#کتابدا🪴
#قسمتدویستهفتم🪴
🌿﷽🌿
أنها وسیله هایی از جیپ پایین آوردند. یک پایه، یک لوله، یک
جعبه ابزار و ، لوله را روی پایه نصب کردند، یک نفر که توی
جیب پشت بی سیم نشسته بود و گوشی دستش بوده شماره هایی را
که می شنید بلند میگفت. ارتشی دیگر پیچ روی لوله را تنظیم می
کرد. با کنجکاوی کارهایشان را دنبال می کردم. از همان درجه
داری که کم و بیشی او را می شناختم، پرسیدم: این چیه؟ خمپاره
که میگن همینه؟
ستوان که مردی حدود سی و شش، هفت ساله بود کار بقیه را
نظارت می کرد، گفت: نه این قبضه خمپاره اندازه گلوله خمپاره
اینه گلوله ایی از جعبه مهمات بیرون آورد و نشانم داد
بابا درباره نشانه های سرشانه درجه دارها و انواع اسلحه، زمانی
که علی اولین بار اسلحه اش را به خانه آورده بود، برای ما
توضیح داده بود. به گلوله دست کشیدم و پرسیدم: با این می
خواهید چی کار کنید؟
گفت: خبر رسیده عراقی ها از سمت پلیس راه به پشت پادگان در
نفوذ کردند. ما می خواهیم با گرایی که دیده بان می دهد اون
منطقه رو بکوبیم، بلکه جلوی پیشروی شان رو بگیریم. بعد گفت:
می خواهم افتخار شلیک اولین گلوله را به شما بدهم
با تعجب گفتم: من ؟ چرا من؟ گفت: چون تو عزیزترین کسی رو
که داشتی، در راه خدا و این آب و خاک دادی،
باز هم خجالت کشیدم. یک لحظه خیلی دلم برای بابا تنگ شد. به
مزارش نگاه کردم . احساس کردم او هم به من نگاه می کند و هر
جایی می روم، حواسش به من هست. بیست دقیقه ایی با قبضه کار
کردند تا بالاخره به گرای مورد نظرشان رسیدند، زینب که و
حالش خوب نبود، دیگر نایستاد و رفت. دو، سه نفر از مردها
آمدند. تماشا ستوان به خدمة قبضه که گلوله ای برداشته بود، گفت:
این گلوله رو بده به این خواهر
خدمه گلوله را دستم داد و گفت: گلوله رو آریپ بگیر و بنداز تو
فیضه ولی تا اعالم = نکردیم، نینداز
گلوله به نظرم سنگین آمد، توی این چند روز فقط شنیده بودم
خمپاره می زنند. ولی ما فقط صدایش را می شنیدیم و یا تکه های
ترکش را می دیدیم. با خودم گفتم این به دره چه خرابی هایی رو
که به بار نمی باره. چه جوونهایی رو که از ما نمیگیره
این فکرها از سرم گذشت و یادم رفت به ارتشیها بگویم من در
حال انداختن گلوله داخل قبضه هستم. نزدیک قبضه شده و همان
طور که توی لوله را نگاه میکردم، خمپاره را نزدیک لوله آوردم.
یک دفعه ارتشی که سر جعبه ابزار نشسته بود، سرش را بالا
آورد، مرا در آن حال دید و فریاد کشید چی کار میکنی احمق؟
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef