eitaa logo
367 دنبال‌کننده
129 عکس
41 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هوالنّور . ای که شبیه نیاز رود به جریان بین من و انتظار توست تلاقی! چشمم و مشتاق خواندن غزل وصل شعرم و دلخسته از نگاه فراقی... . انشاءالله امشب حدود ساعت ۲۲:۳۰ در برنامه ی از شبکه ی چهار سیما مهمان خانه های شما خواهم بود. سپاس که این کمترین را می شنوید. راستی برای همراهی با من، نام حسن خسروی وقار را به شماره ی ۳۰۰۰۰۴۳ پیامک کنید. اصلاحیه: قرار بود اجرای من در برنامه ی سرزمین شعر شامگاه چهارشنبه ۸/فروردین/۱۴۰۲ پخش شود، امّا به دلیل مشکلات فنّی پیش آمده در شبکه ی چهار سیما، پخش شعرخوانی این کمترین به شامگاه پنجشنبه ۹/فروردین/۱۴۰۲ موکول شد. امّیدوارم از این بی برنامگی ها دیگر رخ ندهد. یا علی. . @hasankhosravivaghar
19.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوالشّاهد . ننه سرما به حرف آمده است چای دم کن که برف آمده است... . خوانش غزل‌مثنوی از در برنامه ی . . @hasankhosravivaghar
هوالحق . یادداشت این کمترین پیرامون برنامه ی در روزنامه ی وطن امروز مورّخ ۲۰/تیر/۱۴۰۳. . https://vatanemrooz.ir/?nid=4082&pid=5&type=0 . @hasankhosravivaghar
میراث
هوالحق . یادداشت این کمترین پیرامون برنامه ی #سرزمین_شعر در روزنامه ی وطن امروز مورّخ ۲۰/تیر/۱۴۰۳.
هوالهادی . شرح یادداشت این کمترین پیرامون برنامه ی در روزنامه ی وطن امروز: . «به نام خداوند جان و خرد» «و از شاعران، گمراهان پیروی می کنند. آیا نمی بینی که آنان در هر درّه ای سرگردانند؟ و چیزهایی می گویند که خود نمی کنند؟ جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام می دهند و خداوند را بسیار یاد می کنند و پس از آن که ستم دیده باشند، داد می ستانند و آنان که ستم ورزیده اند، به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه بازخواهند گشت.» قرآن کریم، سوره ی شعراء، آیات ۲۲۴ تا ۲۲۷، ترجمه ی استاد سیّد علی موسوی گرمارودی از آن روی که شعر را پاسخ تخیّل آدمی به نیازهای عاطفی اش می دانم که در بستر زبانی آهنگین بیان می شود، چنین باوری را پذیرایم که ضمیر شاعر بدان جهت که دمادم با اتّفاق افتاده های بیرونی در چکاچاک است، ویژگی آینگی می یابد و هر رخداد سیاسی یا اجتماعی بر لوح خاطر او به صورت تصویری یگانه رخ می بندد و بر بوم کلام شکل دیداری به خود می گیرد. «و کلمه بود و جهان در مسیر تکوین بود» ۱ حال این تصویر، با توجّه به جهان‌بینی شاعر که از اندیشه و اعتقادات و اندوخته های زیستی او جریان می گیرد و نگاه عاطفی او به هستی را شکل می دهد، در آینه ی عاطفه ی هر شاعر غیر مقلّدی دگرگون جلوه می کند. و درست همین جاست که فراوانی تصاویر ساخته شده، شعرها و سوگیری های سیاسی گوناگونی را در ساحت سخن شکل می دهد. حتّی اگر آن تصویر به جامه ی کلام درآمده، عاشقانه هم باشد، گریزی از بیان آشکار و نهان موضع سیاسی نخواهد داشت! چرا که آغاز شعر با واکنشی عاطفی ست نسبت به کنش های جهان درونی و بیرونی. عاطفه ی شاعران نیز پیوند سر راستی