🍀🍂🍀🍂🍀 🍂🍀
✅ ۷ قانون برای نه گفتن به کودک:
🔶 حواس کودکتان را پرت کنید.
وقتی در حال انجام کار اشتباهی است٬ به او بگویید: بیا یک کار جدید کنیم یا بگویید: بیا ببین دارم چه کار میکنم!
🔶 فقط وقتی کودکتان در حال صدمه زدن به خود یا دیگری بود به او نه بگویید و از او بخواهید کاری را انجام ندهد.
🔶 از افعال مثبت استفاده کنید.
مثلا به جای اینکه بگویید با دستان خیس کتاب را ورق نزن بگویید: دست هایت را خشک کن بعد کتاب را ورق بزن
🔶محدودیت های کودک را اعلام نکنید؛در عمل نشان دهید. مثلا وقتی در حال بهم ریختن کشو برای پیدا کردن یک لباس است به جای اینکه بگویید کشو را بهم نریز٬ بگویید: بعد از کارت کشو را مرتب کن
🔶 به فرزندتان حق انتخاب دهید. به جای اینکه بگویید: نه امروز پارک نمی رویم بگویید: به جای پارک رفتن برویم دوچرخه سواری یا استخر؛ یکی را انتخاب کن
🔶 قوانین را برای او از قبل مشخص کنید تا مجبور نباشید مرتب به او نه بگویید .
🔶حرف خود را عوض نکنید فرزندتان باید یادبگیرد که نه٬ به معنی نه است و هیچ جیز نمیتواند آن را عوض کند.
🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀🍂
4_5996857170895832600.mp3
4.61M
❤️ #دین_زیباست
⏱کلاسهای سهدقیقهای برای نوجوانان
جلسه 23
⁉️❗️قیامت برای مومنان فقیر ،
چه اتفاقی خواهد افتاد؟!
#توحید
#فقر
#عدل
👈 شما معلم اعتقاد یک نوجوان باشید و این فایل را به دستش برسانید!
4_6044296562148902492.mp3
4.16M
🎙 حجت الاسلام یوسفی
🎵 ماجرای پناه بردنِ مردم شهر کربلا به حرم مطهر امام حسین علیه السلام
..............................
4_6050939957432813200.mp3
6.86M
🎙 حجت الاسلام هاشمی نژاد
🎵 گریههای امیرالمومنین و حضرت امالبنین علیهماالسلام در زمان ولادت حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
..............................
4_6044296562148902521.mp3
6.29M
🎙 حجت الاسلام اسکندری
🎵 گوشهای از برکات و ثمرات بعد از ظهور امام زمان علیه السلام
..............................
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 #داستان_هایی_از_امام_زمان(عج) 💠 #دعاي در #دل؛ و #عنايت #بيكرا
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#داستان_هایی_از_امام_زمان(عج)
💠غذاي #بهشتي؛ و #پذيرايي از #دوستان!💠
ابو محمّد عيسي بن مهدي جوهري ميگويد:
سال ۲۶۸ هجري قمري به حج مشرّف شدم. اعمال حج را به جا آوردم، پس از پايان اعمال بيمار شدم. قبلاً شنيده بودم كه ميتوان امام زمان عليه السلام را ملاقات نمود و اين موضوع براي من ثابت شده بود به همين منظور، با اين كه بيمار بودم از «قلعه فيد» كه نزديك مكه و اقامت گاهم بود به قصد مدينه به راه افتادم. در راه هوس ماهي و خرما كردم، ولي به جهت بيماري نمي توانستم ماهي و خرما بخورم.
به هر نحوي بود خودم را به مدينه رساندم، در آنجا برادران ايمانيام به من بشارت دادند كه در محلي به نام «صابر» حضرت عليه السلام ديده شده است.
من به عشق ديدار مولا به طرف منطقه صابر حركت كردم، وقتي به آن حوالي رسيدم، چند رأس بزغاله لاغري ديدم كه وارد قصري شدند.
ايستادم و مراقب قضيه بودم تا اين كه شب فرا رسيد، نماز مغرب و عشا را به جا آوردم، و پس از نماز رو به درگاه الهي آورده و بسيار دعا و تضرّع نمودم، و از خدا خواستم كه توفيق زيارت حضرت عليه السلام را نصيبم نمايد.
ناگاه در برابر خود خادمي را ديدم كه فرياد ميزد: اي عيسي بن مهدي جوهري! وارد شو!
من از شوق تكبير و تهليل گفتم، خدا را بسيار حمد و ثنا نمودم، وارد حياط شدم، ديدم سفره غذايي گسترده شده است. خادم به
طرف آن رفت و مرا كنار آن نشاند و گفت: مولايت ميخواهد كه از آنچه كه در زمان بيماري هنگام خروج از «فيد» هوس كرده بودي، ميل كني.
من پيش خود گفتم: تا همين مقدار حجّت بر من تمام شد كه مورد عنايت امام زمان عليه السلام قرار گرفته ام. اما چگونه غذا بخورم در حالي كه مولايم را نديده ام؟
ناگاه صداي حضرت عليه السلام را شنيدم كه ميفرمود: اي عيسي! از طعامت بخور! مرا خواهي ديد.
وقتي به سفره نگاه كردم، ديدم ماهي سرخ شده و كنار آن خرمايي كه مثل خرماهاي شهر خودمان بود و مقداري شير نهاده شده است.
باز با خود گفتم: من مريضم چطور ماهي و خرما را با شير بخورم؟
باز صداي حضرت عليه السلام را شنيدم كه فرمود: اي عيسي! آيا به كار ما شك ميكني؟ آيا تو بهتر نفع و ضرر خودت را ميداني يا ما؟
من گريستم و استغفار كردم، و از همه آنها خوردم. اما هرچه ميخوردم چيزي از آن كم نمي شد، و اثر خوردن در آن باقي نمي ماند، غذايي بود لذيذ كه طعم آن مثل غذاهاي اين دنيا نبود. مقدار زيادي خوردم. دوست داشتم باز هم بخورم، اما خجالت ميكشيدم.
حضرت عليه السلام دوباره فرمود: اي عيسي! بخور! خجالت نكش! اين طعام بهشتي است و به دست انسان پخته نشده است.
دوباره مشغول خوردن غذا شدم اما سيري نداشتم. عرض كردم: آقا جان! كافي است.
حضرت عليه السلام فرمود: اكنون بيا نزد من!
من پيش خود گفتم: چگونه نزد مولايم بروم در حالي كه دست هايم را نشسته ام؟
حضرت عليه السلام در همان حال فرمود: اي عيسي! آيا لك آنچه خورده اي باقي است؟
دستانم را بو كردم، عطر مشك و كافور داشت. آن گاه نزديك تر
رفتم ناگاه نور خيره كننده اي درخشيد و براي چند لحظه گيج شدم. وقتي به حالت عادي برگشتم حضرت عليه السلام فرمود: اي عيسي! اگر سخن #تكذيب كنندگان نبود كه ميگويند: او #كجا است؟ و كجا به #دنيا آمده است؟ و چه #كسي او را ديده است؟ و چه #چيزي از او به شما ميرسد؟ و به شما چه #خيري ميدهد، و چه #معجزه اي دارد؟ هرگز تو #مرا نمي ديدي. بدان كه #آنها با اين كه #اميرالمؤمنين عليه السلام را #ميديدند و #نزد او ميرفتند #چيزي نمانده بود كه او را به #قتل برسانند. آنها پدران مرا اين #گونه #تكذيب كرده و آنها را به #سحر، #تسخير_جن و چيزهاي ديگر #نسبت دادند.
اي عيسي! آنچه را كه ديدي به #دوستان ما بگو و از #دشمنان ما پنهان دار!
عرض كردم: آقا جان! دعا بفرماييد من در اين اعتقاد ثابت بمانم!
فرمود: اگر خداوند تو را ثابت قدم نمي نمود، هرگز مرا نمي ديدي، بازگرد كه راه يافتي!
من در حالي كه خدا را بر اين توفيق سپاس مينمودم و شكر ميكردم بازگشتم. (۱۵۵)
📚۱۵۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۶۸ - ۷٠.
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 🌺🌸 #خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علی
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
🌺🌸 #خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله )
#بخش_هجدهم
#پيمانى سياه در خانه #دوست! ✨✨🌺
آنجا را نگاه كن
آن چهار مرد را ببين، آنها آهسته با يكديگر چه مى گويند؟
ديديد كه حدس من درست بود! محمّد مى خواهد على را به عنوان جانشين خود معرّفى كند.
آرى، به زودى همه مردم با على بيعت خواهند كرد.
بايد كارى بكنيم، ما هرگز اجازه نمى دهيم كه على بر ما حكومت كند!
ما بايد با هم، پيمانى مهم ببنديم.
همه با اين نظر موافقت مى كنند، آنها با سرعت به سوى كعبه حركت مى كنند.
آيا مى دانى آنها مى خواهند چه كنند؟
خوب است كه ما هم همراه آنها برويم.
نگاه كن! درِ كعبه باز مى شود و آنها وارد خانه خدا مى شوند.
حدس من اين است كه اينها از بزرگان قريش هستند كه به اين راحتى وارد كعبه شدند.
راستى يادم رفت بگويم، عربها رسمى دارند كه پيمان نامه هاى مهمّ خود را در داخل كعبه قرار مى دهند.
امّا اين چهار نفر مى خواهند در داخل كعبه، پيمان نامه اى را بنويسند.
به راستى اين چه پيمانى است كه بايد در كعبه نوشته شود؟!
من بايد هر طورى هست وارد كعبه بشوم، آخر من براى بيان حقيقت، مسئوليّت دارم.
يكى از آنها قلم و كاغذى را برمى دارد و شروع به نوشتن مى كند.
خداى من! او چه مى نويسد؟ آنها مى خواهند چه پيمان نامه اى را امضا كنند؟
«ما چهار نفر با يكديگر پيمان مى بنديم كه وقتى محمّد از دنيا برود نگذاريم حكومت به خاندان او برسد». ۷۰
من باور نمى كنم، عدّه اى در ميان ياران پيامبر باشند و ميان خود پيمانى اين گونه ببندند!
آخر مگر خاندان پيامبر چه كرده اند كه اينان اين گونه با
آنها دشمنى مى ورزند؟
امّا يادم مى آيد كه از قديم گفته اند رياست و سياست پدر و مادر نمى شناسد!
اينها براى رسيدن به حكومت و رياستِ چند روزه دنيا حاضر هستند هر كارى بكنند.
اكنون مى فهمم كه چرا پيامبر در عرفات، از خداوند خواست تا او را در مقابل فتنه هاى دشمنان حفظ كند.
اكنون مى فهمم كه چرا پيامبر تا به حال، مراسم بيعت با على (ع) را برگزار نكرده است.
📚منابع:
۷۰.شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، أبو القاسم عبيداللّه بن عبد اللّه النيسابوريّ المعروف بالحاكم الحسكانيّ (ق ۵ ه)، تحقيق: محمّد باقر المحموديّ، طهران: مؤسّسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلاميّ، الطبعة الاُولى ۱۴۱۱ ه.
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠 #هزار و یک #داستان از #زندگانی #امیرالمؤمنین علی علیه السل
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
💠 #هزار و یک #داستان از #زندگانی #امیرالمؤمنینعلی علیه السلام 💠
🔸 #از_بعثت_تا_رحلت_پيامبر 🔸
🌼 #علي_در_معراج_پيامبر🌼
روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به علي (عليه السلام) فرمود: يا علي همانا من در سه جا اسم ترا همراه اسم خود ديدم و با نظر بر آن انس يافتم. هنگامي كه در معراجم به آسمان، به بيت المقدس رسيدم، بر صخره آن يافتم كه نوشته بود خدايي جز الله نيست، محمد فرستاده خداست، او را بوسيله وزيرش تأييد كردهام و بوسيله وزيرش ياري نموده ام.
به جبرئيل گفتم: وزير من كيست؟ گفت: علي بن ابيطالب
و بار دوم هنگامي بود كه به سدرة المنتهي رسيدم ديدم بر آن نوشته است: منم خداوند يكتا كه معبودي جز من نيست، محمد حبيب من است، او را به بوسيله وزيرش تأييد كردهام و بوسيله وزيرش ياري نمودهام [۷۷].
🌼 #راه_بهشت 🌼
روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به علي (عليه السلام) فرمود: اي علي (عليه السلام) آيا آگاهتان نسازم كه كداميك از شما در اخلاق و روش به من شبيه تريد؟
علي (عليه السلام) عرض كرد:، بفرمائيد يا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم
آنگاه حضرت فرمود: خوش اخلاق ترين شما، و بردبارترين شما و نيكوترين شما نسبت به بستگان خود، و انصاف دهنده ترين شما نسبت به خود … آنگاه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم اضافه كرد: اي علي (عليه السلام): هر كس صلوات بر من را فراموش كند راه بهشت را گم كرده است. [۷۸].
[۷۷] نصايح، ص ۴۷۱.
[۷۸] نصايح، ص۴۷۰.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍰 عصرتون پراز عشق و امید
🎊 شادی هاتون بی پایان
🍰 لبتون پرازخنده✨
🍰 قلبتون پرازمهر
🎊 زندگیتون پرازعشق
🍰 و شادی و زیبایی ✨
🎊 نصیب لحظه هاتون..
#عصرتون_شاد
#میلاد_فرخنده_حضرت_اباالفضل_العباس_باب_الحوائج_مبارکباد 🎉 🎊 🎉