eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.6هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
39 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبرانقلاب: مشتری همیشگی روایت فتح بودم 🔹لحظاتی از حضور رهبرانقلاب در مراسم تشییع شهید آوینی، انتشار به مناسبت ۲۰ فروردین سالروز شهادت شهید آوینی  🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
11.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای شنیدنی تغییر پوشش و باحجاب شدن یک دختر بدحجاب بعد از مرگ موقت  🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
16.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حمله به تجربه گر فصل دو خانم نعمت اللهی بخاطر اینکه از حجاب گفت و درنهایت بخاطر حملات کارش به عمل مغز باز کشید! بخشی از لایو مهم عباس موزون  🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
اعتراف مجله تایم آمریکا به قدرت رهبر معظم انقلاب 🔹آیت الله علی خامنه‌ای 80 ساله که دراثر انفجار بمب یک خرابکار دچار معلولیت شده ، بی سر و صدا به عنوان قدرتمندترین فرد در خاورمیانه ظاهر شده است. 🔹(امام) خامنه‌ای که از زمان به قدرت رسیدن در 30 سال پیش، هر رئیس‌جمهور ایالات متحده را که با آن روبرو بوده،گیج کرده است.  🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
2.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کنایه طنز پرداز عرب حتما باید بگوئیم ایرانی‌ها و حوثی‌ها مشغول کشتار فلسطینیان هستند تا جامعه جهانی و ائتلاف بین‌المللی به داد فلسطین برسند؟!!  🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
12.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توصیه می شود حتما ببینید و منتشر کنید. تا ابلهانی که شعاری با غرض و مرض می دهند بفهمند چقدر نادان و نمک نشناسند. و چگونه آلت دست دشمن شده اند. حتی تکراری چندبار برای همه گروه ها ارسال کنید🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
┄┅─✵💔✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان @hedye110
💚 صاحب عزای حضرت مولا بیا ای بانی شکسته دل روضه ها، بیا درد فراق تو بخدا میکشد مرا رحمی نما به حال دل این گدا، بیا @hedye110
🪴 🪴 🌿﷽🌿 *پدال گاز* چند روز بعد از مجروح شدن محمدحسین به مرخصی آمدم وقتی به کرمان رسیدم سراغ او را گرفتم گفتند از بیمارستان مرخص شده تعجب کردم یعنی به همین زودی خوب شد گفتند نه در خانه بستری است برای ملاقات به خانه‌شان رفتم اما برادرش گفت او خانه نیست ناامید برگشتم توی راه حسن زاده یکی از بچه‌ها را دیدم حال و احوال کردیم پرسید کجا بودی؟ گفتم رفته بودم عیادت محمدحسین گفت خب چی شد؟ دیدیش؟ حالش چطور بود؟ گفتم متاسفانه موفق نشدم ببینمش خانه نبود گفت بیا با هم برویم پررویی کنیم بنشینیم تا بیاد دوباره با حسن زاده به در خانه محمدحسین رفتیم برادرش در را باز کرد گفتیم ببخشید ما می‌خواهیم محمدحسین را ببینیم ایشان گفت عرض کردم خانه نیست گفتم اشکال ندارد می‌نشینیم تا بیاید با تعارف او به داخل خانه رفتیم ده پانزده دقیقه طول کشید که محمدحسین آمد وقتی مرا دید خوشحال شد و حسابی تحویلم گرفت گفت اتفاقاً خیلی دلم میخواست تو را ببینم چطور شد به مرخصی آمدی؟ از منطقه چه خبر؟ من تا جایی که می توانستم از اوضاع و احوال بچه ها و نگرانی آنها به خاطر عدم حضور او و وضعیت منطقه برایش صحبت کردم لحظه خداحافظی یک کتاب به من و یکی هم به اکبر حسن زاده هدیه داد و گفت حتماً این کتاب‌ها را بخوانید و پرسید که به منطقه برمیگردی؟ گفتم پس فردا گفت موقعی که خواستی بروی بی خبر نرو گفتم چشم حتما از هم جدا شدیم دو روز بعد عازم منطقه بودم دوباره به سراغش رفتم گفت راجی فرمانده اطلاعات عملیات آمده کرمان فردا می‌خواهد برگردد برو‌بگو محمدحسین کارت دارد می خواهم ببینمش باهاش هماهنگ کنیم همه با هم برویم با تعجب نگاهی به پایش انداختم اما اونگذاشت حرف بزنم زد سرشانه‌ام و گفت برو دیگر من رفتم و راجی را پیدا کردم و گفتم محمدحسین چنین حرفی زده به نظرم می‌خواهد همراه شما بیاید چون با جراحتی که دارد نمی‌تواند تنهایی برود در ضمن من هم امروز عازمم راجی گفت خیلی خوب است اگر محمدحسین می‌خواهد بیاید شما با اتوبوس برو من قبول کردم و رفتم ترمینال و بلیط گرفتم از همانجا به خانه محمدحسین رفتم گفت رفتنت چی شد؟ گفتم آقای راجی را دیدم گفت می‌آیم خانه تان با هم صحبت می‌کنیم پرسید شما چه کار کردید؟ گفتم بلیط گرفتم و امروز می‌روم پرسیدمگر باما نمیایی؟ گفتم مثل اینکه جا نیست گفت نه شما با ما بیا گفتم نمی‌شود آقای راجی چنین گفته گفت من اصلا دوست دارم تو این سفر با شما باشم و دلم می‌خواهد همسفر باشیم گفتم آقا فرقی ندارد می خواستم خداحافظی کنم که گفت چند دقیقه صبر کن من با راجی صحبت کنم بلند شد و به سرعت لباس پوشید و به طرف ماشینش رفت تعجب کردم با این عصا چطور می‌خواهد رانندگی کند ماشین را زد بیرون و گفت سوار شو بریم با ترس و لرز سوار شدم و کنارش نشستم او خیلی راحت راه افتاد و به جای پا عصایش را روی پدال گاز می‌گذاشت گفتم محمدحسین تو را خدا مواظب باش این کار خطرناکی است که تو می کنی گفت نترس بنشین الان می رسیم هرچند بی‌هیچ دغدغه‌ای رانندگی می‌کرد اما من خیلی ترسیده بودم مستقیم پیش راجی رفتیم محمدحسین به ایشان گفت باید حسین متصدی را هم با خودمان ببریم راجی گفت جا نداریم قرار شده خودش بیاید محمدحسین گفت ما می‌خواهیم این سفر با هم باشیم و کلی باراجی صحبت کرد تا او را راضی کند که من هم با آنها بروم محمدحسین مرا سوار ماشین کرد و به ترمینال برد تا بلیط را پس بدهم صبح روز بعد همگی با هم به طرف منطقه راه افتادیم یادم است در مسیر جاده برف باریده بود گفت بچه‌های آنجا برف ندیدند فلاکس آب را پر از برف کنیم و برای ایشان ببریم پیاده شدیم و فلاکس را از برف پر کردیم اما وقتی به اهواز رسیدیم بیشترش آب شده بود ( به نقل از حسین متصدی) 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef