"غزلی بخوان بشود عیان
که امیرِ روزجزا علیست
که حسابِ ما که عقابِ ما
که عذابِ ما همه با علیست
نشد از غم ضُعَفا جدا
و کسی که در پیِ هر گدا
برَوَد شبانه و بی صدا
ببَرَد لباس و غذا علیست
همه رمز و راز جهان بدان
شده در عبای علی نهان
شد اگر کسی یَل و پهلوان
به یقین که از دَمِ یاعلیست
همه دم بگو بِکَ یاعلی
که نفس علی که هوا علی
که دوا علی که شفا علی
که دعای دفعِ بلا علیست
ز علی کسی که جدا شود
و َاگرچه از خُلفا شود
تو بِدان که یک شَبه "لا"شود
بخدا که نونِ "لَنا" علیست
بوَد اولین، بوَد آخرین
شَهِ مسلمین، شَهِ مومنین
برو در صفاتِ خدا ببین
نه علی خدا که خدا علیست
بروَد فراتَر از آن چه که
نرسیده بالِ ملائکه
قَدَری که در دلِ معرکه
درِ قلعه کنده ز جا علیست
چه صلابتی و چه شوکتی
چه شجاعتی و چه هیبتی
به صفاومروه چه حاجتی
به صفا قَسم که صفا علیست
نجف است و ساغَرِ تا لبه...
نجف است و مستی هرشَبّ
نجف است و گیجی عقربه
تب و لرزِ قبله نما علیست
وَ به لطفِ پاکی مادرم
نشدم حرامی و از سَرم
نرود که بنده ی حیدرم
سَنَد شرافتِ ما علیست"
#شعر
#ارسالی
@haram110
مولای ما نمونهء دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است
سوگند می خورم که نبی، شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرِِییل واژهء بهتر نداشته است
چون روز روشن است که در جهل گمشده است
هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است
این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است
گوارای وجودتون
#شعر
@haram110
#شعر #بیت #مصرع #اشعار #ابیات #شاعر #ادیب
#عشق را در روز روشن عده ای گم کرده اند
من که آن را یافتم کنج #شبستان شما
#ایام_معصومیه #حضرت_معصومه #حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها #حضرت_فاطمه_معصومه #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#شعر #اشعار #ابیات #بیت #مصرع #شاعر #قصیده #غزل
بر خوان کریمانه ی #معصومه نشستیم
#یافاطمه ، ما دست به دامان تو داریم
#ایام_معصومیه #حضرت_معصومه #حضرت_فاطمه_معصومه #حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
گرچه در دفتر من صحبتِ مولاست فقط
هر چه گفتم نَمی از ساحلِ دریاست فقط
یک «علی» گفتم و عمریست، دهانم عسلیست
ذکر شیرینیِ حلوا به مَثَلهاست فقط
احترامِ همهی خلق، به جایش؛ اما
نوکر خانهی آقاست، که آقاست فقط
همهی جاذبهها روی زمین معترفند
نجفِ اشرفِ مولاست، که زیباست فقط
هر که دنبال طلا رفته خبردار شود
هر چه گنج است، در ایوانِ مُطَلاّست فقط
آی سائل به کجا رو زدهای غیرِ حرم ؟!
زود برگرد، که حاجات تو اینجاست فقط
نه فقط در نجفش؛ در همه جای عالم
دستِ گلدستهی مولاست، که بالاست فقط
بسکه بر سینهی خود سنگِ علی را زدهایم
ذکر «حیدر» دمِ دُرّ نجفِ ماست فقط
کاش میشد قلم عفو، بگیرد دستش
برگهی نوکریام گیر یک امضاست فقط
#شعر
@haram110
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀
✿رمان واقعی #زندگینامه_شهیدایوب_بلندی
✿❀قسمت ۴۲
ایوب صبح به صبح بچه ها را #نوازش می کرد.
آن قدر برایشان #شعر می خواند تا برای نماز صبح بیدار شوند.
بعضی شب ها محمد حسین بیدار می ماند تا صبح با هم حرف می زدند.
ایوب از خاطراتش می گفت،
از این که بالاخره #رفتنی است...
محمد حسین هیچ وقت نمی گذاشت ایوب جمله اش را تمام کند.
داد می کشید:
_"بابا اگر از این حرف ها بزنی خودم را می کشم ها"
ایوب می خدید:
_"همه ما رفتنی هستیم، یکی دیر یکی زود. من دیگر خیالم از تو راحت شده، قول می دهم برایت زن هم بگیرم، اگر تو قول بدهی مراقب مادر و خواهر و برادرت باشی.
✨ #محمدحسین مرد شده بود.✨
وقتی کوچک بود از موج گرفتگی ایوب میترسید...
فکر می کرد وقتی ایوب مگس را هواپیمای دشمن ببیند، شاید ما را هم عراقی ببیند و بلایی سرمان بیاورد.
