eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
6.3هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴 🪴 🌿﷽🌿 جوان ها برانکارد آوردند. گفتم: بهتره اول خانم ها را ببریم، گوشه وانت بذاریم. یکی از زنها که حدود پنجاه سالی داشت، خیلی هیکلی و سنگین بود. با اینکه دلم نمی خواست پسرها در جابه جا کردن اجساد زنها دخالتي داشته باشند ولی وقتی دیدم به تنهایی قادر نیستم او را روی برانکارد بگذارم از آنها کمک خواستم. پسرها خودشان هم معذب بودند. گفتند: خواهر نمی شه فقط مردها رو ببریم گفتم: نه خدا رو خوش نمی یاد اینا بمونن، سه تا که بیشتر نیستند، بیریم شوند سه، چهار نفری جسد را بلند کردیم. توی برانکارد گذاشتیم و به زحمت توى وأنت بردیم، دو جسد دیگر سبک بودند و به راحتی جابه جایشان کردیم. بین بیست شهیدی که آنجا بود، فقط هشت یا نه تایی که جلوی سردخانه بودند، توی وانت جا شدند. تا پسرها کارشان را انجام بدهند، به قیافه زنها که آنها را روی هم چیده بودیم، نگاه کردم. دو تایی که لاغر بودند، شباهت زیادی به هم داشتند. گویی نسبتی بین شان بود. چهره و دست های آفتاب سوخته شان نشان می داد، چقدر زحمتکش بوده اند ماشین پر شده بود. همه اجساد را روی هم ریخته بودند. به من گفتند: خواهر شما برو جلو بشین. گفتم: نه. من همین لبه وانت مینشینم گفتند: نه خطرناکه. می افتید. ما هم به زحمت به دیواره ها چسبیده ایم. همین که روی سپر ایستاده بود، گفت: برو آبجی جلو بشین چرا اذیت میکنی؟ ناچار رفتم و نشستم. ماشین راه افتاد. سرعت ماشین به خاطر سنگینی اجساد نسبت به قبل خیلی کم شده، موتورش به صدا در آمده بود. جاده آبادان خرمشهر زیر آتش بود و من نگران حسین و جوان های عقب وانت بودم. از شیشه جلو خمپاره هایی که توی جاده و بیابان های اطراف می خورد دنبال می کردم، می ترسیدم ترکش خمپاره به بچه ها اصابت کند، به پل که رسیدیم، راننده پایش را روی گاز گذاشت. ولی ماشین از شیب پل بالا نمی رفت. پسرها پایین پریدند. راننده گاز می داد و بوی سوخنگی بلند می شد پل را بی خطر گذراندیم و به جنت آباد رفتیم. بین راه می خواستم از ماشین پیاده شوم. توی مسجد کلی کار بود، ولی دلم نیامد این شهدا را رها کنم. بیرون در جنت آباد زینب را دیدم. توی خیابان ایستاده بود و توی فکر فرو رفته بود، به راننده گفتم: نگه دار، پیاده شدم ماشین داخل جنت آباد شد و من به طرف زینب رفتم. سلام کردم و با تعجب پرسیدم: مامان چرا اینجایی؟ با حال کلی گفت: از صبح یه جوری دلم تنگه، دلم داره پر می کنه برای دخترم مریم گفتم نگران نباش. هرجا هست حداقل از زیر آتیشی دوره. بعد ادامه دادم مامان باز هم شهید آوردیم. گفت: مگه قرار نبود دیگه اینجا شهید نیارن؟ گفتم: مونده بودن تو سردخونه، برای اینکه متلاشي نشن گفتن باید تخلیه بشن. حسین صدایم کرد: آبجی چی کار کنیم، خالی کنیم شهدا رو؟ فکر کردم چه لزومی دارد، شهدا را از ماشین تخلیه کنیم. ما که نمی خواهیم غسل و کفن شان کنیم. اول و آخر که باید دفن شوند، پس بهتر است یکراست آنها را نزدیک قبرها پایین بگذاریم. فکرم را به حسین گفتم. جواب داد: من هم به همین فکر کرده بودم منتهی خواستم از شما بپرسم eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef □■□■□
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم 🌹 به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و ثواب صلوات ها هدیه به ۱۴ معصوم،امام رضا علیه‌السلام و حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها...... و شهدای سانحه بالگرد رئیس‌جمهور شهید... 🌹🌹🌹🌹 تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️ @Yare_mahdii313
امام هادی(علیه‌السلام): خداوند، دنیا را سرای بلا و آزمایش و آخرت را سرای ابدی قرار داده است و گرفتاری دنیا را سبب پاداش آخرت ساخته و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرار داده است. ‌‌ ➥ @hedye110
