eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.6هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
7.1هزار ویدیو
39 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴 🪴 🌿﷽🌿 هواپیماهای دشمن هم از بمباران این مناطق فروگذار نمی کردند. یکی یار یکی از راکت ها توی آب گرفتگی بیایان در نزدیکی کمپ افتاد. مردم خیلی وحشت کردند. با همه این فشارها من دلم نمی خواست از اینجا بروم. اینجا به خرمشهر نزدیک تر بود. سعی داشتم شرایط را به خودم بقبولانم تا کمتر اذیت شوم. ظهرها می آمدم خانه، گاهي پسرها از آشپزخانه غذا گرفته بودند و گاهی دا چیزی سرهم می کرد. غذاهای ساده و بدون مخلفات دا را که به نظرم خیلی خوشمزه تر از غذاهای کمپ بود، با لذت می خوردم، غذایی که منتی در آن نبود. وقتی دور هم سر سفره می نشستیم، جای بابا و علی خالی بود. بغضم می گرفت. بابا همیشه تاکید داشت دور هم غذا بخوریم. می گفت: در کنار هم لقمه برداشتن باعث عافیت است، ملائک هم از این همجواری خوشحالند دا هم که انگار سر سفره داغ دلش تازه میشد خیلی کم غذا شده بود، معلوم بود توی فکر است. خیلی وقت ها آه می کشید و می گفت: علی، مادرت بمیره برات، الان معلوم نیست کجایی، چیزی خوردی یا نه؟ یکی، دوبار حسین طانی نژاد و چند نفر دیگر از بچه های سپاه خرمشهر به ما سر زدند توی خرمشهر یک بار که حین را دیده بودم، سفارشی کردم از شهادت علی به مادرم حرفی نزند. به همین خاطر، وقتی می آمدند و دا سراغ علی را می گرفت، می گفتند: علی کار داره جایش خوبه، ما بهش میگیم مرخصی بگیره و بیاد ولی از دست من ناراحت بودند که چرا من کاری می کنم که آن ها مجبور شوند دروغ بگویند. یک روز طرف های ظهر از چادر کمک رسانی که بیرون آمدم، از دور چند تا خانم را دیدم به طرفم می آیند و برایم دست تکان می دهند. به نظرم آمد آشنا هستند. نزدیک تر که شدند دیدم بچه های مطب شیبانی اند، از شوق دیدنشان به پرواز در آمدم. لنگان لنگان دویدم. زهره و صباح و اشرف هم دویدند، به هم که رسیدیم هر سه تایی شان را بغل گرفتم، بوسیدم و بوییدم. چشم های همه ما پر از اشک شد. طبق معمول اشرف فرهادی که قلب رئوفی داشت، درست و حسابی به گریه افتاد کمی جلوتر عبد محمدی و دکتر مصطفوی را هم دیدم. همه آنها با هم آمده بودند رفتیم خانه، دا از دیدن بچه ها خیلی خوشحال شد و طبق معمول پرسید: علی ما رو ندیدید؟ نمیدونم چرا همه می یان ولی از على خبری نیس، نمیاد به سری به ما بزنه..... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef