✳️ ریشهٔ اخلاق بد را بسوزان!
🔻 نشان خارجی اخلاق بد، «گناه» است و اگر از این گناه «توبه» شود، چون ریشه دارد، باز فردا گرفتارش میشود؛ فردا را توبه کرد، پس فردا گرفتار میشود. از هر گناهی که توبه میکند، نمیتواند توبهاش را نگه دارد و دوباره در گناه دیگری گرفتار میشود.
🔸 روایت میفرماید اگر از این گناه توبه کرد، به گناه بدتر گرفتار میشود؛ یعنی اگر انسان اخلاقش را درست نکند، از چاله در میآید و به چاه میافتد. لذا مادامی که انسان خود را معالجه نکند و ریشهٔ اخلاق بد را نسوزاند، به گناه گرفتار میشود و توبهاش دوامی ندارد. البته منظور این نیست که اگر چنین گناهی از شما سر زد توبه نکنید؛ بلکه میگوییم: معالجهٔ اساسی، توبهٔ از گناه نیست؛ اصلاح اخلاق زشت و بد است.
👤 #آیت_الله_جاودان
📚 از کتاب #حدیث_اندرز
📖 ص ۱۳۰
🏢 انتشارات واژهپرداز اندیشه
#⃣ #سلوک #اخلاق
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ مؤمن و منافق
🔻 مؤمن اگر معصیتی از او سر بزند، سریع آن را دفع میکند. منافق هم وقتی عمل صالحی انجام میدهد، به مزاجش نمیسازد، این است که زود آن را نقل میکند و حتی اگر به خودش قول داده باشد که این کار خوب را به کسی نگوید، راحت نمیشود، مگر اینکه بازگو کند. تا وقتی نگفته، یک پیچوتابی دارد و به محض اینکه ریا از او سر زد، مثل زنی که وضع حمل کرده باشد، آرام میگیرد، چون بارش را زمین گذاشته و دیگر چیزی در بساطش نیست. مؤمن هم اگر به کسی ظلم کند، همان حالتی را دارد که مادر در وقت وضع حمل دارد؛ تا عذرخواهی نکند، آرام نمیگیرد.
👤 #آیت_الله_حائری_شیرازی
📚 از کتاب «تمثیلات اخلاقی-تربیتی» ج۱
📖 ص ۷۶
#⃣ #سلوک #اخلاق #اخلاص
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ با اخلاق خوبتان برای اهل بیت پروپاگاندا کنید!
🔻 [آیت الله شهید سید محمدباقر صدر میگفت] اگر نمیتوانید پول و مال بدهید [به مردم] با اخلاق خودتان خدمت کنید به اسلام، با اخلاق خودتان راضی کنید مردم را، با اخلاق خودتان مشکل کسی را حل کنید. این حرف امام جعفر صادق علیه السلام است که «کونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیرِ أَلْسِنَتِکمْ» امام صادق علیه السلام فرمودند: «باشید برای ما هدایتکننده با سکوت». یعنی با اعمالتان هدایت کنید، کمکِ ما کنید برای هدایتکردن مردم. برای ما پروپاگاندا کنید با اخلاق خوبتان. اگر که خوب عمل کنید، میگویند که بله، این شیعه است، این جعفری است. «وَ اذا حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ، قیلَ: هذا جَعْفَریٌ»؛ اینطور پیروان ما را زیادتر کنید. پیروان ما را با اخلاق ما آشنا کنید.
📚 از کتاب #به_رنگ_صبر | خاطرات فاطمه صدر (همسر آیت الله شهید سید محمدباقر صدر)
📖 ص ۲۲۰
#⃣ #اخلاق
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ تربیت با اکسیر «محبت» 🔻 [پدرم، آیت الله سید صدرالدین صدر] خیلی خیلی خیلی ما را محبت میکردند و د
✳ با یک امیدی پیش من آمده!
🔻 ما بهخاطر برنامۀ پدرم که از آن مراجع مقید بود، خیلی با زهد و تقوا زندگی میکردیم. یک وقتهایی بود که خیلی دستوبالمان باز نبود. مثلا وقتی که فقیر میآمد و احتیاج داشت که عمل کند، احتیاج داشت دخترش را عروس کند، احتیاج داشت مثلا زغال برای زمستانش بخرد، مادرم قرض میکردند از جای دیگر و میدادند. یک روز گفتم: «بیبی آخر شما دستتان خالی است، قرض کردید از خاله، بیبی آخر شما که...» -خدا رحمتش کند- گفتند: «ننه این با یک امیدی پیش من آمده. نمیشود او را محرومش کنم. خدا به من میدهد، خدا میرساند، قرض خاله را میدهم.»
📚 از کتاب #به_رنگ_صبر | خاطرات فاطمه صدر (همسر آیت الله شهید سید محمدباقر صدر)
📖 ص ۶۳
#⃣ #اخلاق
پ.ن: عکس تزیینی است.
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳ با یک امیدی پیش من آمده! 🔻 ما بهخاطر برنامۀ پدرم که از آن مراجع مقید بود، خیلی با زهد و تقوا زند
✳️ کجا رفت آن دادرس ما؟
🔻 [امام موسی صدر] یک حالت خاص و فوق العادهای در انساندوستی داشتند. اصلاً برای خودشان انگار زندگی نمیکردند. برای جامعه و برای دین و برای اسلام زندگی میکردند.
🔸 مرحوم پدرم آسید صدرالدین، ناراحتی قلب داشتند و در بیمارستان فیروزآبادی بستری شده بودند. امام موسی صدر هم در مرافقت ایشان در بیمارستان بود. شبها بعد از اینکه برنامهٔ پدرم، دوا و آمپول و قرص پدرم تمام میشد، پا میشدند سر به مریضها میزدند سید موسی. از اتاق به اتاق. آن که سِرُمش تمام شده بود، صدا میکردند میآمدند برایش سرم میگذاشتند. آن که از درد ناله میکرد، میرفتند دنبال پرستار برایش قرص مسکن میآوردند. آن که احتیاج به آبی، غذایی، چیزی داشت، برایش تهیه میکردند. پدرم نوزده شب در بیمارستان فیروزآبادی بودند. این نوزده شب همهاش کار برادرم همین بود. بعد از نوزده شب، شب بیستم که آقام از بیمارستان مرخص شدند، این مریضها میگفتند کجا رفت آن دادرس ما؟
📚 از کتاب #به_رنگ_صبر | خاطرات فاطمه صدر (همسر آیت الله شهید سید محمدباقر صدر)
📖 صفحات ۹۱ و ۹۲
#⃣ #اخلاق #انساندوستی
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ کجا رفت آن دادرس ما؟ 🔻 [امام موسی صدر] یک حالت خاص و فوق العادهای در انساندوستی داشتند. اصلاً
✳️ اینگونه اجتماع، اجتماع خوبی میشود!
🔻 [پدرم] میگفتند هر کس میتواند در هر مرحلهای که هست، خوبِ آن باشد. اگر عطار است خوب باشد، اگر بقال است چیز خوب بفروشد، اگر خیاط است لباسهای مردم را خوب بدوزد و اگر خانم خانهدار است مراقب باشد که سِرّ خانه را نبرد از خانه بیرون. بیرون پشتِ شوهرش باشد. مادر مهربان و دلسوز برای بچههایش باشد.
🔸 بله، همیشه ایشان میگفتند آدم در هر مرحله میتواند بهترین باشد، حتی عطار، بقال، دانشجو، معلم. [اگر] آن چیزی که واجب است، آن چیزی که باید بکند به طریقهٔ بهتر انجام دهد، اجتماع، اجتماع خوبی میشود.
📚 از کتاب #به_رنگ_صبر | خاطرات فاطمه صدر (همسر آیت الله شهید سید محمدباقر صدر)
📖 ص ۸۶
#⃣ #سلوک #سبک_زندگی #اخلاق
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ اینگونه اجتماع، اجتماع خوبی میشود! 🔻 [پدرم] میگفتند هر کس میتواند در هر مرحلهای که هست، خوب
✳️ پولش را داد به طلبهها
🔻 شهید صدر خیلی با زهد زندگی میکرد. خیلی، خیلی... یک آقایی از شیخهای عرب وقتی به رحمت خدا میخواست برود، ماشینش را بهعنوان ثلث اموالش حساب کرد، داد به شهید صدر. شهید صدر قبول نکرد. فروخت و پولش را داد به طلبهها. با تاکسی میرفتیم و میآمدیم هر جا میرفتیم. اتوبوس و درشکه هم بود دیگر...
📚 از کتاب #به_رنگ_صبر | خاطرات فاطمه صدر (همسر آیت الله شهید سید محمدباقر صدر)
📖 ص ۱۶۱
#⃣ #سلوک #سبک_زندگی #اخلاق
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ اصل استغفار از ریشهها است!
🔻 خیلی دلخوش به این نباشیم که حالا یک حرفی از دهانم پرید؛ اتفاقا همین چیزهای ریزی که از دهان ما بیرون میپرد، یک پشتوانههای درشتی در زندگی ما دارد. سالها انتخاب من، تصمیم من، رفتار من، فکر من و اندیشۀ من، نتیجهاش میشود یک کلمهای که الان از دهان من میپرد! یک موفقیتی از یک کسی برای من تعریف میکنند، میگویم «خب حالا!»؛ دو تا کلمه بیشتر نگفتم! بعدا هم از گفتن این خب حالا پشیمان میشوم، ولی از خب حالا باید پشیمان بشوم؟ نه! از آن ریشهای که این کلمه را به زبان من جاری کرد باید پشیمان بشوم! فردا ده تا کلمۀ دیگر در صحنههای دیگر به زبانم نیاید!
‼ اصل «استغفار» ما از گذشته نیست، از آینده است. یعنی ریشههایی که در جان من نفوذ کرده و اینها هنوز فرصت از خاک بیرون آمدن پیدا نکردهاند، هنوز در آن کورهٔ امتحان قرار نگرفته که خودش را نشان بدهد این کِبری که در من است، این حرص مضاعفی که در من است، این حسادتی که در من است، این تنگنظری و بخلی که در من است. چه بسا اینها بعدا میخواهد مرا خراب بکند. اصل استغفار من از آن ریشهها باید باشد.
👤 #حجت_الاسلام_علی_علیزاده
🎙 شرح خطبۀ ۲۱۵ نهج البلاغه
#⃣ #سلوک #اخلاق
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ خودت را اینگونه ادب کن! 🔻 يکی از راههای ادب کردن خود و وسعت دادن روحمان و آزادشدن از ظلمات عُج
📛 دو چيز كه نمیگذارد خودت را از عُجب آزاد كنی!
🔻 دو چيز است كه نمیگذارد شما خودتان را از عُجب آزاد كنيد؛ يكی اين كه بقيه را در خدمت خود میخواهيد، ديگر اين كه میخواهيد بقيه به شما توجه كنند. [به بیان دیگر] يكی اين كه رفاه خودتان را از بقيه میخواهيد، ديگر اينکه تلاش میکنيد با ثروت خود نظر بقيه را به خود جلب کنيد و با انواع تجملات، برای بقيه زندگی کنيد و با اين کار عملاً خود را خزينهدار بقيه میكنيد و به جای آن که سعادت خودتان برايتان مهم باشد، نظر بقيه برايتان مهم میشود.
👤 #استاد_اصغر_طاهرزاده
📚 کتاب «فرزندم اینچنین باید بود» ج۲
#⃣ #سلوک #اخلاق
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ هیچ دشمنی مثل این دشمن نیست!
🔻 میگویند بزرگترین دشمنان بشر، احساسات سرکش و نفس امّارهٔ اوست. هیچ دشمنی به پایهٔ این دشمن نمیرسد. علت این امر این است که این دشمن به نقطهای دسترسی دارد و مرکزی را خراب میکند که هیچ دشمن دیگر به آن نقطه و به آن مرکز دسترسی ندارد. آن نقطه و آن مرکز، دستگاه تشخیص و بینش انسان است. آدمی در برابر هر دشمن با نیروی عقل و تدبیر ایستادگی میکند و اگر دشمنی توانست در مرکز تدبیر و بینش اختلالی بهوجود آورد، بدیهی است که از هر دشمنی خطرناکتر است.
👤 #شهید_مطهری
📚 از کتاب «حکمتها و اندرزها» ج ۱
📖 ص ۱۴۷
#⃣ #سلوک #اخلاق
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ پولش را داد به طلبهها 🔻 شهید صدر خیلی با زهد زندگی میکرد. خیلی، خیلی... یک آقایی از شیخهای عر
✳️ بهجای پول، کتاب هدیه میداد
🔻 بنتالهدی درآمدش را برای خودش ذخیره نمیکرد. در راه خیر و کار دینی خرج میکرد. در بخشیدن فوقالعاده بود، فوقالعاده. خیلی صرف فقرا و محتاجان میکرد. کتاب میخرید، کتابهای خوب مفید، خیلی خیلی. حتی خودش میرفت کتابفروشی و کتابها را انتخاب میکرد و میخرید و به هر مناسبتی، برای دوستان و عزیزانش، عوض طلا و پول و اینها کتاب هدیه میبُرد. هر کس که ازدواج میکرد یا از مکه میآمد، کتاب هدیه میبُرد برایش. کتابهای مختلف و مفید. به کتابهای شهید مطهری علاقه داشتند، میخواندند. داشت یکی از کتابهای شهید مطهری را هم ترجمه میکرد؛ مسئلهٔ حجاب. ولی به کجا رسید، نمیدانم. دیگر دنیا نگذاشت و رفت. (روی پایش میزند)
📚 از کتاب #به_رنگ_صبر | خاطرات فاطمه صدر (همسر آیت الله شهید سید محمدباقر صدر)
📖 صفحات ۱۹۵ و ۱۹۶
#⃣ #سبک_زندگی #اخلاق
پ.ن: آمنه (بنتالهدی) صدر، خواهر شهید محمدباقر صدر، شاعر، نویسنده و معلم فقه و اخلاق عراقی بود.
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳️ بهجای پول، کتاب هدیه میداد 🔻 بنتالهدی درآمدش را برای خودش ذخیره نمیکرد. در راه خیر و کار دی
✳️ موهام درد میکند!
🔻 [شهید صدر] خیلی بامحبت بود. فوقالعاده بچهها را محبت میکرد. بچهها که مریض میشدند، تا وارد اندرونی میشد، میرفت سراغ آن که مریض بود. یک روز دختر بزرگم، مُرام، تب داشت. شهید صدر آمد توی خانه و مستقیم سراغ او رفت. دختر کوچکترم، نبوغ، -آخِی- گریه کرد. گفت من حال ندارم، من حال ندارم. بابایش گفت: «چرا؟ کجات درد میکند؟» گفت: «موهام درد میکند!» (میخندد.)
📚 از کتاب #به_رنگ_صبر | خاطرات فاطمه صدر (همسر آیت الله شهید سید محمدباقر صدر)
📖 صفحات ۲۰۸ و ۲۰۹
#⃣ #تربیت #اخلاق
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f