eitaa logo
372 دنبال‌کننده
135 عکس
44 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
میراث
هوالرّفیق . به #شعر که زندگی من است: . . گرچه در غربت، ولی ای نغمه ی جان! می شناسیمت از بهشت افت
پاورقی ها: ۱) بی شک تو را در روز قتل عام نیشابور با آن دریده سینه ی عرفان ، کسی نشناخت منزوی ۲) خه خه ای کبک خرامان در خرام خوش خوشی از کوه عرفان در خرام عطّار ۳) زاهد بودم، ترانه گویم کردی سرحلقه ی بزم و باده جویم کردی سجّاده نشین باوقاری بودم بازیچه ی کودکان کویم کردی مولوی ۴) سزد ز دانه ی انگور سبحه ای سازم که وقت رفتن میخانه استخاره کنم امام خمینی (ره) ۵) امروز چنانی ای پری‌روی کز ماه به حسن می‌بری گوی می‌آیی و در پی تو عشّاق دیوانه شده دوان به هر سوی سعدی ۶) تا زاده ام ای شگفت محبوسم تا مرگ مگر که وقف زندانم مسعود سعد سلمان ۷) دامن اولاد حیدر گیر و از طوفان مترس گرد کشتی گیر و بنشان این فزع اندر پسین کسایی ۸) ابر آمد از بیابان چون طیلسان رُهبان برق از میانش تابان چون بُسّدین چلیپا کسایی ۹) زلف‌آشفته و خِوی‌کرده و خندان‌لب و مست پیرهن‌چاک و غزل‌خوان و صُراحی در دست نرگسش عَربده‌جوی و لبش افسوس‌کنان نیم شب، دوش به بالین من آمد، بنشست حافظ ۱۰) من حسین وقت و نااهلان يزيد و شمر من روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلا خاقانی ۱۱) گر محتسبت بر کدوی باده زند سنگ بشکن تو کدوی سر او نیز به خشتی حافظ ۱۲) ز بیغار قضا مرگ خور آسان است در چشمم چرا پنهان کنم؟ گیتی خراسان است در چشمم علی معلّم دامغانی ۱۳) من از ثغر خراسان، شهر صد دروازه می آیم به بزم خسرو خاصان، به طرز تازه می آیم علی معلّم دامغانی ۱۴) ای دیو سپید پای در بند ای گنبد گیتی ای دماوند.... بر ژرف دهانت سخت بندی بر بسته سپهر زال پر فند من بند دهانت برگشایم ور بگشایند بندم از بند ازآتش دل برون فرستم برقی که بسوزد آن دهان بند ملک‌الشعرا بهار ۱۵) سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت، سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه جز پیش پا را دید، نتواند، که ره تاریک و لغزان است وگر دست ِ محبت سوی کس یازی، به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛ که سرما سخت سوزان است... من امشب آمدستم وام بگزارم حسابت را کنار جام بگذارم چه می‌گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟ فریبت می‌دهد، بر آسمان این سرخی ِ بعد از سحرگه نیست حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی ِ سرد ِ زمستان است مهدی اخوان ثالث ۱۶) سرود آبشار دلکش پس قلعه ام در گوش شب پائیز تبریز است در باغ گلستانم شهریار ۱۷) شهرِ یاران بود و خاکِ مهربانان این دیار مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد؟ حافظ ۱۸) پشت دریاها شهری ست قایقی خواهم ساخت سهراب ۱۹) کنج خرابت را بسی تسخر زدند اما گنج تو را ای خانه ی ویران کسی نشناخت منزوی ۲۰) می آمد از برج ویران ، مردی که خاکستری بود خرد و خراب و خمیده ، تصویر ویرانتری بود منزوی ۲۱) و قاف حرف آخر عشق است آنجا که نام کوچک من آغاز می شود قیصر @hasankhosravivaghar
