eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
630 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5926995791204845454.mp3
5.02M
احترام به والدین- حجةالاسلام معاونیان ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
💎👌 برای بیمارانی که هنوز مادرشان در قید حیات است روایت اول: أرقَط، خواهر زاده حضرت صادق علیه السلام گفت: من شدیداً بیمار شدم. مادرم به دنبال برادرش حضرت صادق علیه السلام فرستاد. حضرت تشریف آوردند در حالی که مادرم در کنار در ایستاده بود و بی تابی می کرد. حضرت به مادرم فرمود: به پشت بام برو، مقنعه از سرت بردار تا موهایت زیر آسمان آشکار شود. سپس بگو: « رَبِّ أَنْتَ أَعْطَيْتَنِيهِ وَ أَنْتَ وَهَبْتَهُ لِي، اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ‏ هِبَتَكَ‏ الْيَوْمَ‏ جَدِيدَةً، إِنَّكَ قَادِرٌ مُقْتَدِرٌ» سپس به سجده برو. پس سرت را از سجده برنمی داری، مگر آن که پسرت شفا می یابد. مادرم چنین کرد و بعد از ساعتی من برخاستم و به همراه دایی خود به مسجد رفتم. (طب الأئمة عليهم السلام، ص122) روایت دوم: اسماعيل بن عبد الله یکی از نوه های حضرت باقر علیه السلام گفت: سخت بيمار شدم به گونه ای که از شفای من نااميد شدند. حضرت صادق علیه السلام به ديدنم آمد. وقتی بی تابی مادرم را مشاهده نمود، به او فرمود: وضو بگیر، دو رکعت نماز بخوان و در سجده ات چنین بگو: «اللَّهُمَّ أَنْتَ وَهَبْتَهُ لِي وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً، فَهَبْهُ لِي هِبَةً جَدِيدَةً» مادرم نیز چنین کرد و برای غذا حلیم درست کرد. من نیز صبح برخاستم و به همراه بستگان حلیم خوردم. (مكارم الأخلاق، ص395) روایت سوم: اسماعیل فرزند امّ سلمه، خواهر حضرت صادق علیه السلام گفت: در ماه رمضان شدیدا بيمار شدم به گونه ای که همه بنی هاشم شبانه جمع شدند و این گونه می پنداشتند که من از دنیا خواهم رفت. مادرم بی تابی می کرد، لذا دایی من، یعنی حضرت صادق علیه السلام به او فرمود: به پشت بام برو، زیر آسمان قرار گیر، دو ركعت نماز بخوان و بعد از سلام چنین بگو:‏ «اللَّهُمَّ إِنَّكَ وَهَبْتَهُ لِي وَ لَمْ‏ يَكُ‏ شَيْئاً، اللَّهُمَ‏ وَ إِنِّي‏ أَسْتَوْهِبُكَهُ مُبْتَدِئاً فَأَعْرِنِيهِ» مادرم نیز چنین کرد و من بهبود یافتم و نشستم، به گونه ای که همراه با بستگان، حلیم که غذای سحری ایشان بود، خوردم. (الكافي، ج‏3، ص478) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🌻دعایی‌مجرب از امیر المومنین(ع) برای کلیه حوائج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ از امیر المومنین علیه السلام نقل شده است 🔹که به جهت هر حاجت بعد از نماز صبح ۱۲ مرتبه این‌ دعای شریف را بخوانید: 🔹 بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَايَمُوتُ، وَالْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً، ولَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِى الْمُلْكِ، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيراً. 📚 هزار و یک ختم ص ۲۸۱ ختم ۶۶۸ 🛑 در تشرف مرحوم عراقي به محضر امام زمان علیه السّلام که دستور آن از طريق مرحوم سلطان آبادي در مفاتیح الجنان ذکر شده است امام زمان ارواحنا فداه مداومت به خواندن این دعا بعد از نماز صبح را برای گشایش کار و وسعت رزق سفارش کردند. ‌‌‌‌‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرم
* 💞﷽💞 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈 #قسمت_صد_ودهم ✨ با هم
* 💞﷽💞 📚 رمان زیبای 🌈 ✨ نذاشتم حرفشو ادامه بده... محکم و قاطع تو چشمهاش نگاه کردم و گفتم: _اگه وحید بازهم تو این موقعیت قرار بگیره و اینکارو انجام بده تا وقتی باشه و خلاف میلش من مشکلی ندارم. براش قابل هضم نبود..لبخند زدم و گفتم: _اول باید برات مهم بشه.تو الان حتی قبولش هم نداری،معلومه که متوجه حرف من نمیشی. به میز خیره شده بود و فکر میکرد.گفت: _مگه خدا چه تو زندگی آدم داره؟ لبخند زدم... مثل وقتی که آدم یه چیز شیرین و خوشمزه میخوره و بعد ناخودآگاه لبخند میزنه. تو دلم گفتم خدایا هنوز هم شهره ی شهرم به عشق ورزیدن؟ بهار باتعجب نگاهم میکرد...بالبخند نگاهش کردم.گفتم: _خدا کسیه که به من و تو لطف کرده و ما رو به ..میشه گفت کارخانه ای که ماشین درست کرده مگه چه تأثیری تو زندگی ماشین داره؟!!..برای اینکه ماشین درست کار کنه،کی بهتر از سازنده ش...میتونه بگه چطور ازش استفاده کن؟...خدا کسیه که من و تو رو از میشناسه....خدا کسیه که از من و تو به خودمون مهربونتره...خدا کسیه که وقتی باهاته،وقتی باهاشی دیگه برات فرقی نمیکنه که کی کنارته و کی کنارت نیست.. بهار..خدا بهترین دوست آدمه...خدا تنها کسیه که هیچ وقت تنهات نمیذاره و همیشه باهاته. با تمام عشقم به اون حرفها رو به بهار میگفتم....هنوز هم وقتی عشقمو جار میزنم حال خوبی بهم میده.گفتم: _اگه حرف دیگه ای نمونده من برم. چیزی نگفت.بلند شدم.گفت: _بخاطر دخترت متأسفم.من نمیخواستم به تو و بچه هات آسیبی برسه. نگاهش کردم.لبخند زدم و رفتم. رفتم بیرون و درو بستم... یاد زینب ساداتم افتاده بودم.اشکهام جاری شد. متوجه دوربین شدم.احساس کردم وحید داره نگاهم میکنه.سریع اشکهامو پاک کردم و روی صندلی نشستم تا وحید بیاد. سرم پایین بود.کفش هاشو دیدم. بلند شدم،برای احترامی که همیشه بهش میذاشتم.نگاهم میکرد. فهمیدم همه حرفها مونو شنیده.گفتم: _قرار بود کسی نشنوه. لبخند زد و گفت: _حاجی گفت لازمه.شاید چیزی بگه که مهم باشه. گفتم: _همه شو با دقت شنیدی دیگه؟ منظورمو فهمید.لبخندی زد و گفت: _بله. کنارهم راه میرفتیم و ساکت بودیم.تو ماشین که نشستیم چند دقیقه فقط نگاهم میکرد.بعد گفت: _زهرا،من مجبور بودم... -لازم نیست توضیح بدی. -ولی من میخوام بگم.. اول بهار اومد سراغم. بخاطر پرونده ای که دست من بود.من هیچ توجهی بهش نمیکردم. نه اینکه توجه نکردن بهش سخت بود برام..نه....حاجی گفت بهار رو تحویل بگیر تا ازش بگیریم.گفتم من نمیخوام.به یکی دیگه بگین من نمیتونم.گفت هیچکس بهتر از تو نمیتونه ازش اطلاعات بگیره. اوایل محرم نبودیم ولی بهار خیلی بهم نزدیک میشد و ابراز علاقه میکرد. کاملا هم مشخص بود نقشه ست.به حاجی گفتم دیگه نمیتونم. حاجی گفت خیلی خوب پیش رفتیم،اطلاعات خیلی مهمی ازش گرفتیم.واقعا هم اطلاعاتی که من از زیر زبونش میکشیدم بدون اینکه خودش متوجه بشه و از واو به واو حرفهاش میگرفتم خیلی مهمتر از اطلاعات سوخته ای بود که بهش میدادم..بهار متوجه شده بود که با اون رفتارش من بیشتر اذیت میشم. اونم هربار بهم نزدیکتر میشد تا اذیتم کنه.اون برای من موجود چندش آوری بود که حتی از دیدنش هم حالم بهم میخورد، من گناه هم نداشتم.اما اون گاهی اونقدر بهم نزدیک میشد که تماس بدنی هم داشت ولی من ازش متنفر تر میشدم. اما بازهم گناه بود.ما فقط جاهای عمومی قرار میذاشتیم و صحبت میکردیم.تمام حرفهای ما ضبط میشد.حاجی هم.... -وحید نگاهم کرد. -نیازی نیست ادامه بدی.من دوست دارم..باورم کن. -همیشه بهت افتخار میکردم. امروز حاجی هم فهمید من چه فرشته ای دارم.هر حرفی که میگفتی حاجی به من نگاه میکرد و لبخند میزد.آخری گفت اگه مرد بود بهترین نیروی من بود،مثل تو. لبخند زدم و گفتم: _خداروشکر مرد نیستم.چون اونوقت همسر شما نبودم و این همه خوشبخت نبودم. پنج ماه از مرگ زینب سادات گذشت... ادامه دارد....
* 💞﷽💞 📚 رمان زیبای 🌈 ✨ پنج ماه از مرگ زینب سادات گذشت.... وحید مأموریت بود.فاطمه سادات ده ماهش بود.خونه آقاجون بود.از باشگاه میرفتم خونه آقاجون دنبال فاطمه سادات تا بعد بریم خونه مون.چون باشگاه نزدیک خونه آقاجون بود یک روز در هفته میرفتم. ماشین داشتم. تو یه خیابان فرعی پیچیدم... خیابان خلوتی بود... یه موتور و یه ماشین تصادف کرده بودن.منتظر بودم مشکلشون حل بشه تا راه رو باز کنن.هیچ ماشین دیگه ای نبود.راننده ی ماشین خانم بود و با مرد موتور سوار دعوا میکردن.شیشه رو دادم پایین و گفتم: _زنگ بزنین پلیس بیاد.چرا داد و فریاد میکنین؟ به من نگاه کردن.گفتن: _اصلا شما بیا بگو کی مقصره،هرچی شما بگین. گفتم: _من تخصص ندارم.زنگ بزنین پلیس بیاد. شیشه رو دادم بالا.یکی از عقب نزدیک شد و اومد در سمت شاگرد رو باز کرد و سوار شد.گفتم: _برو پایین هنوز درو نبسته بود.با پام یه ضربه محکم بهش زدم،پرت شد پایین... یکی دیگه در خودمو باز کرد و یه چاقو فرو کرد تو کمرم.از درد بی حس شدم.منو کشوند پایین و چند نفری با پا محکم منو میزدن.خیلی درد داشتم... یکی دیگه چاقو شو فرو کرد تو بازوم. یکی دیگه یه چاقو فرو کرد تو شکمم. دیگه هیچی نمیفهمیدم. یکی از عقب بهشون گفت: _بسه. اونایی که منو میزدن رفتن کنار.اومد نزدیکم و گفت: _به شوهرت بگو پاشو از گلیمش درازتر نکنه وگرنه دیگه زن و بچه شو نمیبینه. بعد رفتن.داشتم از درد بیهوش میشدم. دست و پای راستم شکسته بود.کمرم هم خیلی درد داشت.چند تا از دنده هام هم شکسته بود. با جون کندن خودمو به ماشین رسوندم و گوشیمو برداشتم.به بابا زنگ زدم.دو تا بوق خورد جواب داد. -سلام دخترم -سلام با هر حرفی که میگفتم جونم درمیومد. -چی شده زهرا؟ -هر اتفاقی برای من افتاد نذارید هیچکس به وحید خبر بده.بابا هیچکس به وحید نگه.فقط اگه مردم خبرش کنید. گوشی از دستم افتاد. -زهرا..زهرا...چی شده؟...الو.. چشمهام بسته شد.دیگه هیچی نفهمیدم... وقتی چشمهامو باز کردم،.. متوجه شدم بیمارستان هستم.کسی پیشم نبود.دست و پای راستم تو گچ بود.به سختی نفس میکشیدم.با هر نفسی قفسه سینه م درد میگرفت.جاهای مختلف بدنم درد میکرد. پرستاری اومد بالا سرم.گفت: _خوبی؟ به سختی گفتم: _خوبم..خانواده م؟ -بیرون هستن.میخوای بگم بیان پیشت؟ -پدرم -بگم پدرت بیاد؟ با باز و بسته کردن چشمهام گفتم آره. خیلی زود باباومامان و آقاجون و مادروحید اومدن تو اتاق.با بی حالی سلام کردم.نگرانی تو صورت همه شون معلوم بود.مامان و مادروحید گریه میکردن. بابا اومد نزدیک.گفتم: _وحید؟ -خودت گفتی چیزی بهش نگیم.خبرش کنم؟ -نه. -زهرا چی شده؟ -چیز مهمی نیست. آقاجون اومد نزدیک و گفت: _دخترم چه اتفاقی برات افتاده؟ بالبخند گفتم: _منکه سابقه ی درگیری دارم دیگه چرا نگران میشین. مامان گفت: _این چه درگیری ای بوده که تو یک روز بیهوش بودی.الانم حالت اینه؟ -من خوبم.نگران نباشین.فاطمه سادات کجاست؟ آقاجون گفت: _خونه ست.پیش نجمه.حالش خوبه.نگران نباش. -وحید تماس نگرفته؟ -نه..دخترم بذار به وحید خبر بدیم.بعدا بفهمه خیلی ناراحت میشه که چرا زودتر نگفتیم. -اون با من.نذارید کسی چیزی بهش بگه. خیلی نگران وحید بودم... فرداش وحید بهم زنگ زد.معمولا چهار روز یکبار تماس میگرفت.سعی کردم صدام سرحال باشه. جواب دادم -سلام عزیزم -سلام خانومم.خوبی؟ -خوبم.خداروشکر.شما خوبی؟ خداخدا میکردم صدای پیج بیمارستان نیاد. -خوبم عزیزم.فاطمه سادات چطوره؟کجاست؟ -خوبه.خونه ست.من بیرونم.پیشم نیست..وحید خیلی دوست دارم...خیلی. -عزیز دلم..چقدر دلم برات تنگ شده...زهرا، مراقب خودت باش.چند روزه خیلی نگرانتم. اوضاعت خوبه؟چکار میکنی؟ -ما خوبیم وحیدجان.نگران ما نباش.فقط به کارت فکر کن. -زهراجان من باید برم.پس خیالم راحت باشه؟ -آره قربونت برم.خیالت راحت.برو به کارت برس -پس خداحافظ -خداحافظ بعد چهار روز مرخص شدم... رفتم خونه بابا.آقاجون و مادروحید اصرار داشتن برم خونه اونا ولی چون پله زیاد داشت نتونستم.دلم برای فاطمه سادات خیلی تنگ شده بود. اون مدت فقط روزی یک ساعت میدیدمش.هربار وحید تماس میگرفت سرحال صحبت میکردم باهاش. سه هفته گذشت.... ادامه دارد... نویسنده بانو
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 🗓 چهارشنبه 🔹 ۲۰ دی / جدی ۱۴۰۲ 🔹 ۲۷ جمادی الثانی ۱۴۴۵ 🔹 ۱۰ ژانویه ۲۰۲۴ 💠 مناسبت‌های دینی ▪️شهادت سلطان علی بن محمدباقر علیه‌السلام در اردهال کاشان (۱۱۶هـ.ق) 🦂 امشب ساعت ۰۲:۰۴ قمر از صورت فلکی عقرب خارج می‌شود. 🌙 مقارنه ماه و مریخ احتمال باران و سردی هوا در اثر بادهای سرد وجود دارد. 🌗 امروز قمر در «برج جدی» است. ✔️ روز مناسبی برای امور زیر است: آغاز کار بنایی انواع دیدارها اقدام علیه خصم حق خواهی امور زراعی برداشت محصول وام و قرض گرفتن و دادن تأسیس شرکت جراحی نو پوشیدن صید 🌎🔭👀 👶 زایمان نوزاد حشر و نشر خوبی با مردم دارد. ان‌شاءالله 🚘‌ مسافرت مکروه است. 👩‍❤️‍👨 مباشرت و انعقاد نطفه کراهت شدید دارد. 🩸 حجامت، خون دادن و فصد باعث ایمنی از ترس می‌شود. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت باعث پشیمانی می‌شود. ✂️ ناخن گرفتن روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی می‌شود. 👕 بریدن پارچه روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله سواری و یا چارپایان بزرگ، نصیب شخص شود. ان شاءالله 🌎🔭👀 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب چهارشنبه) دیده شود، تعبیرش طبق آیه ۱۶ سوره مبارکه « نحل » است. ﴿﷽ و علامات و بالنجم هم یهتدون﴾ برای خواب بیننده حالتی غیر از آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد. ان شاءالله به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید. 📿 وقت استخاره از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ از ساعت ۱۶ تا عشای آخر(وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز چهارشنبه یا حیّ یا قیّوم  ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه «یا متعال» که موجب عزّت در دین می‌گردد. ☀️ ️امروز متعلق است به علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السلام اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌎🔭👀 ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز بعد پایان می‌یابد. 🌺 🌎🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# مراسم - شهادت - حضرت - شریفه - بنت - الحسن - سلام الله علیها - ۱۴۰۲ # ثالث - آل - عبا # کربلایی رسول - برنا @haram110
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️ • قسمت - دویست • بیست - دوم✔️ 📝..اعتقادِ من به شما , باوری است که به تحقیق جُسته ام …✏️ 📕📗🔍🔎📘📙 📢📢 همراهان گرامی: ✋پس از بررسی اجمالی روایات فصل 45 ، باب 3⃣ کتاب ، تحت عنوان: ✔" علم حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف ." ..و اشاره به تنها 3⃣ روایت ، 2⃣ روایت از منابع جماعت عمریه 👳 ، و 1⃣ روایت از منابع شیعی ، از مجموع 6⃣روایت منقول در این فصل 👈👈 ، بررسی فصل 46 را آغاز می کنیم…👌…… ✍…در این فصل از کتاب ، 29 روایت تحت عنوان: ✔" در جود و بخشش حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف و این که مال را بدون شمارش تقسیم می کند. " جمع آوری شده است و به جهت رعایت اختصار ، تنها به بیان 5⃣ روایت ، 4⃣ روایت از منابع جماعت عمریه 👳 ، و 1⃣ روایت از منابع غنی✨ شیعی اکتفا خواهیم کرد... با ما همراه باشید…🌼… 📕📗🔍🔎📘📙
💠رسول خدا صلّی‌ اللّه علیه و آله: إيّاكُم وَ أبوَابَ السُّلطَانِ وَ حََواشِيَهَا فَإنَّ أقرَبَكُم مِن أبوَابِ السُّلطَانِ وَ حَوَاشِيَهَا أبعَدُكُم مِنَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ وَ مَن آثَرَ السُّلطَانَ عَلَى اللّهِ عَزَّ و جلَّ أذهَبَ اللّهُ عَنهُ الوَرَعَ وَ جَعَلَهُ حَيرَانَ بپرهیز از درگاه و درباريان سلطان، زيرا كه نزديک‌ترين شما به درگاه و درباريان سلطان، دورترين شماست از خداوند عزّوجل، و هر كه سلطان را بر خداوند عزّوجل ترجيح دهد، خداوند پارسايى را از او ببرد و سرگشته و حيرانش سازد. 📚بحارالانوار ج۷۵ ص۳۷۲ «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
⚡️  نماز پر فضیلت والدین برای شب پنج شنبه 1)رَوَى ابْنُ‏ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ:‏ مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ الْخَمِيسِ‏ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ رَكْعَتَيْنِ، يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ مَرَّةً، وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ خَمْسَ مَرَّاتٍ، وَ قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ‏ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهَا خَمْسَ مَرَّاتٍ، فَإِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ تَعَالَى خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً، وَ جَعَلَ ثَوَابَهَا  لِوَالِدَيْهِ، فَقَدْ أَدَّى حَقَّ وَالِدَيْه‏.(مصباح المتهجد، ج‏1، ص 255/ جمال الأسبوع،ص 142) رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس شب پنج شنبه، بین نماز مغرب و عشا، دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک بار حمد، 5 بار آیة الکرسی، و هر یک از سوره های کافرون، توحید، فلق و ناس(یعنی معوَّذَتَین) را 5 بار بخواند، و بعد از نماز 15 بار استغفار نماید، و ثواب این نماز را به پدر و مادرش تقدیم کند، حقّ والدین را ادا نموده است. 2)رَوَى ابْنُ‏ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ‏: مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ الْخَمِيسِ‏ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ رَكْعَتَيْنِ يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ يُرْوَى مَرَّةً وَاحِدَةً، وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ خَمْسَ مَرَّاتٍ، وَ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً، فَإِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ تَعَالَى خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً، وَ جَعَلَ ثَوَابَهُ لِوَالِدَيْهِ فَقَدْ أَدَّى حَقَّ وَالِدَيْهِ، وَ يَقُولُ: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ ثَوَابَهَا لِوَالِدَيَّ». فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ أَدَّى حَقَّهُمَا، وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ مَا أَعْطَى الشُّهَدَاءَ، وَ إِذَا مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ كَانَ مَلَكٌ عَنْ يَمِينِهِ وَ مَلَكٌ عَنْ شِمَالِهِ يُشَيِّعُونَهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ بِالتَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ حَتَّى يَدْخُلَ الْجَنَّةَ، وَ يَنْزِلُ فِي قُبَّةٍ بَيْضَاءَ، فِيهَا بَيْتٌ مِنْ زُمُرُّدٍ أَخْضَرَ، سَعَةُ ذَلِكَ الْبَيْتِ كَأَوْسَعِ مَدِينَةٍ فِي الدُّنْيَا سَبْعَ مَرَّاتٍ، ... ، يُعْطِي اللَّهُ تَعَالَى هَذَا الثَّوَابَ لِمَنْ يُصَلِّي هَذِهِ الصَّلَاةَ، وَ يَجْعَلُ ثَوَابَهَا لِوَالِدَيْهِ، وَ لَهُ مِثْلُ ذَلِكَ، وَ لَا يُنْقَصُ مِنْ أَجْرِهِ شَيْ‏ءٌ، وَ كَتَبَ لَهُ بِكُلِّ رَكْعَةٍ عَشْرَةَ آلَافِ صَلَاةٍ، وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ عَلَى جَسَدِهِ نُوراً، هَذَا جَزَاءُ اللَّهِ لِأَوْلِيَائِه.(جمال الأسبوع، ص 99-100)‏ رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس شب پنج شنبه، بین نماز مغرب و عشا، دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت 100 بار حمد (و به روایت دیگر یک بار حمد)، 5 بار آیة الکرسی، و هر یک از سوره های کافرون، توحید، فلق و ناس(یعنی معوَّذَتَین) را 15 بار بخواند، و بعد از نماز 15 بار استغفار نماید، و بگوید: «بار الها! ثواب این نماز را برای پدر و مادرم قرار ده» در این صورت حقّ والدین را ادا نموده است، و خداوند آنچه به شهدا اعطا نموده است، به وی می بخشد، و هنگامی که از صراط عبور می کند، یک فرشته از سمت راست، و یک فرشته از سمت چپ او قرار می گیرند و از جلو، وی را با تکبیر و تهلیل مشایعت می کنند تا آن که به بهشت وارد شود. وی در بهشت به قبه ای سفید فرود می آید. در آن قبّه، خانه ای از زمرّد سبز قرار دارد. وسعت آن خانه، هفت برابر بزرگ ترین شهری از شهرهای دنیاست. ... خداوند این پاداش را به کسی می دهد که این نماز را بخواند و پاداشش را برای پدر و مادر خود قرار دهد. همچنین نظیر این ثواب بدون آن که ذرّه ای کم شود، برای خود وی نیز منظور می شود. خداوند به ازای هر رکعت از این نماز، ده هزار نماز می نویسد، و به ازای هر مویی که در بدن دارد، نوری به او اعطا می کند. این است پاداشی که خداوند برای اولیای خویش تمهید نموده است. ✅ «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
قائم ما جهان را از نور و عدل و علم پر می کند، همانطور که از ظلمت و جور و جهل پر شده است عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ علیه السلام عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله قَالَ: وَ مِنْ بَعْدِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةٌ مِنْ‏ صُلْبِهِ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَجُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى وَحْيِهِ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ وَ قَادَةُ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَادَةُ الْمُتَّقِينَ، تَاسِعُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِي يَمْلَأُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ الْأَرْضَ نُوراً بَعْدَ ظُلْمَتِهَا، وَ عَدْلاً بَعْدَ جَوْرِهَا وَ عِلْماً بَعْدَ جَهْلِهَا. (كمال الدين، ج‏1، ص260) رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: پس از حسين علیه السلام، نه نفر از صلب او خلفاى خدا در زمين، حجّت هاى او بر بندگانش، و امینان او بر وحيش می ‏باشند كه امامت مسلمين و رهبرى مؤمنين و سرورى متّقين با ايشان است، و نهمين آنان قائم علیه السلام است كه خداى عزّوجلّ به واسطه او زمين را بعد از ظلمتِ در آن از نور، و بعد از جورِ در آن از عدل، و بعد از جهل و نادانیِ آن از علم پر مى ‏كند. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
سفر زیارتی سه روزه نجف کربلا کاظمین سامرا فقط دو میلیون تومان رفت و برگشت از قم حرکت سه شنبه ۲۶ دیماه ساعت ۱۴ جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام تماس بگیرید 09124515935
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج} از انتظار خسته شدی؟! راهکاری برای تقویت روحیهٔ انتظار/ «پیشنهاد دانلود و نشر»
  ⁉️❔سوالی مهم در رابطه با خواب: ❖ آیا ممکن است شیاطین یا جنیان در خواب انسان آمده و خود را یکی از امامان معرفی کنند و دستوراتی به اشخاص بدهند؟ ┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ▓◄ جواب: بله. توضیح اینکه : پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی منسوب به ایشان می فرمایند: 🔸من رآني في المنام فقد رآني فإن الشيطان لا يتمثل بي و لا بأحد من أوصيائي إلى يوم القيامة. : هرکس که در خواب من را ببینید، من را دیده زیرا شیطان تا روز قیامت نمی‌تواند به صورت من و اوصیاء من ظاهر شود. (جدای از بحث سندی و دلالی این حدیث) ❰❱باید توجه داشت که اگر شخصی چهره پیامبر اکرم و امامان را ندیده باشد: (مانند ما و تمام کسانی که بعد از شهادت آن بزرگواران به دنیا آمده اند) ❰|¦ اولا معمولا به نحوی تخیل میکند که این شخص که در خواب دیده امام است. اما هیچگاه کسی که در خواب دیده است به او نگفته است که من امامم . ❰|¦ و ثانیا حتی ممکن است شیطان و جنیان به چهره زیبایی ظاهر شده و به دروغ ادعا کند که من فلان امام یا پیامبر هستم! و در اینجا تمثل شیطان به صورت پیامبر اتفاق نیفتاده! بلکه شیطان به دروغ گفته من پیامبرم ! و شخص خوابزده هم چون چهره پیامبر را نمیشناسد ، شیطان را تصدیق کرده و سخن او را باور می‌کند! ✖️به همین علت است که صوفیانی مانند عبدالرحمن جامی در کتاب های خود می‌گویند ما پیامبر را در خواب دیده ایم درحالیکه از شیعیان و روافض خشمگین و ناراحت بود! - نفحات الأنس، ص424 ✖️یا (ممیت الدین) محی الدین ابن عربی می‌گوید من کتاب فصوص الحکم را از دستان پیامبر گرفته