#کتابدا🪴
#قسمتصدبیستم🪴
🌿﷽🌿
بعد آن بیل و کلنگ بود.
بعضی از بیل و کلنگ ها از برقی که می زدند، معلوم بود تر
هستند. دسته های چوبی شان هم تمیز بود. کم کم جمعیت دور
وانت جمع شدند و سرک کشیدند. با دیدن شهدای به خون خفته توی
سر و صورت خود می زدند و واویلا میگفتند. زنها گریه می
کردند، پسر بچه های ده، دوازده ساله با تعجب نگاه می کردند. این
روحیه مردم ترغیبم کرد درباره مظلومیت شهدا چیزی بگویم.
چون گریه و تأسف دردی را دوا نمی کرد. این ها که رفته بودند و
باید فکری به حال زنده ها می شد. الان فرصت خوبی برای گفتن
این حرف بود.
روز قبل سرگردی را جلوی مسجد جامع دیده بودم که روی وانت
رفته بود و با صلابت درباره وضعیت خطوط حرف می زد و
سربازها و نیروها را برای رفتن و جنگیدن تهییج میکرد. اسمش
را همانجا پرسیدم. گفتند: سرگرد ارتشه. اسمش سرگرد شریف
نسبه
وقتی دیدم تمام مسئولین ماهشهر هم آمده اند و به ردیف ایستاده اند
در تصمیمم مردد شدم. تا چند دقیقه با خودم کشمکش داشتم، چیزی
بگویم یا نگویم. فکر می کردم اگر حرف نزنم در حق مردمی که
در خرمشهر هستند، ظلم کرده ام. حرف بابا یادم افتاد که گفته بود
هنوز خبر این بدبختی ها به گوش مردم شهرهای دیگر نرسیده.
اگر امام بداند توی خرمشهر و این اتفاق ها می افتد آرام نمی
نشیند.
من آن موقع ازش پرسیدم: کی نمی ذاره؟ کی مانع میشه خبرها
درست منتقل بشه؟ بابا گفت: این بنی صدر خائن.
به خاطر همین، به خودم گفتم: حالا که می توانم چیزی از
جریانات خرمشهر بگویم اگر ساکت بمانم و حرف نزنم من هم
خیانت کرده ام. ولی اگر حرف هایم فایده ای نداشته باشد چی؟
یک دفعه دل به دریا زدم و گفتم: هر چه بادا باد. نهایتا می گویند.
دختره دیوانه شده، خب بگویند.
چادرم را مرتب کردم. یک دفعه بلند شدم و لبه وانت ایستادم.
شروع کردم به صحبت و گفتم: مردم اینا جوانهای مظلوم خرمشهر
هستند که به این روز افتادند. اینها به خاطر دفاع از ناموس و
شرفشان، به خاطر دین و مملکتشان کشته شدند، سه روزه که به خاطر نبود آب و کفن، به خاطر بمباران هواپیماها نتونستیم اینا رو
به خاک بسپاریم. سه روزه که بدن اینا مثل شهدای کربال روی
زمین زیر آفتاب مونده
همین طور که حرف میزدم اشکهایم می ریخت. چند بار بغض
گلویم را فشرد و حلقم سوخت. ساکت شدم و دوباره ادامه دادم:
توی خرمشهر مردم آب و برق ندارن. تو مضیقه اند. امنیت ندارد.
حتی جرأت نمیکنن بروند لب شط آب بردارن. توی این شرایط که
مردم با چنگ و دندون از آب و خاکشون دفاع میکنن، نیروهای ما
اسلحه ندارن درحالی که من از سربازها و ارتشیها خودم شنیدم ما
از نظر اسلحه و تجهیزات در مملکتمان کمبودی نداریم. ما به
زمانی ژاندارم منطقه بودیم. ولی خائنها نمی گذارن نیرو و اسلحه
وارد خرمشهر بشه. شماها مظلومیت خرمشهری ها را به گوش
مسئولین برسونید. هر کس هر طور میتونه کمک کنه، برادرهای
سپاه، ارتشیها اگه اسلحه دارید، بفرستید خرمشهر فرمانداری،
شهرداری از هیچ کمکی دریغ نکنید. مردم توی مضیقه اند و..
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef