدمان وسایل بوفه! توی این خونه به جز این کمد و تغییر وسایل بوفه کار دیگه ای نمیشه کرد »،بعد هر دو خندیدیم ،حواسش به این چیزها بود، خانه ما به حدی کوچک بود که نمی شد تغییر آن چنانی در چیدمان وسایل آن ایجاد کنیم برایم خیلی جالب بودکوچکترین تغییری در خانه می دادم متوجه می شد.
🌕🌑🌕🌑🌕⚫️🟡
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._