📖 پاداش تلاوت قرآن در ماه رمضان
1) عنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله قالَ: مَنْ قَرَأَ آيَةً فِي رَمَضَانَ أَوْ سَبَّحَ كَانَ لَهُ مِنَ الْفَضْلِ عَلَى غَيْرِهِ كَفَضْلی عَلَى أُمَّتِي. (بحارالأنوار، ج96، ص345 به نقل از کتاب النوادر)
رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: برتری قرائت آیه ای از قرآن یا تسبیح الهی در ماه رمضان نسبت به ماه های دیگر همچون برتری من بر امتم می باشد.
2) عنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله قالَ: مَنْ تَلَا فِيهِ آيَةً مِنَ الْقُرْآنِ، كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِي غَيْرِهِ مِنَ الشُّهُور. (امالی صدوق، ص95)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس در ماه رمضان، یک آیه از قرآن تلاوت کند، پاداش کسی را خواهد داشت که در غیر ماه رمضان، قرآن را ختم کند.
3) قال الرضا علیه السلام: عَلَيْكُمْ بتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ مَا اسْتَطَعْتُمْ. (بحارالأنوار، ج96، ص380 به نقل از فقه الرضا علیه السلام)
حضرت رضا علیه السلام فرمود: شما را به تلاوت قرآن در شب و روزِ ماه رمضان به مقداری که می توانید، توصیه می کنم.
4) عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: لِكُلِّ شَيْءٍ رَبِيعٌ وَ رَبِيعُ الْقُرْآنِ شَهْرُ رَمَضَانَ. (الکافی، ج2، ص630)
حضرت باقر علیه السلام فرمود: برای هر چیزی، بهاری است و بهار قرآن، ماه رمضان است.
5) على بن مغيره، از اصحاب موسی بن جعفر علیه السلام به آن حضرت عرض می کند: پدرم در ماه رمضان چهل بار قرآن را ختم می كرد، و من هم پس از پدرم به همين گونه قرآن را ختم می کنم، گاه كمتر و گاه بيشتر، که بستگى به فراغت و آمادگى يا خستگى من دارد. اما چون روز عيد فطر می رسد ثواب يك ختم را برای پيامبر، يك ختم را برای امیرالمؤمنین و يك ختم را برای فاطمه عليهم السلام قرار می دهم و براى هر يك از ائمه ديگر تا شما نیز یک ختم قرآن قرار می دهم، و تاكنون نیز اين كار را ادامه داده ام. در مقابل اين کار چه پاداشى براى من خواهد بود؟ فرمود: پاداش تو اين است كه روز قيامت با ایشان خواهى بود. من تكبير گفتم و با تعجب پرسيدم: چنين پاداشى براى من است؟! سه بار فرمود: آرى. (کافی، ج2، ص618)
6) حضرت صادق علیه السلام به ابابصیر می فرمایند: در ماه رمضان، قرآن را در سه شب ختم کن. قرآن را نباید با شتاب و سرسرى خواند، بلکه بايد با ترتیل یعنی به آرامى خواند، لذا وقتی به آيه ای می رسى كه در آن ذكرِ دوزخ است، توقّف کن و از دوزخ به خدا پناه ببر. (کافی، ج2، ص618-619)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5873233559552002878.mp3
1.85M
❓ قبل از ظهر یادم آمد که روزه قضا دارم و از صبح هم چیزی نخورده ام، آیا میتوانم الان نیت روزه قضا کنم؟
🔈 کلیپ صوتی شماره ۱
✅ صوتهایی کوتاه از #احکامروزه
4_5791871996904083569.mp3
852.2K
❓ روز آخر ماه رمضان گذشته را به خیال اینکه عید فطر شده، روزه نگرفتم ولی بعد مشخص شد که روز آخر ماه رمضان بوده است. آیا قضای آن روز بر من واجب است؟
🔈 کلیپ صوتی شماره ۲
✅ صوتهایی کوتاه از #احکامروزه
4_5791871996904083570.mp3
1.22M
❓ در کفاره روزه، آیا حتما لازم است خودِ نان به نیازمندان داده شود یا میتوان پول آنرا پرداخت کرد؟
🔈 کلیپ صوتی شماره ۳
✅ صوتهایی کوتاه از #احکامروزه
4_5895712645285153312.mp3
1.88M
❓از ماه رمضان های سالهای مختلف، روزه قضا دارم. آیا واجب است نیت کنم روزه ای که میگیرم، مربوط به کدام سال باشد؟
🔈 کلیپ صوتی شماره ۴
✅ صوتهایی کوتاه از #احکامروزه
4_5902287222308080916.mp3
2.09M
❓امروز نیت روزه قضا کرده بودم، ولی بعد از ظهر تصمیم گرفتم که روزه نباشم و روزهام را خوردم. آیا این کار اشکال دارد؟
🔈 کلیپ صوتی شماره ۵
✅ صوتهایی کوتاه از #احکامروزه
4_5906576232484440540.mp3
2.49M
❓کسی که اصلاً نمیتواند روزه بگیرد، چه زمانی باید کفاره روزههایی که نگرفته است، پرداخت کند ؟
🔈 کلیپ صوتی شماره ۶
✅ صوتهایی کوتاه از #احکامروزه
4_5976593175890891269.mp3
1.43M
❓آیا واجب است قبل از ماه رمضان امسال، قضای روزههای سال قبل را بگیرم؟
❓ و اگر این کار را انجام ندهم آیا کفاره باید بدهم؟
🔈 کلیپ صوتی شماره ۷
✅ صوتهایی کوتاه از #احکامروزه
4_5875290878951558235.mp3
2.85M
شهزاده خیر النساء ، رقیه بنت الحسین
#مداحی #مداحی_شور #شور_حضرت_رقیه #حضرت_رقیه #رقیه_بنت_الحسین #سیدجوادذاکر #سیدذاکر #سید_جواد_ذاکر #حمیدعلیمی #حمید_علیمی
حرم
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان کابوس رویایی💗 قسمت54 نمک و فلفل را توی کابینت بالای گاز پیدا می کنم و روی
* 💞﷽💞
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗کابوس رویایی💗
قسمت55
آهسته و بدون صدا حاضر می شوم و از خانه بیرون می روم.
صدای قیژ در عصبی ام می کند و پری از این پهلو به آن پهلو می شود.
از لای در نگاهش می کنم و می بینم خوابش برده، نفسم بالا می آید و در را می بندم.
خم می شوم تا کفش هایم را ببندم که پاهایی را پایین پله ها می بینم.
نفسم در گلو حبس می شود و دست هایم روی بند های کفش می ماند.
لرزان کمر راست می کنم و بدون این که به چهره اش نگاه کنم سلام می گویم.
سعی دارم طبیعی رفتار کنم اما دست خودم نیست!
کیفم را چنگ می زنم و از کنارش رد می شوم.
صدای بم مردانه اش رقصان به گوشم می رسد و جوابم را می دهد.
کشوی در را می کشم که تیر خلاص را می زند و می پرسد:
_کجا میرین؟
تنم را برنمی گردانم و به سختی از پس ترس نهفته در صدایم جواب می دهم:
_برمی گردم!
_خب نمیخواین بگین کجا میرین که برمی گردین؟
از لحن و حرفش خوشم نمی آید.
تقصیر شخصیتم است اگر جوابش را دندان شکن ندهم!
بنابراین نگاه سختم را به نگاهش گره می زنم و با محکمی جوابم را به طرف پرتاب می کنم.
_نخیر! شما اختیار خواهرتونو دارین نه من!
دفعه دیگه دلم نمیخواد سین جینم کنین چون خودتون سنگ رو یخ میشین. خب؟
با جوابم مبهوت می شود.
مثل پسر بچه ای مظلوم می شود و زیر لب می گوید:
_ببخشید... من... منظوری نداشتم.
بی اعتنا به او در را می کشم که مرا با نام رویا خانم صدا می زند.
یکهو آتشم فروکش می کند و رام یک صدا زدنش می شوم.
با کمی مکث برمی گردم اما چیزی نمی گویم.
پاشنهی کفشش را روی زمین می کشد و حرف گیر کرده در گلویش را بیرون می ریزد.
_من معذرت میخوام برای دیروز... سوتفاهم شده بود! واقعا متاسفم.
با یادآوری حرف های ویرانگرش صدای شکستن کاسهی دلم را می شنوم.
دلم نمی خواهد چیزی بگویم چون واقعا فکر کردن هم در موردش روحم را آزار می دهد.
آن حرف ها مثل اسب های سرکش به روی دلم تاختند و با سم شان چیزی از قلب باقی نگذاشتند.
اما انگار تکه هایی شکسته شده هر کدام قلب کوچکی شده اند و بغض می کنند و خواهان ببخش هستند.
پیش خودم او را می بخشم اما نمی توانم چیزی نگویم.
همراه با بغض گیر کرده ام لب می زنم:
_سو تفاهم؟ اون سوتفاهم بود؟
سرش را از شرمندگی به پایین می اندازد.
_بله... من عذر میخوام که...
جفت پا میان حرفش می پرم و می گویم:
_ببینید، شما حق ندارین اگه خانواده ام مثل شما نبوده منو قضاوت کنین.
من توی مهمونی شرکت نکردم که دلم بخواد! من اگه مثل شما نیستم یا شاید اصول دینو نمی دونم به این معنی نیست اهل هر کاری هستم.
بله، پدرم منو آزاد گذاشت اما چارچوب های انسانیت و اخلاق رو نشونم داد.
اون به من یاد داد نباید قضاوت کنم! شما حق نداشتین منو اینجور قضاوت کنین و شخصیتم رو خورد کنین!
بعد از اتمام جملهی آخر فرصت نفس کشیدن پیدا می کنم.
احساس سبکی می کنم. کلمات واقعا معجزه اند! اعجاز کلمات می تواند یک انسان سخت را عاشق کند یا ترسو را شجاعت ببخشد.
کلمات می توانند به آدم حس رضایت بدهند یا برعکس آرامش را به ربایند و دلی را خورد کنند.
نباید اعجاز کلمات را دسته کم گرفت. تا فرصت هست می توان کلمه ها را کنار هم گذاشت و جمله ای ساخت تا دلی را بدست آورد.
مگر چقدر قرار است زنده بمانیم که نتوانیم از کلمات به خوبی استفاده کنیم؟
_قضاوت یا سوتفاهم.
شما مختار هستین هر اسمی دوست دارین روش بزارین اما من تنها یه چیزی میتونم بگم و اونم این که خیلی خیلی معذرت میخوام و متاسفم.
هر کاری بگید برای جبرانش می کنم.
ببخش را به زبان نمی گویم و به باشه ای اکتفا می کنم.
عقربه های ساعت از ۱۱ رد شده اند و می ترسم دیر شود.
جواب بی در و پیکری نصیبش می کنم و با عجله خداحافظی می کنم.
سر کوچه با دیدن پیکان زرد رنگ دست بلند می کنم.
بوی دود پیکان مشامم را به درد می آورد.
سریع سوار می شوم و به راه می افتیم.
از توی کاغذ آدرس را به راننده می گویم.
ذهنم مجالی پیدا کرده تا بتواند حرف های پیمان را در کفهی ترازو بگذارد و بیشتر حساب و کتابشان کند.
⭕️کپی بدون نام نویسنده حرام است ⭕️
نویسندهمبینارفعتی(آیه)