حالا توی چشم به هم زدنی ایوب را می انداخت روی کولش و از پله های بیمارستان بالا و پایین می برد و کمکم می کرد برای ایوب لگن بگذارم.
آب و غذای ایوب نصف شده بود...
گفتم:
_ ایوب جان اینطوری ضعیف میشوی هاا
اشک توی چشم هایش جمع شد.
سرش را بالا برد:
_"خدایا دیگر طاقت ندارم پسرم جورم را بکشد، زنم برایم لگن بگذارد."
با اینکه بچه ها را از اتاق بیرون کرده بودم، ولی ملحفه را کشید روی سرش.
شانه هایش که تکان خورد، فهمیدم گریه میکند.
😞مرد من گریه می کرد، تکیه گاه من...
وقتی بچه ها توی اتاق آمدند، خودشان را کنترل می کردند تا گریه نکنند.😞
ولی ایوب که درد می کشید، دیگر کسی جلودار اشک بچه ها نبود.😭
ایوب آه کشید و آرام گفت:
_"خدا صدام را لعنت کند"
بدن ایوب دیگر طاقت هیچ فشاری را نداشت.
آن قدر لاغر شده بود که حتی می ترسیدم حمامش کنم.
توی حمام با اینکه به من تکیه می کرد باز هم تمام بدنش می لرزید، من هم می لرزیدم.
دستم را زیر آب می گرفتم تا از فشارش کم شود. اگر قطره ها با فشار به سرش می خوردند، برایش دردناک بود.
آن قدر حساس بود که اعصابش با #کوچکترین_صدایی تحریک می شد.
حتی گاهی از صدای خنده ی بچه ها
ادامه دارد...
✿❀
غزلی بخوان بشوَد عیان، که امیرِ روز جزا علیست
که حسابِ ما که عِقابِ ما، که عذابِ ما همه با علیست
نشد از غم ضُعَفا جدا، و َ کسی که در پیِ هر گدا
برَوَد شبانه و بی صدا، ببَرَد لباس و غذا علیست
همه رمز و راز جهان بدان، شده در عبای علی نهان
شد اگر کسی یَل و پهلوان، به یقین که از دَمِ یا علیست
همه دم بگو "بِکَ یا علی" که نفس علی که هوا علی
که دوا علی که شِفا علی، که دعای دفعِ بلا علیست
ز علی کسی که جدا شود، و اگرچه از خُلفا شود
تو بِدان که یک شَبه "لا" شود، به خدا که نونِ "لَنا" علیست
بُوَد اولین ، بُوَد آخِرین، شَهِ مسلمین ، شَهِ مؤمنین
برو در صفاتِ خدا ببین، نه علی خدا که خدا علیست
بروَد فراتَر از آن چه که، نرسیده بالِ ملائکه
قَدَری که در دلِ معرکه، درِ قلعه کنده ز جا علیست
چه صلابتی و چه شوکتی، چه شجاعتی و چه هیبتی
به صفا و مروه چه حاجتی، به صفا قَسم که صفا علیست
نجف است و ساغَرِ تا لبه، نجف است و مستی هرشبه
نجف است و گیجی عقربه، تب و لرزِ قبله نما علیست
وَ به لطفِ پاکی مادرم، نشدم حرامی و از سَرم
نرود که بنده ی حیدرم، سَنَد شرافتِ ما علیست
#محسن_کاویانی
#امیرالمؤمنین
#شعر
#شعر
گفتی سه جاست وعده ی ما؛
من که تا کنون
صد جا شمرده ام
که به دادم رسیده ای..❤️
💠 هیئت و ایستگاه صلواتی شمآباد 💠
@heiat_shamabad
#السلام_علیک_یا_رقیة_بنت_الحسین
بابا سرم، تنم، کمرم، پهلویم، پرم
یکی دو تا که نیست کبودی پیکرم
بیش از همین مخواه و گر نه به جان تو
باید همین کنار تو تا صبح بشمرم
از تو چه مانده است؟ بگویم "که ای پدر"
از من چه مانده است؟ بگویی "که دخترم"
اندازه لب تو لبم شد ترک ترک
اندازه سر تو گرفتار شد سرم
از تو نمانده است به جز عکس مبهمت
از من نمانده است به جز عکس مادرم
از تو سوال می کنم انگشترت کجاست؟
كه تو سوال می کنی از حال معجرم
دیدم چگونه سرت را به #طشت زد
حق میدهی بمیرم و طاقت نیاورم
مرد #کنیز_زاده ای از ما کنیز خواست
بیچاره خواهر تو و بیچاره خواهرم
مرهم به درد این همه زخمی نمی خورد
بابا سرم، تنم، كمرم، پهلویم، پرم
#شعر #شهادت #حضرت_رقیه
#رقیه_بنت_الحسین #بنت_الحسین
#اباعبدالله #محرم #صفر #عاشورا #کربلا
#کاروان_کربلا #اسرای_کربلا #اهلبیت #اهل_بیت
.