رشتهی ولایت
آنجا که رشتهی ولایت گسسته شود، هر کدام برای شکستن دیگری کافی هستيم و نياز به دشمن خارج نيست.
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
⭕️ بزرگترین عملیات شهادتطلبانه تاریخ
👈 در مصلای تهران بزرگترین عملیات شهادتطلبانه تاریخ برگزار شد.
🔸 میلیونها ایرانی، در حالی که احتمال حمله موشکی یا هوایی یا بمبگذاری اسرائیل را میدادند، دست زن و بچهشان را گرفتند و به مصلای تهران برای اقامه #نماز_جمعه به امامت #امام_خامنه_ای بردند.
و البته تاریخ جدید جهان به وسیله همین شیران شهادتطلب و به رهبری امامشان رقم خواهد خورد.
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
🟢 واکنش کاربر عرب زبان به خطبه عربی رهبرانقلاب : فصاحت او در زبان عربی و بلاغت او از همه حاکمان عرب بهتر است.
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
💥فرق ما با اسرائیل اینه که اونا همگی از ترس ایران در حال فرار به فرودگاه بن گوریون و پناهگاه هستند و ایرانی ها دقیقا بعد از حمله موشکی و تهدید اسرائیل در حال رفتن به یک تجمع میلیونی در کنار فرمانده کل قوا هستند .
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
لاالهالاالله ۶.mp3
15.48M
مجموعه صوتی #لاالهالاالله ۶
#استاد_شجاعی
#استاد_حیدری_کاشانی
※ تکلیفِ شیرینی زندگی شما
※ تکلیف شیرینی روابط شما
※ تکلیف شیرینی دنیای شما ؛
مشخص نمیشود تا زمانیکه؛
✘ تکلیف دل شما مشخص نشود!
تا دیر نشده؛
تکلیف این دل را یکسره کنید.
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥جاری نمودن خطبه عقد و ازدواج زوجین جوان توسط مقام معظم رهبری حفظه الله
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️‼ عبادتهایی که برای آن عذاب می نویسند
🌷رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
💥کسی که کسبش حرام است خداوند هیچ كار خیرى را از او نمی پذیرد، چه آن کارصدقه باشد چه آزاد كردن بنده؛ حج باشد یا عمره و خداوند متعال به عوض پاداش این كارها، گناه براى او ثبت میكند و آنچه پس از مرگش باقى میماند توشه دوزخ او خواهد بود.
📚 ثواب الأعمال، ص282
🌷 امام صادق علیه السلام فرمود:
اگر کسی با مالی که از راه حرام بدست آورده است عازم حج شود هنگامی که لبیک می گوید جواب رد به او میدهند که لَا لَبَّیْكَ وَ لَا سَعْدَیْكَ که این نشان از مردودی عمل اوست اما اگر مال او از راه حلال کسب شده باشد پاسخ مثبت به او داده می شود که لَبَّیْكَ وَ سَعْدَیْكَ و این نشان از قبولی عمل او خواهد بود.
📚 الكافی، 5/124
🌷 امام علی علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمود: به خدا سوگند به خدا سوگند به خدا سوگند کسی که ذره ای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا صلی الله علیه و آله دور می افتد و از حوض کوثر نمی نوشد و مشمول شفاعت آن حضرت نمی گردد.
📚 دعائمالإسلام، 2/35
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔دل نشکَنــــی!!!!!
✅وقتشه هر چی کینه تو دل داری بریزی بیرون!!!!!
🔥اصلا مگه کارگردان این کینه ها تو قلبمون کسی جز شیطانه؟!!!!!