ام و مأمور به تبلیغ آن شده ام! - فصوص الحكم، ج‏1، ص: 47 چطور ممکن است ابن عربی صوفی ملعون و ناصبی ، کتابی که در آن به چندین پیامبر عظیم الشان و ائمه طاهرین توهین کرده است و مملو از کفریات و تعریف از اعداء اهل‌بیت علیهم السلام می‌باشد را از رسول الله صلی الله علیه و آله گرفته باشد!!! ✖️به همین نحو است ادعای احمد بصری که دعوت خود را مستند به خوابی از امام زمان کرد و با استحمار عوام شد رکورددار مقام تراشی برای خود در بین مدعیان طول تاریخ! و همو حضرت امیر‌‌ع را مصداق «لفی خسر» در سوره والعصر می‌داند و به سیدالشهداء ع نسبت شرک می‌دهد و‌....! ✅🔚 می‌دانیم که شیطان ملعون به أشکال مختلف ظاهر می‌شود، و حضور او در خواب و کشف و شهودات بسیار پر رنگ است. در موضعی که شیطانی و رحمانی بودن محتمل است، ملاکِ اعتبارسنجی چیست؟ آیا هر نوری و هر شخص نورانی، نور امام و شخص امام است؟! کسی که امام را قبل از دوره غیبت ندیده، چگونه تشخیص می‌دهد که این شخصی که در خواب یا بیداری مشاهده کرده امام است؟! در روایتی از امام صادق آمده که ایشان فرمودند، پدرم امام باقر علیهما السلام می‌فرمودند: 🔸«إِنَّ شَيْطَاناً يُقَالُ‏ لَهُ‏ الْمُذْهِبُ‏ يَأْتِي فِي كُلِّ صُورَةٍ، إِلَّا أَنَّهُ لَا يَأْتِي فِي صُورَةِ نَبِيٍّ وَ لَا وَصِيِّ نَبِي‏.» : شیطانی است بنام «مُذهِب» که به هرشکلی در می‌آید، اما نمی‌تواند به شکل معصومین در بیاید. 📚 اختیار معرفة الرجال حديث ٥١٦ (تصویر الحاقی + 😈شیطانی به نام متکون ؛ 😈شیطانی به نام هزع) ✅🔚 لذا کسی که در زمان حیات یک معصوم علیه السلام ایشان را ندیده، نمی‌تواند تشخیص دهد که آیا شخصی که در خواب یا بیداری دیده، چه کسی است! زیرا چهرهٔ معصوم را ندیده که بتواند یقین کند آن شخصی که رؤیت کرده همان نبی یا وصی است. از طرفی با توجه به اینکه شیطان می‌تواند به هرشکلی ظاهر شود، لذا ممکن است به دروغ خود را نبی يا وصی معرفی کند و چون آن شخص، چهره معصوم را ندیده، فریب می‌خورد. ❰|¦ برای همین ما معتقدیم این اشخاص مدعی دروغ نمی‌گویند ؛ چون چهره پیامبر را ندیده بودند، شیطانی بر آنها ظاهر شده و چنین سخنانی را به آنها القاء نموده است : إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى‏ أَوْلِيائِهِمْ شیاطین به دوستان خود وحی می‌کنند. اگر کسی بگوید این افراد دروغ گفته اند میگوییم : حتی درصورت دروغ ، قابل اثبات نیست دروغگویی آنها . همچون تمام مدعیان دیگر خواب. چون تمام آنها مدعی می‌شوند تنها ما راست می‌گوییم و باقی خواب‌زده های عالَم دروغ ! پس به آنها باید گفت همانطور که شما آنها را قبول ندارید و آنها را دروغ‌گو می‌دانید . ما و آنها نیز شما را قبول نداریم و ادعایتان را دروغ می‌دانیم ... بائک تجر و بائی لا تجر ؟! 🔰بنابراین حدیث ابتدایی تنها در مورد کسانی که پیامبر اکرم و امامان را درک کرده و آن بزرگواران را مشاهده نموده اند، می‌تواند موضوعیت داشته باشد. ▓◄ البته باز هم بمعنای حجیت خواب نیست و این خواب برای آنها نیز حجت نیست، تازمانی که مطابقتش با عقاید صحیحه و قطعیه و شرع و ثقلین ثابت نباشد؛ و بعد از اثبات مطابقت ، تنها بعنوان رؤیای صادقه تلقی می‌گردد.
سؤال : بنظرتون قبل از تولد أمیرالمؤمنین ، مردم هنگام بلند کردن چیزی ، چی میگفتند❓