12 محرّم
1 ـ دفن شهدای کربلا
روز دفن بدن های مطهّر سیّد الشهداء علیه السلام و اهل بیت و اصحاب آن حضرت، (1) توسط امام سجّاد علیه السلام به یاری جمعی از بنی أسد است. (2)
و بنابر قولی دفن شهدای کربلا در سیزدهم محرّم بوده است. (3)
📚 منابع :
1. ارشاد : ج 2، ص 114. و ... .
2. تذکرة الشهداء (مترجّم) : ص 447 ـ 445. و ... .
3. علی الأکبر علیه السلام : ص 94. تذکرة الشهداء (مترجّم) : ص 445.
12 محرّم
2 ـ ورود اهل بیت علیه السلام به کوفه
روز دوازدهم روز ورود اهل بیت علیهم السلام با حالت اسارت به کوفه است. (4)
در این روز ابن زیاد فرمان داد که أحدی حق ندارد با اسلحه از خانه بیرون آید، و ده هزار سوار و پیاده بر تمام کوچه ها و بازار ها موکل گردانید، که أحدی از شیعیان امیر المؤمنین علیه السلام حرکتی نکند.
سپس فرمان داد سرهایی را که در کوفه بود بر گردانند و در پیش چشم اهل بیت علیهم السلام حرکت دهند، و با هم وارد شهر کرده در کوی و بازار بگردانند.
مردم با دیدن حالت زار ذرّیه ی پیامبر صلّی الله علیه و آله و سرهای بر نیزه و بانوان و مخدّرات در هودج های بدون پوشش، صدا به گریه بلند نمودند.
زینب کبری، امّ کلثوم، فاطمه بنت الحسین و امام زین العابدین علیهم السلام به ترتیب با جگرهای سوزان و قلوب دردناک ایراد خطبه نمودند، که عدّه ای از لشکر با دیدن این اوضاع از کرده ی خود پشیمان شدند، امّا هنگامی که خیلی دیر شده بود !! (5)
📚 منابع :
4. ارشاد : ج 2، ص 114. و ... .
5. مثیر الاحزان : ص 66. و ... .
12 محرّم
3 ـ روز شهادت حضرت سجّاد علیه السلام
شهادت امام زین العابدین علیه السلام بنابر قولی در این روز (6) در سال 94 هجری در سنّ 57 سالگی واقع شده است، و قول دیگر 25 محرّم است که خواهد آمد.
📚 منابع :
6. توضیح المقاصد : ص 3. و ... .
#معرفی_یاران_امام_حسین(ع)📜
#یار_ششم💕
💚 #حارث_بن_امری_القیس_کندی💚
حارث بن امری القیس کندی یکی از کشته شدگان نبرد کربلاست.وی نخست از یاران عمر سعد بود ولی پس از آن که با شروط حسین ابن علی (ع)مخالفت شد به جمع یاران وی پیوست و در جریان حادثه عاشورا شهید شد.
#معرفی
نام کامل وی حارث بن امرء القیس بن عابس بن منذر بن امرءالقیس بن عمروبن معاویة اکرمین کندی است.وی در حادثه کربلا نخست از یاران و سپاهیان عمر ابن سعد بودهاست ولی پس از آن که شرط حسین ابن علی پذیرفته نمیشود وی به سپاهیان حسین ابن علی میپیوندد. در میان منابع به شجاعت وی نیز اشاره شدهاست.سید محسن امین نیز به ویژگی شجاعت وی اشاره کرده و او را از یاران حسین ابن علی در نبرد کربلا دانستهاست.
#ادامه_دارد....
📘 الحسین فی طریقه إلی الشهادة نویسنده: علی بن الحسین الهاشمی جلد: 1 صفحه: 151
📗معالرکب الحسینی (ج4) نویسنده: عزتالله مولایی جلد: 1 صفحه: 183
و.....
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃
هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ملعون ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇
#اسحاق_بن_حیوة(حیاة)_حضرمی
نام پدرش را حریه، یحیی و حویه، نیز گفته اند
جنایات :
روز #عاشورا، پس از #شهادت حسین بن علی علیه السلام،
لشگر عمربن سعد به جهت #غارت #لباس های او بر پیکر مقدسش حمله کردند.
#اسحاق_بن_حیوة ، اقدام به #برهنه کردن امام حسین علیه السلام نمود او تنها #پیراهن امام را #سرقت کرد و پوشید،
در حالی که در آن #پیراهن بیشتر از 110 #سوراخ و پارگی از #تیر و #نیزه و شمشیر بود.
اگرچه این عدد را به اختلاف ذکر کرده اند.
وقتی امام #حسین علیه السلام شهید شدند، #عمر_بن_سعد (لعنة الله علیه) در بین یارانش فریاد زد که:
چه کسی داوطلب می شود که بر #بدن حسین علیه السلام با #اسب_بتازد ؟ او، (اسحاق حضرمی) با چند نفر دیگر حاضر بر اینکار شدند.