هوالعزیز . به و همراهان غرب‌گدایش: در معرکه ها سنگ ستیز تو منم از مهلکه ها راه گریز تو منم در دست فقط دست مرا داشته باش چون پرچم صلح و تیغ تیز تو منم . مهر ۱۴۰۳ . @hasankhosravivaghar
هوالشّاهد . با یاد بزرگ شهیدان مقاومت شب بود، امید پدرم را کشتند من در خواب و برادرم را کشتند می خواستم از جنگ نگویم، دیدم با آتش صلح، لشکرم را کشتند . مهر ۱۴۰۳ . @hasankhosravivaghar
در لشکر کفر باز هم هلهله است در جبهه‌ی دین از غم تو ولوله است برخیز ‌و بگو: «نصر من الله قریب» سیّد! تا قدس یک قدم فاصله است 💠شاعر:خاطره شیوندی ______________________ 👈 ما را در صفحه های اجتماعی با نام «عصر هنر» دنبال کنید: 📲 ایتا | اینستاگرام
جنازه ها، جنازه ها، جنازه های سوخته ردان آرمیده و ددان خودفروخته... . @hasankhosravivaghar
هوالنّور . لاف یکرنگی مزن، تا از صفت چون آینه از درون سو تیرگی داری و بیرون سو صفا آتشین داری زبان، زان دل سیاهی چون چراغ گِرد خود گردی، از آن تر دامنی چون آسیا رخت از گنبد برون بر گر حياتی بایدت زان که تا در گنبدی، با مردگانی هم‌وِطا . @hasankhosravivaghar
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم به بهانه‌ی تولد برادرم و دردهای مشترک‌مان که این‌روزها بیشتر و بزرگ‌تر هم شده‌اند، به امید رهایی در سایه‌ی دولت برادر دلم همیشه تو را از زمانه خواست برادر که بودن تو به هر درد من دواست برادر به‌لطف‌عشق، به‌دم‌نوش شعرهای‌تو گرم است اگر به کلبه‌ی ما رونق و صفاست برادر همین خوش‌است که از جانب دل تو می‌آید دگر چه‌فرق که دشنام یا دعاست برادر؟ از این غریبه‌سرای غریبه‌کُش چه‌بگویم؟ دل غریب تو با دردم آشناست برادر سؤال کرده‌ای از عمر این برادری و من حساب کردم و دیدم که؛ سال‌هاست برادر. به دوستان سفر کرده غبطه خوردم و گفتی؛ قرار بعدی ما خاک کربلاست برادر اگرچه درد من و تو بزرگ‌تر شده، امّا خدا بزرگ‌تر از دردهای ماست برادر @Hasankhosravivaghar @Mojtaba_khorsandi
میراث
بسم الله الرحمن الرحیم به بهانه‌ی تولد برادرم #حسن_خسروی‌وقار و دردهای مشترک‌مان که این‌روزها بیشتر
همیشه وامدار برادری های مجتبی جانم هستم. خدای تو را از من نگیرد جان دل. انشاءالله در اخوانيه ی مهربانی ات را پاسخ می گویم.
هوالشّاهد . . گیرم که در محاصره ای، امّا زمین جنگ منی تا آخرین خشاب بمان! تو آخرین فشنگ منی خاک مزار لشکر من! گهواره ی برادر من! در فتح قدس، سنگر من! در انتفاضه سنگ منی پیراهن سفید تو را دست به خون حنا شده بافت هم طرح صلح پرچم من، هم نقشه های جنگ منی آذین شدی به موشک اگر، در آسمان از آتش تو طوفانی از ستاره به پاست، تنها شب قشنگ منی جان من و جهان من و شهر منی، خراب توام لب تر کنی، شراب توام! حتّی اگر شرنگ منی حتّی اگر تکیده شوی، خاک به خون کشیده شوی دشت خزان رسیده شوی، باغ شکوفه رنگ منی یحیایم و به مرگ قسم از خاک تو عقب نکشم تا خشت خشت خانه ی من، تا بر مزار، سنگ منی # برنوی مانده از پدرم، اینک برای تو پسرم! تا آخرین گلوله بجنگ! تو وارث تفنگ منی مهر ۱۴۰۳ . . @hasankhosravivaghar