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
✨صبحتان متبرك بہ اسماء اللہ
یا اللہ و یا ڪریم
یا رحمن و یا رحیم
یا غفار و یا مجید
یا سبحان و یا حمید
سلاااام
الهی به امیدتو💖
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم 💚
همـه جا غـرق دعا می شـوم از آمـدنت
معنی اشک و دعا چيست برايم بنويس
خون دل خوردنت ازبار گناهانمن است
معنی شـرم و حيا چيست برايم بنويس
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شرمندتم_آقا_جان 😔
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
#التماسدعایفرج
➥ @hedye110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
به حضرت زهرا سلام الله علیها
و امیرالمؤمنین علیه السلام
يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، يَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طالِبٍ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🦋🦋
يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
#متن_عربی #متن_ترجمه #صفحه_97 سوره مبارکه #نساء
#سوره_4
#جزء_5
نوشته استاد انصاریان - منبع: پایگاه
(https://erfan.ir)
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
4_5938117965500122412.mp3
1.76M
🔸ترتیل صفحه 97 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام بیات
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
☘️☘️☘️☘️
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
097-nesa-ta-1.mp3
6.76M
097-nesa-ta-2.mp3
5.26M
#کتابدا🪴
#قسمتسیصدهفتادیکم🪴
🌿﷽🌿
گفتم: بسه دیگه هیچی نگو دستش را گرفتم و فشردم. هرچه
بیشتر فکر میکردم عمق فاجعه برایم وسیع تر و دردناک تر می
شد. خودم را سرزنش می کردم که چرا لیلا را آنجا تنها گذاشته
بودم. اگر این اتفاق می افتاد چه خاکی به سرم می کردم؟ به دا چه
جوابی می دادم ؟ بابا مسئولیت لیلا را هم من سپرده بود، اطمینان
بابا به من چی میشد؟ امانتی اش را مواظبت نکرده بودم. لیلا را نگاه
می کردم و در عین ملامت خودم، خدا را هم شکر می کردم. به
خودم دلداری می دادم الان لیلا اینجاست، صحیح و سالم. باز فکر
می کردم اگر مویی از سرش کم می شد تا آخر عمر خودم را نمی
بخشیدم
لیلا حال و روز مرا که می دیده می خندید و می گفت: حالا که
اتفاقی نیفتاده، چرا این قدر خودت را ناراحت می کنی؟
ولی من نمی توانستم آرام بگیرم. حواسش که نبود، لباسش را می
گرفتم تا آرام شوم و از حضورش در کنارم احساس امنیت کنم.
وقتی می خوابید نگاهش میکردم و اشک می ریختم. تا یه روز این
موضوع فکرم را مشغول کرده بود. به خودم می گفتم: دیگر نباید
از این و سهلانگاری ها بکنم، نباید بابا را نسبت به اعتمادی که به من
کرده است، پشیمان کنم. دیگر
نمیگذارم لیلا از کنارم جم بخورد. روزهای حضورمان در خانه
آقای بهرام زاده به این منوال می گذشت و کم کم حالم رو به بهبود می
رفت. ورم پاهایم تا حد زیادی خوابید پشت های پای چپم کمی حس
پیدا کرده بودند و با کمک بقیه توانستم بایستم و پاهایم را روی زمین
بگذارم. اما زمین را حس نمی کردم. خانه آقای بهرام زاده که
دوباره شلوغ شده بود
گفتم: مرا از اینجا ببرند آقای بهرام زاده راضی نبود به اصرار من
پذیرفت. بعد از تقریبا یک هفته ایی که آنجا ایم، یک روز صبح
طرف های ساعت نه، ده دایی ماشینی آورد و مرا به کمپ برد.
کمپ به
کارکنان ژاپنی، چینی و کره ای شرکت پتروشیمی اختصاص
داشت. آنها با شروع جنگ او را تخلیه کرده بودند. کمپه خارج از
سربندر بود و یک ربع، بیست دقیقه ایی با شهر راه داشت توی
کمپ، دائی تخت سفری شان را بیرون اتاق پیش ساخته شیان
گذاشت و مرا روی آن
خواباند. از اینکه توی هوای آزاد بودم احساس خوبی داشتم و از
طرفی چون با آن وضعیت خوابیده بودم، خجالت می کشیدم. چند دقیقه
بعد از رسیدن ما دا و بچه ها آمدند. زینب به طرفم دوید، پسرها که
انگار خجالت می کشیدند، عقب تر ایستاده بودند و مرا نگاه می
کردند. گفنم: بیایید بیبینم به خاطر حرف دا که گفته بوده دائم توی
محوطه بازی می کند و حرف گوش نمی دهند
گفتم: شنیدم شیطون شدید
می خندیدند. توی اینجا دایی ناد علی که تقریبا انتهای کسب بود،
پنج، شش خانواده آن فامیل های زن دایی مستقر شده بودند. آنها هم
به عیادتم آمدند و دورم جمع شدند. بندگان
خدا فارسی بلد نبودند، تازه یک سال بود که صدام آنها را از عراق
بیرون کرده بود و اینها به خرمشهر آمده بودند
نزدیکی های ظهر آقای بهرام زاده دنبالم آمد و گفت: از بیمارستان
تماس گرفتن هلیکوپتر اومده
گفتم: من نمیام دایی و آقای بهرام زاده ناراحت و متعجب پرسیدند:
چرا؟ گفتم: من که با ماشین می تونم برم.
آنقدر مجروح بد حالی در بیمارستان دیده بودم که بخواهم چنین
تصمیمی بگیرم. اعزام با هلیکوپتر را حق خودم نمی دانستم. نمی
توانستم بپذیرم مجروحانی هستند. قطع عضو شده اند،
بمانند و من بروم
دایی گفت: ممکنه توی تکونهای ماشین مشکلی برات پیش بیاد.
گفتم: نه هیچ اتفاقی نمی افته
هر کاری کردند متقاعدم کنند، قبول نکردم. دایی دیگر از دستم
عصبانی شده بود. آقای بهرام زاده هم رفت.....
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#کتابدا🪴
#قسمتسیصدهفتاددوم🪴
🌿﷽🌿
آن شب دردهایم دوباره به سراغم آمد. خارش محل زخم نشان می
داد که در حال عفونت است. روز بعد دایی آمبولانس کمپ را خبر
کرد. بیچاره دا فکر می کرد مرا توی ماهشهر نگه می دارند،
لیلا راضی شد همراهم بیاید. در بیمارستان دکتر دستور اعزام
برایم نوشت. آمبولانس در حال حرکت به طرف شیراز بود و
خانواده ایی را که همه آنها مجروح بودند، به زور در آن جای داده
بودند. لیلا روی برآمدگی چرخ ماشین نشست. من هم لبه در نشستم
و پاهایم را دراز کردم، در را بستند و آمبولانس با یک پزشک و
یک پرستار حرکت کرد
جایم راحت نبود، به سختی خودم را در کنج بین در و دیواره
آمبولانس جا داده بودم آمبولانس شیشه نداشت و موقع حرکت
ماشین باد از نیمه بدون شیشه در به داخل می وزید بعضی جاها
گرم و بعضی جاها سرد بود
یک بار که راننده آمبولانس برای کنترل وضعیت ماشین نگه
داشت. پرستار روم ملحفه کشید و پزشک همراهمان که دکتر
مصطفوی نام داشت، کمی خوردنی خرید و بین مان توزیع کرد.
در این بین دکتر به مردمی که کنجکاو شده بودند و توی ماشین
سرک میکشیدند، گفت: بیاید جلو ببنید مردم خرمشهر به چه وضعی
افتادند. اینها داغونت کردند.
شنیده بودم توی یکی از شهرها زیر پای مردم جنگزده آب باز
کرده و آنها را اذیت ده اند. به آنها تهمت زده، گفته بودند: شما
بزدل و ترسویید که شهرتون رو دست دشمن دادید. شماها خائنید از شهر ما بروید
شنیدن این حرف ها دلم را شکسته بود. اولش نمی خواستم باور
کنم ولی وقتی از مردم شهر شنیدم که می گفتند: ما از شهرمون
نمیریم. طاقت خفت کشیدن و آواره شدن رو نداریم مگه نشنیدید با اونایی که رفتند چه رفتاری کرده اند، باورم شد که حرف های
دکتر مردمی که دور ماشین جمع شده بودند، از ما پرسیدند:
خرمشهر چه و عراقی ها تا کجا جلو اومدن؟
من هم فرصت را غنیمت شمردم و از اوضاع خرمشهر برایشان
گفتم. خیلی ناراحت شدند. بعضی از آنها به گریه افتادند. بعضی از
سر دلسوزی می گفتند چی لازم دارید. بریم
خونه مون براتون بیاریم؟ یا تعارف می کردند به خانه هایشان
برویم. تا ماشین راه بیفتد و جمعیت زیادی دورمان جمع شده بودند.
از همان در بدون شیشه مجروحین را نگاه کردند و اظهار
همدردی می کردند این اتفاق چند بار دیگر توی مسیر تکرار شد......
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
بسم الله الرحمن الرحیم
لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ
اگر شکر نعمت به جای آرید بر نعمت شما می افزایم
🌾 سوره ابراهیم ، آیه ۷
#یه_حبه_نور
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