🌹شهید سید مرتضی آوینی: دیندار آن است که در کشاکش بلا دین‌دار بماند وگرنه در هنگام راحت و فراغت و صلح چه بسیارند اهل دین ...@hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️راه افزایش برکات در زندگی 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ➥ @hedye110
امروز = و !! 🌼استاد پناهیان : خدا میخواست شرایط در مقاطع مختلف تاریخ به مو برسه اما پاره نشه تا قدرتش رو نشون بده و نجات بده آیا بار دیگر به مو خواهد رسید؟! رسیده. متوجهی! حالا خدا با چی میخواد مارو نجات بده ؟ با شیعیانی که محض رضای خدا “ ازدواج کنن و بچه دار بشن ” با شکم‌ سیر و سرفرصت و اینا نمیشه. باید یه جهادی در راه خدا بکنید. ➥ @hedye110
✨﷽ 👌گناه زیاد سنگینی‌ می‌آورد... 🔸دیدید بعضی ها میخواهند دورکعت نماز صبح بخوانند انگار یک کوه پشت آنها افتاده.. هر چه آنها را صدا میکنید،مثل اینکه بختک روی آنها افتاده است. ⚠️اینها همه بر اثر گناهان زیاداست⚠️ ✨آیت الله مجتهدی تهرانی آیا میخواهید اثرات گناه را از بین ببرید⁉️ امام علی (ع) میفرمایند: 🔹اگر میخواهید اثرات گناه از بین برود " رازت را نگه دار و از فقر و مشکلات خود به دیگران چیزی نگو ؛ از آزمایشات الهی ...دلخوری ها... دل گرفتگی ها... ناراحتی ها...همه را کتمان کن.... ‼️👇🏻 هر کس هرچه پرسید؟ بگو همواره خدا را شکر کن ..این بلا ها و مصیبت ها "اثرات گناه " را پاک میکند.. ➥ @hedye110
🌷 آیت‌الله بهجت (ره) : ✍ بلا ، با صدقه رفع می‌شود ؛ اگرچه محکمِ محکم شده باشد. نه اینکه فقط روایت است که صدقه ، دافع بلیات است ؛ نخیر، درایت هم هست. 👌 می‌دانیم که از لطف و احسان است که شارع فرموده: «إِسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَة» (روزی را با صدقه نازل کنید). 📚 گوهرهای حکیمانه، ص١٣٧ @hedye110
Amirhossein Sajedi-Daram Az Dast Miram[320] (1).mp3
9.63M
دارم از دست میرم شب جمعه به وقت ... امیرحسین سجادی ➥ @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻عوارض روز خوابی در بچه‌ها🔺 اگر خواب بچه ها درست نشود آسیب‌های غیرقابل جبرانی برایشان خواهیم داشت. ➥ @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادامه صحبت های دکتر 🔻عوارض روز خوابی در بچه‌ها🔺 اگر خواب بچه ها درست نشود آسیب‌های غیرقابل جبرانی برایشان خواهیم داشت. ➥ @hedye110
شکرانه 06.mp3
15.87M
۶ یه قلـ💗ـب سالم، براحتی میتونه نعمتها و محبتها رو ببینه، و مراتب شُکـر رو ظهور بِدِه! اگه روحِ شکـ🙏ـرگذاری نداری زودبرای درمانِت اقدام کن: هنـوز وقـ🕑ـت هسـت ➥ @hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا آغازی که تو صاحبش نباشی چه امیدیست به پایانش؟ پس با نام تو آغاز می کنم روزم را الهی به امید تو💚 ➥ @hedye110 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
AUD-20220607-WA0070.mp3
2.67M
حزب بیستم و نهم (۱۱۱ الی ۱۴۰ انعام) 👤 با صدای استاد پرهیزگار @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
سلام بر مولای مهربانی که آمدنش وعده ی حتمی خداست و سلام بر منتظران و دعاگویان آن روزگار نورانی و قریب... السلام علیکَ یا وعد الله الذّی ضمنه...  ‌‌@emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ 🌹 یا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَیُّهَا الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ🌹 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
🪴 🪴 🌿﷽🌿 حسین راننده را به سمت انتهای جاده خاکی منتهی به قبرها هدایت کرد. من و زینب هم چند تا برانکارد برداشتیم و به آن سمت راه افتادیم. وقتی دیدم از لیال خبری نیست سراغش را از زینب خانم گرفتم، گفت: اینجا کاری نبود با مریم خانم رفتند پیش مادرت. طفلی خیلی : دلت تنگ شده گفت: بعد اونجا می یاد مسجد جامع سراغ نو به قطعه شهدا رسیدیم، فقط دو، سه تا قبر خالی بود. مجور شدیم خودمان دست به کار شویم. با پسرها بیل و کلنگ را برداشتیم. دامنه های خیلی از آنها شکسته بودند : شروع کردم به کلنگ زدن، کار آسانی نبود. به کتف و کمرم فشار می آمد و کف دستانم می سوخت، طاقت نیاوردم. رفتم تکه نایلونی را که قبال تویش کفن آورده بودند از گوشه غسالخانه پیدا کردم و دور دسته کلنگ پیچیده، دوباره مشغول شدم. فایده ایی نداشت پوست دستانم مخصوص این انگشتانم خشک و خشن شده و ترک برداشته بود. موقع کلنگ زدن این زخم ها سر باز می کرد و خون می آمد، ناچار بیل و کلنگ را کار انداختم و با دستانم خاک هایی را که کنده بودم، کنار زدم. هر چند خاک برای زخم هایم بد بود. ولی حداقل دیگر نمی سوختند فقط پوستم کشیده می شد، طوری که سطح پوست ساعدم انگار با بخار سوخته باشد، قرمز و متورم شده بود. با خواهش پیرمردهای غسال چند مردی که به جنت آباد آمده بودند به کمک مان آمدند 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🪴 🪴 🌿﷽🌿 چون نیروی کمکی رسیده بود، به زینب گفتم: من برمی گردم مسجد زینب به شوخی گفت: بی وفا. ما رو میذاری میری؟ گفتم: به خدا اونجا کار زیاده گفت: می دونم عزیزم. دارم سر به سرت می دارم. برو. خدا خیرت بده که دنبال کار في دوی با زینب آهسته آهسته تا جلوی غسالخانه آمدیم. به نظرم خیلی گرفته و ناراحت می رسید. این شرایط او را هم از پا انداخته بود ماشین آقای پرویز پور را که جلوی دفتر غسالخانه دیدیم، فهمیدم آمده. یکدفعه زینب خانم گفت بریم ببینیم بالاخره برای پارچه کفن چی کار می خوان بکنن، این طوری که نمی شه، حداقل به مسجدی ها بگم: یه کاری کنن گفتم: من که در مسجد جامع این قدر از جنت آباد و وضعیتش حرف زدم از رو رفتم. شدم گاو پیشونی سفید، اون بیچاره ها هم نمی دونن کدوم طرف قضیه رو بگیرن طبیبه اول فکر زنده ها باشن، بعد اگه چیزی موند و وقت اجازه داد به جنت آباد فکر کنن زینب خانم گفت: حالا بریم، ببینیم چی می شه می دانستم رفتن مان به آنجا بی فایده است ولی چیزی نگفتم. جلوی در ایستادم زینب خانم سراغ آقای پرویز پور رفت و چند دقیقه بعد با هم از نمای بیرون آمدند. سلام کردم و با زینب خانم توی ماشین نشستم. تا مسجد، بین مان سکوت بود. به محض ورود به مسجد آقای سلیمانی، دکتر شیائی، آقای فرخی و یکی، دو نفر دیگر از دست اندرکاران مسجد را دیدیم، آن ها توی حیاط، زیر گنبد کوچک و گلی مسجد ایستاده و مشغول صحبت بودند. تا چشمشان به ما افتاد، سلام و علیک کردند. آقای پرویزپور دلیل آمدن مان را به مسجد گفت یکی از آقایان که دقیقا او را نمی شناختم، جواب داد: اتفاقا ما هم از وضعیت جنت آباد ناراحتیم، مساله را بین خودمان بررسی کردیم. آقایان روحانی هم بین مان بودند. به این نتیجه رسیدیم، تا آنجا که ممکن است اگر هنوز مغازه داری توی بازار هست پارچه چلوار کفن را بخریم، ولی اگر نبود طبق حکمی که از علما سؤال شده می توانیم از مغازه های پارچه فروشی پارچه کفن برداریم. در این شرایط احتمال باران و از بین رفتن اجناس هست. از آن طرف هم جنازه مسلمان حرمت دارد و باید با آداب اسلامی کفن و دفن شود من ناراحت شدم و گفتم: ببخشیدها به نظر من گفتی که بدون اجازه و حضور مغازه دار برداریم، به درد جنازه مسلمان نمی خورده گفت: ما که نگفتیم، دزدی کنیم. شرایط اضطرار است. در ضمن شما خودتان این کار را نمی کنید. از معتمدین مسجد یکی، دو نفر می آیند، آن مقدار پارچه را که برمی دارند صورت مجلس می کنند. آدرس و اسم صاحب مغازه را هم ثبت می کنند تا ان شاء لله بعد از اینکه این شرها خوابیده پولش را حساب کنیم و صاحبش را راضی کنیم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
💔 دوباره قلقله در عرش کبریا افتاد عزیز فاطمه ابن الرضا ز پا افتاد اگر غلط نکنم این حسینِ دیگر بود ولی نگفت کسی، زیر دست و پا افتاد @hedye110