#کتابدا🪴
#قسمتدویستیکم🪴
🌿﷽🌿
آن جوان ها که رفتند یک عده دیگر آمدند. این ها هم حرف ها و
رفتارشان مثل قبلی ها بود توی حیاط مسجد چند نفر ایستاده بودند
و داد و بیداد می کردند. می گفتند: چرا مردم را نگه داشتین ؟
زودتر بفرستین برن. نذارین اینا اسیر بشن
مردهای مسجد سعی می کردند، این چند نفر را آرام کند. نمی
خواستند مردم بترسند و جو نا آرام شود. اما فایده ایی نداشت. این
چند نفر بریده بودند. می گفتند چند روزه تو خط درگیریم. روز ما
اونا رو می زنیم عقبه شب که میشه نیروها آنقدر خسته می شوند
که توانی برای جنگیدن ندارند. عراقی ها از این فرصت استفاده
می کنند و می آیند جلو، تمام مواضع ما رو اشغال میکنن که هیچ،
پیشروی هم می کنن. ما اسلحه نداریم، تجهیزات کافی نداریم. تن
بچه هامون جلوی تانک هاست
آقای مصباح می گفت: نباید رعب و وحشت تو دل مردم بندازید
چرا اینجوری میکنن؟ توكل ما به خداست. اسلحه نداریم، ایمان که
داریم امام رو که داریم
با اینکه دلم می خواست توی مسجد بمانم تا اگر علی می آمد او
را ببینم ولی به خواست آقای نجار از مسجد بیرون آمدیم خبر
آورده بودند اطراف حیدریه را کوبیده اند و مجروح ها را به
حیدریه برده اند. : تا آنجا راه زیادی نبود. عده ای از مردم هم در
حیدریه پناه گرفته بودند. رفتیم، توی کوچه ایی پیچیدیم
آقای نجار دو، سه تا معاینه اول به مجروحها گفت که باید خودشان
را به بیمارستان برسانند. بعد ترکش را از پای پسر هجده نوزده
ساله ایی بیرون کشید و بخیه کرد و من جراحت را بستم. پیشانی
پسر بچه ایی که ترکش خورده بود را نگاه کرد. ترکش فقط پوست
را
خراسانده و رد شده بود، جراحت این را هم پانسمان کردیم. نوبت
به دختر بچه ده دوازده ساله ایی رسید که ترکش بزرگی پشت
ران پایشی را شکافته بود. دخترک گریه می کرد و اجازه نمی
داد، زخمش را بخیه بزنیم. حق با او بود. سوزن به سختی در پوستش
فرو می رفت. مادر او برخلاف مادر آن پسر بچه خیلی آرام
بود و با دلداری دادن دخترش کمک زیادی به ما کرد. وقتی
میخواستیم از حیدریه بیرون بیاییم، جوانی وارد آنجا شد و شروع
کرد به داد و فریاد کردن او هم مثل کسانی که در مسجد جامع دیده
بودم حرف می زد و می گفت: عراقی ها دارن میان شهر داره از
دست می ره
حال خیلی بدی پیدا کردم. همه میگفتند: شهر داره سقوط می کند.
وحشت و اضطراب وجودم را گرفت. مردم هم در کمتر از
ثانیه ایی هیاهو به پا کردند
بعضی ها از ما می پرسیدند: حالا چی کار کنیم؟ این چی داره
میگه؟ عراقی ها تا کجا جلو اومدن؟
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
15.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوادار باغیرت اینه که خارج از کشور زیر بار هتاکی و تهدید و ناسزای یه مشت خناس مزدور و آدم کش بیای کشورت و وطنت رای بدی 👏
➥ @hedye110
29.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 تلک قضیه و تلک قضیه
❌ بازخوانی انتخاباتی از آهنگ معروف تلک القضیه
خیلی قشنگ بود....
➥ @hedye110
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان زندگی ما آدما این شکلیه
➥ @hedye110
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
➥ @hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
﷽🕊🌹 #سلام_امام_زمانم 🌹🕊﷽
🌾 دست مرا بگیر ببین ورشکسته ام
🌿 آب از سرم گذشته و من دست بسته ام
🌼 کار مرا حواله نده دست دیگری
🌷 محتاجم و فقط به تو امید بسته ام
🕊🌼 #اللهم_عجل_لولیک_الفـرج 🌼🕊
🌹 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 🌹
🌺🌷🌹
🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
Valizadeh & Ghaderpanah4_5983523715508339791.mp3
زمان:
حجم:
1.78M
🔸ترتیل صفحه 15 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام ماهور
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
☘️☘️☘️☘️
➥ @hedye110