eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
6.2هزار ویدیو
622 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴 در روز سوم ماه صفر سال ۶۱ هجری قمری مصادف با ۱۵ آبان سال ۵۹ هجری شمسی (سلام الله علیها) مظلومانه به شهادت رسيد. نام شريفش «رقيه» و «فاطمه» است. پدرشان مولانا الشهيد و مادرشان حضرت (علیهما السلام) است. ولادت آن حضرت 18 شعبان در مدينه بود و در سن سه سالگى به شهادت رسیدند. 📗الوقايع و الحوادث ج۵ ص۷۰ 📗از مدينه تا مدينه ص۹۶۵ 🏴🏴🏴 مرحوم روضه خوان تبریزی در نقل میکند که حارث شامی ملعون گفت: من در لشکر ابن زیاد (لعنه الله علیه) بودم که یزید ملعون فرمان داد اهل بیت رسالت را در پشت دروازه شام جای دهند تا چراغانی شهر شام کامل گردد، در این هنگام از خستگی راه خواب بر ارتش چیره شد من هم دراز کشیدم ولی بیدار بودم، در نیمه شب دختری کوچک از اهل بیت رسالت از جا حرکت کرد و به اطراف نظری انداخت و از ترس نشست و چندین مرتبه این عمل را تکرار کرد و زمانی که متوجه گشت کسی متعرض او نمی شود و همه در خوابند، نزد درختی که سر مقدس امام حسین (علیه السلام) از آن آویزان بود آمد و به شاخه آن درخت نگاه کرده و اشک از دیدگان جاری مینمود. یک مرتبه مشاهده کردم، آن شاخه ای که سر منور سیدالشهداء (سلام الله علیه) از آن آویزان بود به قدری پایین آمد تا در برابر صورت آن نازدانه واقع شد و آن دختر کوچک به سر مقدس خطاب نمود: السلام علیک یا ابتاه، وامصیبتاه بعد فراقک واغربتاه بعد شهادتک یک مرتبه دیدم سر مبارک امام حسین (علیه السلام) فرمود؛ ای نور دیده، زجر و تازیانه و فرار روی خارهای بیابان دیگر تمام شد، به همین زودی نزد ما خواهی آمد، پس به آنچه که بر شما وارد میشود صبور باش. آن حضرت به اندازه ای دلجویی کرد تا آن دختر بچه از اشک ریختن باز ایستاد و آرام شد. من از دیدن این ماجرا متحیر و دائما در فکر فرو رفته بودم. چند شبی گذشت و آن دختر در خرابه شام از دنیا رفت و فهمیدم که آن طفل، حضرت رقیه دختر امام حسین (علیهما السلام) بود. اللــهمَّ عَجّــل لِوَلیــکَ الفَــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥🎥 ◾️ کار از حنا و شانه کشیدن گذشته است ◾️ مویی که سوخته گره اش وا نمیشود ..💔 🎙 ◼️ روضه (س) ..🕯💚🏴 🍓🍃| @haram110
▪️ بچه ها با گریه به خواب می روند و تو مهیا نماز شب می شوی. اما هنوز قامت نشسته خود را نبسته ای که صدای دختر سه ساله حسین به گریه بلند می شود... ▫️ انگار داغ رقیه برخلاف سن و سالش از همه بزرگتر بوده است. تو هنوز بر سر سجاده ای که از سر بریده حسین میشنوی که می گوید: «خواهرم! دخترم را آرام کن» ▪️ تو ناگهان از سجاده کنده می شوی و به سمت سجاد می دوی. او رقیه را در آغوش گرفته و سعی در آرام کردنش دارد اما موفق نمی شود. بچه را به آغوش میگیری و به سینه میچسبانی و از داغیِ سوزنده کودک وحشت میکنی. تو با هر زبانی که میتوانی تلاش میکنی او را آرام کنی ولی جنس این غم فرق می کند. ▫️ رقیه بی تابی می کند، مینشیند، برمی خیزد و بر سرُ صورت و دهان خود میکوبد. دلت ناگهان فرو میریزد و صدای حسین در گوش جانت میپیچد که رقیه را صدا میزند: «بیا دخترم  که سخت چشم انتظار تو بودم» ▪️ شنیدن همین ندا، عروج روح رقیه را برای تو محرز میکند. درد و داغ رقیه تمام شد و با سکوت او انگار خرابه آرامش گرفت. اما اکنون ناگهان صدای ناله ی توست که سینه آسمان را می شکافد. انگار مصیبت تو تازه آغاز شده است... ▫️ تا امشب رقیه بود که خواب را از چشمان یزیدیان گرفته بود، اما حالا نوبت توست که خواب را بر آنان حرام کنی. آری؛ رقیه آغازگر راهی است که پایانش مشقت و خفت یزیدیان است، ان شاء الله با ظهور حضرت مهدی ◾️ شهادت تسلیت باد