آمد و با اسب خویش بر بدن امام علیه السلام تاخت،
چندان که #پشت و #سینه آنحضرت درهم شکست؛
و بعد هم به اتفاق دیگر جانیان، نزد #عبیدالله_بن_زیاد لعنت الله علیه رفتند و #جایزه اندکی از او گرفتند.
ابوعمر زاهد می گوید:
در نسب آنها دیدیم که همگی #حرامزاده بودند.
ملاحظات :
اسحاق بعد از این #پوشیدن لباس امام به مرض #پیسی مبتلا شد و موی سر و رویش ریخت
سرنوشت او :
#مختار_ثقفی در زمان #خونخواهی #شهداء #کربلا، او و دوستانش را گرفت و دست و پایشان را به #بندهای #آهنین بست و دستور داد آنقدر اسب بر بدن آنها تاختند تا #هلاک شدند
📚منابع :
نفسالمهموم
ترجمه کامل ابن اثیر، خلیلی
تاریخ طبری
منتهیالامال
ابصار العین
موسوعه الامام الحسین به نقل از: عمادالدین طبری،نفس المهموم , کامل بهائی، لهوف، ارشاد و بسیاری منابع دیگر
حرم
#رمان_مردی_در_آینه 📝 💟 #قسمت_چهل_ششم 🎀سلام لالا باورم نمي شد ... لالا مقابل من نشسته ... سکوت
#رمان_مردی_در_آینه📝
💟 #قسمت_چهل_هفتم
🎀 زندگی در آتش
به سختي بغض گلوش رو فرو داد ...
- من و کريس از زماني که وارد گنگ شد با هم دوست شده بوديم ... خيلي بهم نزديک بوديم ... تا اينکه کم کم ارتباطش رو با همه قطع کرد ... شماره تلفنش رو هم عوض کرد ...
ديگه هيچ خبري ازش نداشتم تا حدودا يه ماه قبل از اون روز ...
اومد سراغم و گفت ... مچ دو تا از بچه هاي دبيرستان رو موقع پخش مواد گرفته ... ازم مي خواست کمکش کنم پخش کننده اصلي دبیرستان رو پيدا کنه ...
- چرا چنين چيزي رو از تو خواست و نرفت پيش پليس؟ ...
سکوت سختي بود ... هر چه طولاني تر مي شد ضعف بيشتري بدنم رو فرا مي گرفت ...
- اعتقاد داشت اون طرف فقط داره از نياز اونها سوء استفاده مي کنه ... اونها نمرات شون در حدي نبود که بتونن براي کالج و دانشگاه بورسيه بشن ... وضع مالي شون هم عالي نبود که از پس خرج کالج بر بيان ... هیچ دانشگاه خوبی هم مجانی نیست ...
کريس گفت اگه يکي جلوي اونها رو نگيره ... اون طرف، زندگي اونها و آينده شون رو نابود مي کنه ... اينطوري هرگز نمي تونن يه زندگي عادي رو تجربه کنن و اگه براي خروج از گروه دير بشه ... نه فقط زندگي و آينده شون ... که ممکنه جون شون رو از دست بدن ...
با خودشون هم حرف زده بود ... اما اونها نمي تونستن مثل کريس شرايط رو درک کنن و واقعيت رو ببينن ...
چون پول نسبتا خوبي بود حاضر نبودن دست بردارن ... فکر مي کردن تا وقتي از دانشگاه فارغ التحصيل بشن به اين کار ادامه ميدن بعدم ولش مي کنن ... نمي دونستن اين راهي نيست که هيچ وقت پاياني داشته باشه ...
- قتل کريس کار اونها بود؟ ...
- نه ...
اشک توي چشم هاش حلقه زد ...
- من خيلي سعي کردم جلوش رو بگيرم ... اما اون حاضر نبود عقب بکشه ... مي گفت امروز دو نفرن ... فردا تعدادشون بيشتر ميشه ...
و اگه اين طمع و فکر که از يه راه آسون به پول زياد برسن ... بين بچه ها پخش بشه ... به زودي زندگي خيلي ها به آتش کشيده ميشه ...
آخرين شب بين ما دعواي شديدي در گرفت ... قبول نمي کرد سکوت کنه و چشمش رو روي همه چيز ببنده ... بهش گفتم حداقل بره پيش پليس ... يا از يه تلفن عمومي يه تماس ناشناس با پليس بگيره ... اما اون مي گفت اينطوري هيچ کس به اون بچه ها يه شانس دوباره نميده ... اونها بچه های بدی نیستن و همه شون فریب خوردن ... نمی تونن حقیقت رو درست ببینن ... اما احتمالش کم نيست که حتي از زندان بزرگسالان سر در بيارن ... مي خواست هر طور شده اونها رو نجات بده ...
از هم که جدا شديم ... يه ساعت بعدش خيلي پشيمون شدم ... داشتم مي رفتم سراغش که توي يکي از خيابون هاي نزديک خونه شون ديدمش ... دنبالش راه افتادم و تعقيبش کردم ...
#ادامه_دارد...
✍نویسنده: #شهید_سید_طاها_ایمانی
4_5899841702289475601.mp3
5.63M
❤️ #دین_زیباست
❤️ #امام_شناسی
جلسه 1
مخصوص نوجوانان 👉
مخصوص معلمین مدارس 👉
ابتدایی و متوسطه 1 و 2 👉
مسئولین پرورشی مدارس 👉
✅ تبیین عقلانی امامت برای نوجوانان
بر پایه معارف قرآنی و روایی
#جلسات_امام_شناسی_نوجوان
#معرفت_امام
#حتما_نشر_دهید
☑️ سر شکستن حضرت امام سجاد صلوات الله علیه در عزای پدرشان ابا عبدالله صلوات الله علیه
🔘 مرحوم میرزای نوری رضوان الله علیه در حدیثی طولانی آورده است:
قَاٰمَ عَلَیٰ طُولِهِ وَ نَطَحَ الْجِدَارُ بِوَجْهِهِ، فَکَسَرَ انْفَهُ وَ شَجَّ رَأسَهُ وَ سَاٰلَ دَمُهُ عَلَیٰ صَدْرَهُ وَ خَرَّ مَغْشِّیَاً عَلَیْهِ مِنْ شِدَّةِ الْحُزْنِ وَ الْبُکَاءَ.
🔸در حین اینکه راوی در منزل حضرت سجاد صلوات الله علیه مشغول روضه خوانی بود، حضرت تمام قد ایستادند و صورت مبارک خود را به دیوار منزل کوبیدند، به نحوی که بینی و سر حضرت شکاف برداشت و خون بر صورت و محاسن ایشان جاری گشت و از شدت حزن و گریه از هوش رفتند...
📚 دار السلام، جلد ۲، صفحه ۱۴٨، مؤسسة التاريخ العربي
📚 الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء سلام الله علیها، جلد ۲۲، صفحه ۴۸۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی استاد عالی
💠موضوع: اثر عجیب شهادت امام حسین (علیه السلام)
↶【به ما بپیوندید 】↷
__________________
@haram110
✨﷽✨
✅سوال: مدت بیماری امام سجاد(ع) در واقعه عاشورا چقدر طول کشید؟
✍بیشتر روایات و نقل های معتبر، بیماری حضرت زین العابدین(ع) را تنها در همان شب و روز عاشورا عنوان می کنند که ممکن است اثر آن تا چند روز بعد از آن نیز باقی بود.
1⃣ امام سجاد(ع): «هنگامی که پدرم نزدیک مغرب در شب عاشورا اصحاب را جمع کرد برای این که آنها را مرخص کند. من نزدیک او شدم تا آنچه را برای آنها می گوید بشنوم و من در آن هنگام مریض بودم.
2⃣ امام سجاد(ع): «من در آن شبی که پدرم در صبحش به شهادت رسید نشسته بودم و عمه ام حضرت زینب(س) نزد من مشغول پرستاری من بود»، در این هنگام پدرم در پنهانی از اصحابش کناره گرفت و نزد او «جُوَین»(یا جون یا حویّ] غلام ابوذر غفاری بود و او شمشیرش را اصلاح می کرد و پدرم اشعاری را می خواند. آن اشعار را دو بار یا سه بار تکرار کرد تا آن که من آن را فهمیدم و آنچه را می خواست، دانستم. پس گریه راه گلویم را بند آورد. اشک هایم را پاک کردم و سکوت کردم.
3⃣ شیخ مفید(م 413ق): «حمید بن مسلم گوید: ... به على بن الحسین(ع) که دارای بیماری سختى بود و روى فرشى افتاده بود، رسیدیم، گروهى از پیادگان همراه شمر سر رسیدند پس به شمر گفتند: آیا این بیمار را نمی کشى؟ من گفتم: سبحان الله آیا افراد کم سن و سال را هم می کشند؟ او نوجوانی است که همین بیمارى او را بس است؟ پس پیوسته آن جا بودم تا آنان را از او دور کردم.
4⃣ محمد بن سعد(م 230ق) در «الطبقات الکبری»: «آن روز(عاشورا) که على بن الحسین همراه پدرش بود، بیست و سه یا بیست و چهار سال داشت و هر کس بگوید که او در آن زمان کوچک بوده و موى بر نیاورده بوده، بی اساس است؛ ولی او آن روز بیمار بود و به همین جهت کشته نشد.
5⃣ در «بلاغات النساء» چنین آمده است: حِذام یا حُذَیم اسدى گفت: سال 61 [هجرى ]، سال شهادت حسین(ع)، به کوفه وارد شدم. زنان کوفه را در آن زمان دیدم که بر سر و صورت خود می زنند و گریبان می درند و دیدم که زین العابدین(ع) با صدایى آهسته و پیکرى نحیف از بیمارى می گوید: «اى کوفیان! شما بر ما می گِریید؟! پس چه کسى جز شما ما را کُشت؟
6⃣ امام صادق(ع)، از پدرانش چنین گزارش فرمود: «هنگامى که زنان را از کربلا به کوفه وارد کردند، زین العابدین(ع) بدنش نحیف شده و از بیمارى، رنجور بود..
📚از بیانات استاد انصاریان
↶【به ما بپیوندید 】↷
______________
@haram110