هدایت شده از گنجشکهای پاییز
این غزل را سال گذشته برای شهادت هبه زقوت نقاش فلسطینی اهل غزه نوشته بودم... 🌷 بر تنش پیراهنی از زخم‌های "دیریاسین" است رنگ شالش،راز کیف و ردّ کفشش سبزِ خونین است سرخی اشکش، نگاه عاشقش، لبخند مجروحش گوشه‌ای از شرح دیدار شهیدان نخستین است از عبور خاطرات تلخ می‌گوید به زیتون زار چون اذان مسجدالاقصی صدایش گرچه غمگین است زانویش هر شب توقفگاه کشتی‌ها و طوفان‌هاست نغمه‌ی لالایی‌اش بر بارش اندوه،تسکین است رود اردن طره‌ای از گیسوان موج در موجش داستان شانه‌هایش سرگذشت طور سینین است مرگ هم حتی حریف دست‌های پر امیدش نیست زنده روی بوم نقاشیش رویاهای رنگین است می‌دود در جستجوی کودکانش زیر بمباران کودک دلواپس من، نام این مادر فلسطین است پ‌ن: در فضای مجازی خواندم که هنرمند فلسطینی به همراه دو فرزندش زیر بمبارانهای یکریز غزه به شهادت رسیده‌اند،نقاشیهای این بانو را نگاه می‌کردم که حاصلش همنشینی این کلمات شد. @azam_saadatmand
«بروجن ـ بیروت»؛ از اُم عماره تا ننه عصمت پای کار شکست جبهه شیطان 🔸یاد جملهٔ امام خمینی (ره)، یک ماه پیش از شروع رسمی جنگ تحمیلی در جمع بانوان می‌افتم: «ملّتی که بانوانش در صف مقدّم برای پیشبرد مقاصد اسلامی هست، آسیب نخواهد دید. ملّتی که بانوانش در میدان‌های جنگ با ابرقدرت‌ها و با مواجه‌شدن با قوای شیطانی، قبل از مردها در این میدان‌ها حاضر شده‌اند؛ پیروز خواهند شد.» روایت خاطره شیوندی را اینجا بخوانید @Fars_Chb
میهمان داشتم شبی که گذشت نمک سفره مان محبت بود تا سحر بحث و گفتگو کردیم بحث درباره ی ولایت بود وارد خطبه ی غدیر شدیم بحث بالا گرفت روی "ولی" من به معنای پیشوا دیدم او به معنای دوستی علی گفتم: اصلاً بیا مرور کنیم! همه را جمع کرد پیغمبر بعد هم آن همه جهاز شتر روی هم ریختند و شد منبر با علی رفت روی منبر و گفت: "این علی است و من پیمبر دین پس اگر دوستدار من هستید با علی دوستی کنید!" همین؟! ■ خسته بودیم هر دو، از طرفی آن همه بحث هم نتیجه نداد میهمانم که راه دوری داشت صبح، بعد از نماز، راه افتاد صبر کردم، دوساعتی که گذشت خواستم از میانه ی جاده بازگردد به سمت من، گفتم: اتفاق مهمی افتاده هرچه اصرار کرد من گفتم با تو یک صحبت مهم دارم تا که برگشت گفت: جریان چیست؟ گفتم این است: "دوستت دارم"! گفت با خشم: " از میانه ی راه بازگرداندی ام برای همین؟! نکند واقعا زده به سرت؟!" گفتم: آرام! لحظه ای بنشین خواستم این قرار بیهوده به تو ثابت کند رسول الله حاجیان را برای گفتن این برنگرداند از میانه ی راه! تازه گیرم که گفته پیغمبر با علی دوستی کنید، ولی برو تاریخ را بخوان و ببین چه گذشته ست بعد او به علی! این که بعدش چه شد نپرس از من ماجرا جانگداز خواهد شد سفره ی دل اگر که باز کنم سفره ی روضه باز خواهد شد حال دیگر برو برادرجان راه دور است و جاده ناهموار باز اگر آمدی علی آباد قدمی هم به چشم ما بگذار برو دست خدا به همراهت راستی! قبر حضرت زهرا بعد عمری هنوز هم مخفی ست از بزرگان تان بپرس چرا ؟! محمدحسین ملکیان @faraz_malekian