بابایی ترین دختر دنیا روزت مبارک! ❣ "روز دختر مبارک! 🎉🎊" @haram110
بابا سرم، تنم، کمرم، پهلویم، پرم یکی دو تا که نیست کبودی پیکرم بیش از همین مخواه و گر نه به جان تو باید همین کنار تو تا صبح بشمرم از تو چه مانده است؟ بگویم "که ای پدر" از من چه مانده است؟ بگویی "که دخترم" اندازه لب تو لبم شد ترک ترک اندازه سر تو گرفتار شد سرم از تو نمانده است به جز عکس مبهمت از من نمانده است به جز عکس مادرم از تو سوال می کنم انگشترت کجاست؟ كه تو سوال می کنی از حال معجرم دیدم چگونه سرت را به زد حق می‌دهی بمیرم و طاقت نیاورم مرد ای از ما کنیز خواست بیچاره خواهر تو و بیچاره خواهرم مرهم به درد این همه زخمی نمی خورد بابا سرم، تنم، كمرم، پهلویم، پرم .
حرم (سلام الله علیها) دقایقی پیش 😍
🩸بخشی از زیارتنامه سلام‌الله علیها🩸 🥀 السّلامُ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدّار و عَلَی الْمَلائِکَةِ الْحافّینَ حَوْلَ حَرَمِکِ الشَّریفِ و رحمةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُه وَ صلّی اللّه ُ عَلی سَیِّدَنا مُحَمّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرین. بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین. 🥀 سلام بر آن صبری که پیشه ساختی و چه جایگاه نیکویی بر خود رقم زدی. سلام بر فرشتگانی که گرداگرد ملکوتی‌ات در گردش‌اند. تحیت پروردگار بر همگی شما باد. خداوندا بر آقای ما محمد و خاندان پاکش درود فرست که تو مهربان ترین مهربانانی! 🏷 حرم 🆔 @haram110
🩸 سلام الله علیها 🩸 علیه‌السلام 🥀 یزید بن معاویه لعنةالله علیه فرمان داد تا خاندان پیامبر و سلاله نبوت و رسالت و دختران علی و زهرا علیهم‌السلام را در خرابه‌ای ساکن نمودند، که از گرما و سرما آنان را حفظ نمی‌کرد. 🥀 سقفی نداشت تا از حرارت خورشید بر سر آن ها سایه بیندازد. و خورشید در گرمای ظهر به آن ها می‌تابید تا جایی که صورت و آن‌ها از شدت حرارت آفتاب پوسته پوسته شده بود. 🥀 اما فاطمه‌ی رُقیّه سلام‌الله علیها... 🥀 حضرت سلام‌الله علیها در مصیبت این طفل از بقیه زنان خانواده بیشتر بی‌تابی می‌نمود و بیشتر می‌گریست. و مدتی که در شام حضور داشتند آرام نمی شد. 🥀 عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام‌الله علیها به ایشان فرمودند: ای خواهرم! این بی‌تابی و گریه به خاطر چیست؟! همانا همه ما با رفتن این طفل مصیبت زده شده‌ایم و تنها تو مصیبت ندیده ای! 🥀 سلام‌الله علیها عرضه داشت: ای خواهر! روزی هنگام عصر در کنار این طفل در آستانه خرابه ایستاده بودم، هنگامی که کودکان شامی از مکاتب خود به سمت خانه و به سوی خانواده‌هایشان باز می‌گشتند. 🥀 بعضی از این کودکان ایستادند و کمی به ما نگاه کردند و سپس رفتند. این طفل به من گفت: ای عمه؛ این بچه‌ها به کجا می روند؟! به او گفتم: به سمت خانه‌ها و خانواده‌هایشان می‌روند. 🥀 گفت: ای عمه! برای ما مگر غیر از این منزل و پناهگاهی نیست؟! 🥀 و من ای خواهر؛ هر گاه این سخن را یاد می‌کنم، اشکهایم جاری می‌شود و دیگر آرام نمی‌گیرم... 📕 مقتل‌الحسین علیه‌السلام، بحرالعلوم صفحه ۲۹۶ 🏷 حرم 🆔 @haram110
مصیبت راتبه حضرت رقیه ۱۴۰۰.aac
11.78M
🎧 🔹 علیه‌السلام 🔹 حجت‌الاسلام حنیفی 🏷 حرم 🆔 @haram110
