┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
آغاز سخن یاد خدا باید کرد
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیباتر
آغاز سخن تو را صدا باید کرد
الهی به امید تو💚
➥ @hedye110
🇮🇷🏴🇮🇷🏴
#مهدی_جانم💔
سلام ای دلربای اهل بینش 🌼
سلام ای قلب ناب آفرینش🌹
فدای دیدهٔ محزونت ای یار💚
فدای آن دل پر خونت ای یار💔
به یاد داغ جدّه بی پناهت 🥀
بسوزد عالمی از سوز آهت🍃
بیا ای جلوه جاوید زهرا 💚
بیا ای آخرین امید زهرا 🌼
#اللهـم_عجـل_لولیـک_الفـرج 🤲 🌼
✋ سلام بر قطب عالم امکان☀️
🥀 صدای گريه تان پير کرده عالم را
بيا که با تو بپوشم لباس ماتم را 🥀
◾▪◾▪
🍃 اَللّهُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَــرَج 🍃
صبحتون امام زمانی
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
Valizadeh & Ghaderpanah4_6014900418700641401.mp3
زمان:
حجم:
1.86M
🔸ترتیل صفحه 25 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام نهاوند - عشاق مصری
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
☘️☘️☘️☘️
➥ @hedye110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
🌹 یا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَیُّهَا الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ🌹
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
Farahmand1_898400391.mp3
زمان:
حجم:
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
#التماسدعایفرج
➥ @hedye110
#کتابدا🪴
#قسمتدویستسییکم🪴
🌿﷽🌿
فصل دوازدهم
از مسجد بیرون آمدیم، آمبولانسی کنار خیابان پارک بود. حسین
گفت: به راننده آمبولانس بگیم ما رو ببره.
گفتم: نه این ما رو نمیبره، برای مجروحها ایستاده
به دنبال پیدا کردن وسیله، هر کدام به سمتی دویدیم. من تا سر
خیابان چهل متری هم رفتم. بدو بدو کردن هایمان بی فایده بود.
دوباره جلوی مسجد جمع شدیم. بچه ها گفتند: حالا به راننده
آمبولانس بگو. این وقت صبح ماشین پیدا نمی کنیم.
نزدیک آمبولانس رفتم. شیشه سمت راننده پایین بود. به راننده که
مرد جوان و لاغر اندامی بود، گفتم: ببخشید برادر ما یه شهید تو
بیمارستان شرکت نفت داریم می خواهیم بریم بیاریمش. میشه شما
ما رو ببرید؟
گفت: ببخشید. من شرمنده ام. من اینجا ایستاده ام اگر مجروح
باشه، منتقل کنم آبادان
گفتم: خب حالا که مجروح نیست الحمدلله. سریع می ریم و برمی
گردیم. هر چه اصرار کردم زیر بار نرفت. آخرش در حالی که
بغض کرده، صدایم می لرزید و سعی میکردم اشک هایم نریزد،
گفتم: نگاه کن من خودم همیشه تلاش کردم مجروحین رو سریع تر
به بیمارستان برسونم. این را خوب میفهمم که کار شما چیه اما تو
رو به خدا الان میخوام برم جنازه برادرمو بیارم. هیچ وسیله ایی
نیست. اگر دیر بجنبم ممکنه ببرن جای دیگه ای دفنش کنن. من
نمی خواهم این طور بشه. من می خواهم کنار بابام خاکش کنم. این
را که گفتم، سرش را پایین انداخت و گفت: لااله الالله. بعد سرش
را روی دستانش که فرمان را گرفته بود گذاشت و گفت: باشه.
سوار شید.
به بچه ها اشاره کردم آمدند. به جز عبد بقیه عقب آمبولانس
نشستیم. برخلاف آمبولانس هایی که این چند روزه سوار شده بودم
این نو و تر و تمیز بود. من کف آمبولانس گوشه ایی کز کردم.
سرم را روی زانوهایم گذاشتم و توی ذهنم شروع کردم با على
حرف زدن. اصلا نفهمیدم مسیر را چطور طی کردیم و رسیدیم.
یادم نمی آید چه کسی سراغ علی رفت. فقط میدانم دیگر گریه نمی
کردم، اشکم خشک شده بود. ضعف داشتم. کمرم راست نمی شد،
می نشستم، طاقتم نمی گرفت، بلند می شدم
یادم می آید یکی از پرستارها بغلم کرد و با گریه وقایع دیشب را
برای دایی و بقیه توضیح میداد، بهم میگفت دیشب تو همه ما رو
سوزوندی. خودت رو روی پیکر انداخته بودی و میگفتی: من سه
ماهه که علی رو ندیدم. من عطش دارم. من عطش دیدارش رو
دارم. از بچه هاتون حرف زدی. از خوبی های علی گفتی.
دستهاش رو نشون مون دادی. من خیلیها رو دیدم که پدر یا
برادرهاشون شهید شدن یا مردند، مادرهایی رو دیدم که
عزیزانشون رو از دست دادند ولی هیچ منظره ای مثل دیشب ندیده
بودم. تو دیشب با کارهات با حرف هات به جان همه آتش زدی.
مرد و زن گریه می کردند. آخر سر، سه نفری به زور تو رو از
جنازه جدا کردیم.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef