eitaa logo
367 دنبال‌کننده
154 عکس
49 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🎧پادکست شعر پارسی
10.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙قسمت صفر پادکست شعر پارسی منتشر شد 💠 به پادکست شعر پارسی خوش آمدید 🎧 برای شنیدن قسمت‌های بعدی این مجموعه، کانال شعر پارسی را در رسانه‌های اختصاصی پادکست دنبال کنید: Castbox: https://b2n.ir/Shearparsipod Google Podcasts: https://b2n.ir/m46439 Shenoto: https://b2n.ir/e17827 🎧 @shearparsipod
هوالنّور . استاد ، شاعر بخرد و بینای روزگار ما. مردی ست خوش خلق، معرفت دار و مرام شناس. معلمی ست شاگرد پرور و راهبر. اهل مصاحبت و رفاقت. شعرش بوی علی دارد و رنگ حسین. مثنوی ‌ ش را سال ها زیسته ام و سپیدهایش را هم گریسته ام. انگار در شعرش از سویی صدای قرن ها رنج های ایران شیعه را می شنوم و از سوی دیگر فریاد انقلاب را. کوتاه سخن اینکه از رسیدن جایزه ی به ایشان بسیار خشنودم و خشنودتر اینکه این جایزه اهلش را می شناسد. امید که سایه ی این مرد خدا هماره بر سر دوستانش باشد. یا هو علی مدد. خرداد ۱۴۰۱ . @hasankhosravivaghar
هدایت شده از میراث
هوالغفور . به خورشید هشتم: . . . اشهد أنّ من خمارم و کاش هر صلاة سحر مرا مِی بود حمدُ للّه ربّ می خواران! حاجتم اهدنا الی می بود با خماری اگرچه سر کردم، بارها تا خدا سفر کردم از سر و سردی اش گذر کردم، دل من گرم ذکر يا می بود یاد ساقی زکات فطریه را به رفیقان زاهدم دادم رمضان رفت و قوت غالب من یا دعا بود و اشک یا می بود شهر را در شراب می دیدم، در شب قدر خواب می دیدم شيخ ما مست بود و معتکف مسجد جامع میامی بود من ولی راهی حرم بودم، تشنه ی کاسه ای کرم بودم آمدم صحن کوثر و دیدم حاجت شاه یا گدا می بود گفت رندی به من که: «گمراهی! از مقام رضا چه می خواهی؟ گفتم: «اَبرارَ یَشرَبونَ الخَمر، شرح آیات هل اَتی می بود» صحبت اوست در سماع شبم، طربی داشتم اگر، به لبم السلام علیک یا ساقی، السلام علیک یا می بود نور جام ولا در آینگی ست، مشهدی در نگاه من نجفی ست پس ضريح رضا ضريح علی ست طرح ها تاک و نقش ها می بود ساغر اوست عروة الوثقی، من و از باده...؟ لاانفصام لها با عنايات حضرت مولا سر و کارم مدام با می بود . . مشهد، فروردین ۱۴۰۲ . @hasankhosravivaghar
هوالشّاهد . به . ۲ ای با من از پگاه نخستین! پگاه باش شب تا هنوز مانده، به پا خیز و ماه باش ای ماه! در حصار کس هیچ کس نمان شب تا هنوز مانده، بتاب! از نفس نمان شب تا هنوز مانده و صبح شب است باز شب _این شب فریب_ شب چلچراغباز گم کرده است قافله آنک امیر را شب مانده، مِه گرفته سراسر مسیر را شب ساری است و بستری از کوکب است شب شب هرچه هم بزک شده باشد، شب است، شب! سرما به ما زده ست که گرم تب آمدیم صبحیم و بیمناک ظلومان، شب آمدیم ای ماه! _با توأم_ تو خودت باش و ماه باش در صبح شام، غربت ما را گواه باش در راه حیله بود، خدا بود هر کسی قبله قبیله بود، خدا بود هر کسی تنها هراسناک و برادر؟ دریغ ما آغوش مادرانه ی خواهر؟ دریغ ما تنها و بی پناه پدر _وای من_ پدر در راه راه مانده و درمانده ی سفر بدر منیر مرده به افسون ابرها صبح پناه برده به تاریک قبرها پروازی گرفته به تنگ نشستگی رنج به اوج رفته، شکوه شکستگی! آوخ که از همیشه غمین تر پدر چقدر از هرکه زخم خورده، ولی از پسر چقدر! عمر است و شوم بختی فامیل ها زیاد هابیل ها فزون شد و قابیل ها زیاد القصّه جهل قوم به مقصد ادامه دار در مکّه مانده رنج محمّد ادامه دار صبح فریب بر همه امّت رکب زده آنک پدر حصاری شیخان شب‌زده! بغض اند و در گلوی پدر گیر کرده اند «طفلان ره نگر که چه با پیر کرده اند» چون کودکان فریفته ی به به اند، حیف! _دردا_ برادران همه طفل ره اند، حیف! دین را _دریغ_ موجب تاراج دیده اند عمّامه را عمارتی تاج دیده اند کعبه ست چون کنیسه به چشمان لوچشان اشراقی اند و جانب غرب است کوچشان هر کس هر آنچه خواست، بگوید! خدا یکی ست در خاندان مصطفوی مصطفی یکی ست فیِ اللَیلَهِ المبیت کَما اللّهُ نورهُ وَالصُّبحُهُ قَریب و دلیلی ظهورهُ وَالشَّمسِ وَالقَمَر، سحر شب نماندنی ست از آسمان که نور بریزد سبو سبو نور از محمّد، آینگی نیز با علی یا مرتضی محمّد و یا مصطفی علی القصّه در طریق علی باش و ماه باش مقصد شهادت است اگر، سر به راه باش در کربلا نمانده، حسینی نمی شود هر کس خمینی است، خمینی نمی شود تا قبله قبله است، چه سود از قبیلگی؟ مقبول نیست سبحه و طامات حیلگی راهی شویم تا ملکوت خدا شدن در خاندان مصطفوی مصطفی شدن من خواب دیده ام که در او فانی ام، چقدر؟ حیرت دمیده از دم عرفانی ام چقدر شکر خدا در آتش این عشق سوختم هرم لبش نشسته به پیشانی ام چقدر! سرد فراق و موسم دلتنگی ام گذشت گرم سماع و مست غزلخوانی ام چقدر آنقدر او شدم که مرا من نمی شناخت آنقدر او شدم که نمی دانی ام چقدر دیشب من و امام خدا را یکی شدیم سرمستی ام ببین که جمارانی ام چقدر! راهی مدید مانده ولی تا خدا شدن در شام قوم _نور شدن_ مصطفی شدن هان ای تو یادگار پدر در زمان ما ای ماه ماه و وارث خورشیدی خدا! حتّی به قدر پرتو بی رنگ کوکبی مگذار در محاق بدارد تو را شبی نور خدا چنان که تو را دیده، بینمت ماه خمین! کاش پسندیده بینمت القصّه شب به راه اگر، بی نفس مشو ای ماه! _با توأم_ تو کسی! هیچ کس مشو ای با من از پگاه نخستین! پگاه تر نور از علی ست، محو علی باش و ماه تر . . خرداد ۱۳۹۷ . @hasankhosravivaghar
در کربلا نمانده، حسینی نمی شود هر کس خمینی است، خمینی نمی شود . از شعر . @hasankhosravivaghar
هوالنّور . «آنقدر صدمه‌ای که اسلام از یک آخوند فاسد می‌خورد از محمدرضا نمی‌خورد! در روایات هست که آخوند فاسد و ملّای فاسد در جهنم از بوی تعفّنش اهل جهنم در عذاب هستند. در این دنیا هم از بوی تعفّن بعضی از آخوندهای فاسد دنیا در عذاب است. ما طرفداری از عمامه نمی‌کنیم، ما طرفداری از اسلام می‌کنیم. این اسلام پیش شما باشد معظم هستید، پیش هر کس باشد معظم است. عمل نکردن به اسلام و خیانت کردن به اسلام [از] مُعمّم باشد بدتر است از آن کسی که غیر مُعمّم باشد؛ برای اینکه ضررش به اسلام بیشتر از دیگران است ...» (صحیفه - ج 10 - ص 278) . . . غبار مِه گرد ماه بود و به شبچر آمد ستاره دزدی شبان فریبی و گرگ چشمی و برّه پوشی و باره دزدی تفنگ تاریکی از سر صبح در کمین چراغ هم بود تمام خود را چکاند در دشت یاغی ماهپاره دزدی قشون قشون خان کوه خواری شکوه ایلاتی مرا برد که باره را با سوار برده پیاده پای سواره دزدی به مرتعم خوک می چراند، سیاه چادر اگر نماند گره گره باز محکمش کن! رسیده از راه، چاره دزدی تو را به هر صورتی که می شد به جان شعرم نهفته بودم کنار خون در رگم _دریغا_ نشسته بود استعاره دزدی شبانه امّا خیال او را به غار تنهایی ام کشیدم ولی ندیدم که رفته در من نگاه باز نگاره دزدی! تکان تکان با زبان دستم، تنم تنش را هوار می زد برای او نقشه در سرش ریخت نکته گیر اشاره دزدی روایتی از شب غریبان، حکایت خان و دخت چوپان به گوش او باز روضه می خواند تیزی گوشواره دزدی نمک بریزید شوربختان! سیاه زخمی ست بر درختان سر سپیدار را بریده ست خشک دست بهاره دزدی همان که آن شب به دشتمان تاخت، از سپیدار منبری ساخت _نگفتم و قصد خير هم داشت واعظ استخاره دزدی_ دروغ از شیخ؟ بر می آید! بگو چرا از مآذن ده اذان فقط از تو در می آید؟ مؤذّنی یا مناره دزدی؟ خدا کند مثل گلّه ی ما به شبچری بی شبان نماند که بیم گرگ عبا به دوش است و وحشت خان باره دزدی... . . اردیبهشت ۱۳۹۹ . @hasankhosravivaghar
هوالنّور . . . می دود در برّه ی چشمم هراس زوزه ای رو به آغل ها نگاه گرگ خونین پوزه ای شب شد و سگ های گلّه گربه زاییدند و من مِم مِ می ترسم مِ مثل جوجه ی یک روزه ای تا بمیراند شبان را، با فسونش کدخدا زهر را در بحر کرد و بحر را در کوزه ای تشنه بودم، چشمه را در رهن دزدان داد و رفت تر نشد امّا لبم از کاسه ی دریوزه ای شیخ باشد یا نباشد، در ده ما مانده است باز هم _شکر خدا_ شوق نماز و روزه ای «زیر این سقف بلند ساده ی بسیار نقش» گم نخواهم کرد خود را در پی فیروزه ای دشمنان _امّا به لطف دوستان_ خواهند دید عاقبت سردیسی از ما را میان موزه ای . . اردیبهشت ۱۳۹۸ . @hasankhosravivaghar
هدایت شده از سیدخندان
امشب کی سیدخندانه؟! 📎 سیدخندان 😁 🗓️ پنجشنبه ۱ تیر 🕘 ساعت ۲۱:۰۰ 📺شبکه دو سیما ❇️ @seyedkhandaan_tv
میراث
امشب کی سیدخندانه؟! 📎 سیدخندان 😁 🗓️ پنجشنبه ۱ تیر 🕘 ساعت ۲۱:۰۰ 📺شبکه دو سیما ❇️ @seyedkhandaan_tv
هوالعزیز . شعرخوانی این کمترین در برنامه ی با حضور دریاداران دلاور پنجشنبه ۱ تیر ۱۴۰۲ ساعت ۲۱، از شبکه ی دو سیما . @hasankhosravivaghar
هوالشّاهد . . . به رود رود شهادت که هانی است قتیل همیشه در جریان است مسلم بن عقیل ببین که از سر دارالاماره ی کوفه هنوز خون خدا می چکد به روی سَبیل هنوز چک چک شمشیر و چاک چاک لباس برای کوچ از این خاک می زنند رحیل قدم قدم همه از جور حاکمان گفتند نمی رسد مگر اندوهشان به گوش دلیل؟ برادران که سواران اسب مرگ شدید! مگر نه جان شما را قبیله اند کفیل؟ ولی به درهمی از حقّ خون کنار کشند! که در تعبّد دنیا شدند عبد ذلیل پری گشوده، ز دام تعلّق آزادید! به پیشواز شما آسمان شده ست گسیل یزید، ابرهگی را به گور خواهد برد حسین، کعبه و امسال، سال عام الفیل . . بهمن ۱۳۹۹ . برگرفته از . @hasankhosravivaghar
هدایت شده از میراث
. . هم از گناه فراری، هم از ثواب گریزان چنان که حضرت شیخ است از شراب گریزان به خاک ساختگان را چه حاجتی ست به دریا؟ شدیم از همه کس غير بوتراب گریزان سحاب از تو نگوید، به خویش ره ندهیمش! هلا شگفت کویریم و از سراب گریزان «تو را چنان که تویی، هر نظر هنوز ندیده ست!» ز چشم مدّعیان هم نگشته خواب گریزان و تاب درک تو در عصر ما نبوده و دیدیم هماره شب‌پره ها را از آفتاب گریزان پس از تو مرگ به تن کرد و در سیاهی خود ماند شبِ ولی نشناسانِ ماهتاب گریزان ولی تو حقّی و جاری، _غدير در جریان است!_ نمی شود بشود رحمت از سحاب گریزان! که آیه آیه کتاب خدا به شرح تو پرداخت اگرچه تارک علم است از کتاب گریزان! محبّت تو ز سیمای عاشقان تو پیداست خراب جام ولاییم و از نقاب گریزان خمار میثمیانیم و همپیاله ی ما نیست به پای دار، کسی که شد از طناب گریزان علی علی ز لبم می چکد، چه مستی نابی! خدا کند نشوم از شراب ناب گریزان زیارتی عنبی از ضریح کردم و افسوس هنوز حضرت شیخ است از ثواب گریزان . . اردیبهشت ۱۴۰۱ . @hasankhosravivaghar