🩸 سلام‌الله علیها 🩸 سلام‌الله علیها 🥀 نقل است که زنان مدینه هنگام بازگشت اهل‌بیت علیهم‌السلام از شام، برای عزاداری و عرض تسلیت در خانه حضرت زینب کبری سلام‌الله علیها جمع می‌شدند و آن حضرت قضایای کربلا و کوفه و شام را بیان می‌فرمود و آنان اشک می‌ریختند. 🥀 یکی از سخت‌ترین مصائب ذکر شده را در کلمات آن حضرت اینگونه بیان کرده‌اند، که فرمود: 🥀 و أمّا مُصیبَةُ وَفاةِ رُقَیّة فِی خَربَة الشّام،فَقَد إحدُودَبَ لَها ظَهْری و شابَ لَها رأسي 🥀 بدانید که داغ سلام‌الله‌ علیها در خرابه شام، کمرم را شکست و قدّم را خمید و مویم را سفید کرد! 📕 ناسخ التواریخ حضرت زینب کبری علیهاالسلام، صفحه ۵۲۶ 🏷 حرم 🆔 @haram110
روضه حضرت رقیه سلام‌الله علیها.mp3
5M
🎧 🔹 روضه سلام‌الله علیها 🔹 مرحوم حاج احمد صالح رحمةالله علیه 🏷 حرم 🆔 @haram110
🟩 علاقه امام حسین به حضرت رقیه😍 1️⃣ در نقلی آمده است : و کانَ الحُسَینُ بِالنِّسبَةِ إلَیها شَدیدَ المَحَبّةِ امام حسین ‌به حضرت رقیه فراوانی داشتند .❤ منبع‌ : بشارة الباکین ، تبریزی ، ورقه ۱۵۷ _ مصائب المعصومین ، یزدی ، جلد ۲ ، صفحه ۴۲۵ 2️⃣ در نقلی دیگر آمده است : همیشه حضرت‌ رقیه در دامان امام حسین مینشستند و سر بر زانوی آن حضرت میگذاشتند و میخوابیدند و را از دست مبارک آن حضرت میخوردند و همیشه امام ، دست بر سر و گیسوان دخترشان میکشیدند و پیوسته او را میبوسیدند و میبوئیدند .🥰💕 منبع : سراج العاشقین ، کاشانی ، صفحه ۱۴۳
🩸 سلام‌الله علیها 🩸 علیه‌السلام 🥀 ملا محمدهاشم خراسانی حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام‌الله علیها به منظور ترمیم قبر و رفع آب‌گرفتگی مضجع شریف آن حضرت در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل می‌کند: 🥀 جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علم‌الهدی منتهی می‌شد و سنّ شریفش بیش از ۹۰ سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین علیهماالسلام را در خواب دید که فرمودند: 🥀 «به پدرت بگو: به والی بگوید: میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند. 🥀 دختر به سيّد عرض کرد، ولی سیّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد. شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد. شب چهارم خود سیّد حضرت رقیّه سلام‌الله علیها را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نکردی؟! 🥀 سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباس‌های پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند. 🥀 صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم. 🥀 حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. تا آنکه دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام‌الله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است. 🥀 سیّد ابراهیم در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند ،سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند و از حالش جویا شدند. 🥀 اما او هی می‌گفت: ای وای بر من... وای بر من... 🥀 به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی‌کنم، می‌ترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" سلام‌الله علیهما شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم. 🥀 سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه می‌کرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند. 🥀 وقت نماز که می‌شد، سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه می‌گذاشت. پس از فراغ از نماز برمی‌داشت و بر زانو می‌نهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد. 🥀 از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند، دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید. 🥀 دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سیّد مصطفی" گذاشت. 🥀 آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و سکینه و سایر مخدرات سلام‌الله علیهم اجمعین را به سید ابراهیم واگذار کرد. 🥀 این قضیه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: 🥀 «فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب» 🥀 آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه‌ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود...! 🥀 پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید. و فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه" هستند. 📕 منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸ 📕 ستاره درخشان شام، شیخ علی ربانی خلخالی (ره) 🏷 🆔 @haram110
▪️قتل حضرت دردانه دشت کرب و بلا فاطمة الرقیه سلام الله علیها سبب حفظ امام سجاد ، بقاء توحید، نبوت، حفظ ذریه معصومین از سلاله حضرت امیرالمومنین تا قائم آل محمد شد: 🔺 از علائم امامان کفر و مهدهای دروغین - در آخر زمان که ادعای مهدویت میکنند - آن است که قادر به تکلم به جمیع لغات بشری نیستند: ✍ حضرت امام جعفرالصادق علیه السلام فرمودند: یزید دستور داد تا امام سجاد و زنان اهل البیت علیه السلام را در خرابه ای که دیوارهایش در حال ریختن بود زندانی کنند تا آنها را بکشد، و رومیانی را که زبان عربی نمیدانستند بر آنها گماشت که برآنها سخت بگیرند پس بانوان اهل بیت علیهم السلام گفتند: ما أحسن بنيان بهذا الجدار انما جعلنا في هذا البيت ليهدم علينا فيقتلنا فيه: 💔 ما را در این خرابه محبوس کرده اند تا سقف بر سر ما فرو آید تا ما را بکشند، پس سربازان از حال آنها متوجه قضیه شدند، و به زبان رومی گفتند: انظروا إلى هؤلاء يخافون أن تقع عليهم البيت وإنما يخرجون غدا فيقتلون: ✋  آنها میترسند که سقف بر سرشان فرود آید، در حالیکه قرار است کشته شوند، پس امام سجاد علیه السلام - به علم امامت - زبان آنها را میدانست  به زبان رومی به آنها فرمودند: كلا يأبي الله ذلك: هرگز، خداوند چنین اراده ای نفرموده است، پس رومیان گفتند: قطعا این مرد کشته میشود❗️ 🚨 پس ماجرای شهادت حضرت رقیه علیه السلام در خرابه پیش آمد، و نقشه های یزید بهم ریخت❗️و بعد از دو روز از قتل انها منصرف شد! 📚 بحار الأنوار -مجلسي - ج ٤٥ ص ١٧٧ 📚بصائر الدرجات - صفار - الصفحة ٣٥٨ ✅ تصحیح سند: الرواية صحيحة الإسناد: ✔️ سند روایت صحیح است!! 📚موسوعة أحاديث أهل البيت (ع) - الشيخ هادي النجفي - ج ٣ - الصفحة ١٠٥ 🌐 بیــــان: 🔺 آقا میرزا جواد تبریزی: رقیه علیها السلام مانند مادرش فاطمه عصمت الله الکبری علیها السلام است که به واسطه او نسل امامت و رسالت علوی پا برجا ماند، لذا همه معصومین علیهم السلام مدیون آن صدیقه سه ساله هستند‼️ و اگر حضرت رقیه نبود امام سجاد کشته میشد و حضرت حجت متولد نمیشدند. 🔺شیخ حسین وحید خراسانی حفظه الله: انکار شهادت رقیه علیها السلام با آن کیفیت در شام انکار تمام نبوت عظمی، و ولایت کبری است! ـ᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ ⛓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک لحظه یادم رفت اسم من رقیه است سیلی که خوردم عمه را هم تار دیدم احساس کردم صورتم آتش گرفته است خود را میان یک در ودیوار دیدم... شهادت @haram110