#آخرین_عروس
#صفحه_پنجاه_دوم
ــ كجا مى روى، آقاى نويسنده؟
ــ به خانه مى رويم. ما از سفرى طولانى آمده ايم و نياز به استراحت داريم.
ــ بعدها آن قدر فرصت داريم كه استراحت كنيم. بيا برويم ببينيم ماجراى آن نامه چه بوده است؟
ــ باشد. برويم.
راستش را بخواهى، من از اين اخلاق تو خيلى خوشم مى آيد، به خاطر همين است كه تو اين قدر پيش من عزيز هستى!
به سوى خانه شيخ مى رويم. خانه او پشت بازار است. ما وارد بازار مى شويم. مغازه هاى زيادى است. با خود فكر مى كنى در هنگام بازگشت براى خانواده خود سوغاتى بخرى.
وارد كوچه باريكى مى شويم، در كنار خانه شيخ مى ايستيم. درِ خانه را مى زنيم، كسى در را براى ما باز مى كند. وارد خانه شده و درون اتاق مى نشينيم.
تو نگاهت به گوشه اى خيره مى ماند. صدايت مى زنم، متوجّه نمى شوى. نمى دانم به چه فكر مى كنى.
دوباره صدايت مى زنم، تو نگاهم مى كنى و مى گويى: "سادگى اين خانه مرا به فكر فرو برد. خانه اى كوچك و ساده! چگونه باور كنم كه اينجا خانه بزرگ ترين دانشمند جهان تشيع است؟".
درِ اتاق باز مى شود و شيخ وارد مى شود، ما از جا برمى خيزيم. سلام مى كنيم و جواب مى شنويم.
من سينه ام را صاف مى كنم و مى گويم:
ــ شما نماينده امام عسكرى(ع) هستيد. مى خواستيم بدانيم در آن نامه اى كه صبح به دست شما رسيد چه نوشته شده بود. شما چرا آن نامه را براى مردم نخوانديد؟
ــ آن نامه اى خصوصى بود و نبايد مردم از آن باخبر مى شدند.
ــ آيا مى شود شما براى ما آن نامه را بخوانيد؟
ــ گفتم آن نامه خصوصى بود.
ــ من دارم كتابى براى جوانان مى نويسم، جوانان شيعه حق دارند بدانند در اين نامه چه چيزى نوشته شده است.
ــ گفتى كه نويسنده اى! باشد. من نامه را براى شما مى خوانم تا آن را براى جوانان آينده بنويسى. روزگارى فرا مى رسد كه دشمنان مكتب شيعه به فكر غارت اعتقادات جوانان خواهند افتاد. آن روز بايد قلم نويسندگان شيعه از اين مكتب دفاع كند.
شيخ از جاى خود بلند مى شود و از اتاق بيرون مى رود.
وقتى شيخ برمى گردد، نامه امام در دست اوست.
او نامه را بر چشم مى كشد و آن را باز مى كند و شروع به خواندن آن مى كند:
به نام خدا
خداوند به وعده خود وفا نمود و فرزند من به دنيا آمد. تو اين مطلب را نزد خودت نگه دار و به مردم قم نگو. من اين خبر را فقط به دوستان خصوصى خود گفتم و دوست داشتم كه تو هم از آن با خبر شوى تا قلبت شاد شود همان طور كه خدا قلب مرا شاد نموده است. والسلام.
با شنيدن اين نامه خيلى به فكر فرو مى روم. چرا امام عسكرى(ع) دستور داده اند كه خبر ولادت مهدى(ع) در شهر قم هم منتشر نشود؟
اينجا كه قم و مركز تشيع است. بيشتر مردم از علاقهمندان به اهل بيت(ع) هستند. چرا بايد اين خبر از آنها هم پنهان بماند؟
درست است كه همه مردم اين شهر شيعه هستند، امّا كشور ايران زير نظر حكومت عبّاسيان اداره مى شود. آنها در همه شهرها، جاسوسان زيادى دارند كه تمام خبرها را به خليفه گزارش مى دهند.
حتماً شنيده اى كه روزگارى گريه بر حسين(ع) جرم بود و حكمش اعدام!
ولى روزى كه حسين(ع) در مدينه به دنيا آمد، همه مدينه غرق شادى شد. آرى، هيچ گاه خبر ولادت او جرم محسوب نمى شد.
امّا اگر تو امروز خبر ولادت مهدى(ع) را بدهى، هم جانِ خود و هم جانِ امام خود را به خطر انداخته اى.
به راستى كه مهدى(ع) خيلى مظلوم است!
حكومت عبّاسى سال هاست امام عسكرى(ع) را در سامرّا زندانى كرده است او زنان جاسوس استخدام كرده است تا اگر نرجس حامله بشود به او خبر بدهند.
اين حكومت مى خواهد هر طور شده است مهدى(ع) را به قتل برساند!
#میلاد_نور
#آخرین_منجی
#کانال_کمال_بندگی
#مسابقه
💐💐💐💐💐🍃🍃🍃🍃🍃
🌹🌹 #کمال_بندگی
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110
#خطبه_غدیر
#صفحه_پنجاه_دوم
وَأَنَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ. (إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ الله، يَدُالله فَوْقَ أَيْديهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلي نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفي بِما عاهَدَ عَلَيْهُ الله فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً).
و من اكنون از سوي خدي عزّوجل بري امامت او پيمان مي گيرم. «[ي پيامبر ]آنان كه با تو بيعت كنند هر آينه با خدا بيعت كرده اند. دست خدا بالي دستان آنان است. و هر كس بيعت شكند، بر زيان خود شكسته، و آن كس كه بر پيمان خداوند استوار و باوفا باشد، خداوند به او پاداش بزرگي خواهد داد».
منابع:
1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694
2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461
3. مصباح كفعمي ص695
4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112
🔷🔷🔷💙🔷🔷🔷
مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ مِنْ شَعائرِالله، (فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِاعْتَمَرَ فَلاجُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما) الآيَة. مَعاشِرَالنّاسِ، حُجُّواالْبَيْتَ، فَماوَرَدَهُ أَهْلُ بَيْتٍ إِلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِروا
هان مردمان! همانا حج و عمره از شعائر و آداب و رسوم خدايي است. پس زائران خانه ي خدا و عمره كنندگان بر صفا و مروه بسيار طواف كنند. هان مردمان! در خانه ي خدا حج گزاريد، كه هيچ خانداني داخل آن نشد مگر بي نياز شد و مژده گرفت
منابع:
1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694
2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461
3. مصباح كفعمي ص695
4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112
💙💙💙💙🔷💙💙💙💙
🌹 #همه_جا
🌹 #جارمیزنم
🌹 #فقط_حیدر
🌹 #امیرالمومنین
🌹 #مولام
🌹 #علیست
🎁 #مسابقه_ویژه_غدیر
🎁🎁🎁🎁
@hedye110
#تشنه_تر_از_دریا
#صفحه_پنجاه_دوم
خدا مى داند كه اين غرور چقدر براى بنده اش ضرر دارد، خدا به بنده اش مهربان است. بنده او هر شب براى نماز شب بيدار مى شود و در تاريكى شب، نماز مى خواند، خدا مى داند كه اگر او امشب هم بيدار شود، دچار غرور خواهد شد، براى اين كه او را از غرور نجات بدهد، خواب او را سنگين مى كند.
چند ساعت مى گذرد، آفتاب طلوع مى كند، آن بنده از خواب بيدار مى شود، مى بيند كه نماز صبح او هم قضا شده است. او از خودش ناراحت مى شود و بر خودش خشم مى گيرد، در او حالت شكستگى پيش مى آيد، او از خودش جدا مى شود، از غرورش فاصله مى گيرد و از تباهى نجات پيدا مى كند.
آرى، اين حالت غم و اندوه او از حال خوشى كه در نماز شب به او دست مى داد، ارزش بيشترى دارد! اگر او امشب بيدار مى شد و نماز شب مى خواند و اشك مى ريخت، دچار غرور مى شد.
من بايد با اين دعاى امام سجّاد(ع) آشنا شوم و آن را همواره زمزمه كنم: "بارخدايا! وقتى مرا نزد مردم بزرگ مى كنى، به همان اندازه مرا در نزد خودم، كوچك و فروتن نما!".
اين دعا چقدر حرف براى گفتن دارد، وقتى من در نزد خودم، خوار و زبون باشم، به راز سعادت دست يافته ام، كسانى كه خود را بزرگ مى بينند و دچار غرور مى شوند، از سعادت دور شده اند.
من بايد تلاش كنم كه همواره فروتن باشم!
اين چه دردى است كه وقتى چند ركعت نماز خواندم، خيال مى كنم از آسمان آمده ام و ديگر خود را بالاتر از ديگران مى دانم؟
من بايد به فروتنى درون خود رسيده باشم، اگر اين فروتنى نباشد، غرور مرا از پاى در مى آورد، همان گونه كه شيطان بعد از هزاران سال عبادت از درگاه خدا دور شد.
بار ديگر اين جمله زيارت نامه را مى خوانم: "اى عبّاس! اميدوارم خدا بين من و تو در بهشت، در آنجا كه جايگاه اهل تواضع و فروتنى است، جمع كند".
من راز اين سخن را فهميدم، از خدا مى خواهم مرا همواره فروتن قرار دهد و از غرور نجاتم دهد.
عبّاس در اوج شجاعت و قدرت بود ولى دلى شكسته و فروتن داشت، او هرگز دچار غرور نشد و اين راز جاودانگى اوست. كسى كه پيرو عبّاس است، مانند او دلى فروتن دارد و از غرور به دور است.
🔶🔶🔶🔶🌻🔶🔶🔶🔶
#تشنه_تر_از_دریا
#قمر_منیر_بنی_هاشم
#کانال_کمال_بندگی
#کپی_آزاد
#نشر_حداکثری
#هدیه_ای_به_شما
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef