eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
زنها فقط از مقايسه شدن با نمیترسند. اين‌كه هر زن ديگری در ذهن همسرشان و توامند‌تر از آن‌ها باشد، به زن‌ها احساس می‌دهد. آن‌ها دوست دارند باشند و اين‌كه در همسرشان كامل‌ترين زن دنيا باشند، براي آن‌ها به معنی خوشبختي و در ازدواج است. به همين دليل وقتي از او مي‌خواهيد فلان غذا را مثل مادرتان درست كند، فلان را مثل مادرتان داشته‌باشد يا فلان رفتارش مثل رفتار مادرتان باشد، از كوره در مي‌روند و نه تنها از شما مي رنجند بلكه كه هيچ نقشی در اين ماجرا نداشته را هم می‌دانند. @haram110 کانال آداب همسرداری حرم
.: امیرالمؤمنین علی علیه‌ السلام فرمـودند در سالم بودن آدمی همین بس که عیوب دیگران را کـمتر در خود نگه دارد. میزان الحکمه پیامبر اکرم صلى الله عليه وآله فرمودند مَن عَلِمَ مِن‌ أخيهِ سَيِّئَةً فسَتَرَها ، سَتَرَاللّه ُ عَلَيهِ يَومَ القِيامَةِ هرکس از گناه برادر دینی‌اش آگاه شود ، ولی آن را پوشیـده دارد ، نیــز در روز قیامـت، گناهان او را پوشیده می ‌دارد. کنزالعمال، ص۲۵۰ 📚 نکته های ناب کـوتاه @haram110
🔴 💠 آهای مردها! وقتی همسرتان از دست‌هایش زیاد کار کشیده است به او بگویید کنارتان بنشیند و دست‌هایش را دهید. و گاهی بین ماساژ دستش را ببوسید تا و قدردانی شما را با تمام وجود حس کند. 💠 برخی کارها برای همیشه در همسرتان می‌ماند و با همان ، با سختیهای زندگی کنار می‌آید و باعث می‌شود. 💞💗
🔴 💠 آهای مردها! وقتی همسرتان از دست‌هایش زیاد کار کشیده است به او بگویید کنارتان بنشیند و دست‌هایش را دهید. 💠 و گاهی بین ماساژ دستش را ببوسید تا و قدردانی شما را با تمام وجود حس کند. 💠 برخی کارها برای همیشه در همسرتان می‌ماند و با همان ، با سختیهای زندگی کنار می‌آید و باعث می‌شود.
حرم
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی #زندگینامه_شهیدایوب_بلندی ✿❀قسمت ۳۲
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی ✿❀قسمت ۳۳ برای هدی مفصلی گرفتیم، با شصت هفتاد تا مهمان. مولودی خوان هم دعوت کردیم،... ایوب به جشن تکلیف هدی خرید. 🎊میخواست این جشن همیشه در هدی بماند.🎊 . . کم تر پیش می آمد ایوب سر مسائل عصبی شود، مگر وقتی که کسی از روی اعتقادات دانشجوها را زیر سوال میبرد. مثل آن استادی که سر کلاس، محبت داشتن مردم به و ایام را محبت بی ریشه ای معرفی کرد. ایوب راه انداخت و کار را تا کمیته انضباطی هم کشاند. از استاد تا باغبان دانشگاه ایوب را می شناختند... با همه احوال پرسی می کرد، پی گیر مشکلات آنها می شد. بیشتر از این دلش می تپید برای سر و سامان دادن به دانشجوها. 💕چند نفر از دختر پسرهای دانشکده با هم شده بود. خانه ما یا محل خواستگاری های اولیه بود یا محل زن و شوهرها. کفش های پشت در برای صاحب خانه بهانه شده بود. می گفت: _"من خانه را به شما اجاره دادم، نه این همه آدم" بالاخره جوابمان کرد..... با وضعیتی که ایوب داشت نمی توانست راه بیفتد و دنبال خانه بگردد. کار خودم بود. چیزی هم به نمانده بود. شهیده و زهرا کتاب های درسی را که یازده سال از آنها دور بودم، بخش بخش کرده بودند. جزوه های کوچکم را دستم می گرفتم و در فاصله ی این بنگاه تا آن بنگاه درس میخواندم ادامه دارد... ✿❀