با چگونگی نگرش ایشان به الهیات دارد و خدای ناکرده اگر شاعری، الهی نباشد، عواطفش در امور غیر الهی تحریک می شود و شعرش مایه ی گمراهی خواهد بود. از سوی دیگر، ما در قلمروی زیست می کنیم که «شاعران آن وارث آب و خرد و روشنی اند»۲ و اهالی آن از دیرباز تا کنون تمام باورهای خود از سیاست تا مذهب و عرفان و عشق و حتّی روزمرّگی های خود را با صدای شعر بیان می کنند. از فردوسی و نظامی و مولوی و حافظ و سعدی و جامی و صائب و بیدل تا نیما و اخوان و سهراب و قیصر و منزوی و معلّم، همه و همه صداهای گوناگون تاریخ و حماسه و عشق و رنج و شادی اهالی این قلمرو اند. شعر آنقدر برای ایرانیان بزرگ است و در همه ی جویبارهای زندگی ایشان جاری ست که حتّی بستری می شود برای بیان آراء حکمی و فلسفی شان. تا جایی که شاردن فرنگی در قرن هجدهم میلادی پیرامون گلشن راز شیخ شبستر چنین می گوید که: «ایرانیان کتابی دارند که تمام دریافت آن ها خواه در فلسفه و خواه در حکمت الهی در آن جمع شده است و می توان آن را مجموعه ی الهیات این قوم خواند.»۳ با درک والایی و اثرگذاری شعر در ملک زبان فارسی، می توان این پرسش را طرح کرد که چرا صاحبان قدرت در طول تاریخ به شاعران بسیار ارج می نهاده اند؟ شاعران از آن روی که هم بر بینش مردم زمانه نسبت به حکومت وقت و هم بر قضاوت آیندگان از پیشینیان بسیار اثرگذارند و نیز با فتح فرهنگی سایر بلاد، زمینه ی اعمال نفوذ ایران بر آن ممالک را فراهم می آورند، باید مورد توجّه خاص حاکمیّت قرار بگیرند. از سوی دیگر زبان به عنوان مهمترین پایه ی فرهنگی جامعه، بدون حمایت حکومت، مورد هجمه ی بیگانگان قرار می گیرد و فرو می ریزد. کمااینکه در سه قرن نخست اسلامی با حمله ی یهود قبای خلفای عرب پوشیده به ملک فارسی و نیز در روزگار سلطه ی استعمار بر ایران پیش از انقلاب اسلامی، بنای تمدّنی ما در آستانه ی فروپاشی قرار گرفته بود. به گونه ای که در سه قرن نخست هجری زبان رسمی کشور به عربی مبدّل گشت و اگر سامانیان با پاسداشت شاعران و حکمای ایران، به داد زبان فارسی نمی رسیدند و در ادامه بزرگانی چون حکیم ابوالقاسم فردوسی به نگاهداشت تاریخ و زبان ایران همّت نمی گماشتند، پیوند ما با گذشته ی الهی خویش از میان می رفت و در دستگاه سقیفه محور و یهود ساز اموی و عبّاسی هضم می شدیم و چیزی از ایران و ایرانی و فرهنگ شیعی باقی نمی ماند. همینطور از دوران با شکوه صفوّیه به این سو که سرزمین ما در یوغ بی حکمتان و زن بارگان و بی ریشگان قجر و میرپنج افتاد و غرب گدایی در نهایت خود روی داد و منوّرالفکران درباری با سوزاندن دواوين استادانی چون حافظ به دنبال روشنایی بودند و تاریخ را نه از شاهنامه، که از افسانه های یهودیان می گرفتند و خرد را در آثار فلاسفه ی فرنگی می جستند، بسیاری از شاعران آن زمان قرار خود را در سفارتخانه های آلمان و فرانسه می دیدند. البتّه بودند شاعران ایران دوستی چون نیما و اخوان و سهراب و فروغ و شهریار و رهی و سایه که چراغ ادب فارسی را با روغن جان خویش فروزان نگاه داشته بودند، امّا در نهایت ناامیدی و تنهایی.