در رکاب حسین 3.mp3
9.37M
💫 #در_رکاب_حسین ۳
آدمها میآیند و میروند،
امّا حتماً از میدان آیهی "یوم ندعوا کلّ اُناسٍ بأمامهم" رد میشوند ...
حتماً باید که رد شوند ❗️
عاشورا، میدان آزمون این آیه بود!
ما در این میدان به کدام جانب میرویم؟
به جانب امام یا ....؟
▪️با خوانش: مژده لواسانی
▪️به قلم: حاتمه سیدزاده
▪️تنظیم کننده: امید اردلان
▪️آهنگساز: یحیی عباسی
▪️طراح: محمدحسین ثباتی
کاری از واحد موسیقی منتظران منجی عج
➥ @hedye110
#ستارگان_دشت_کربلا
⇦عون بن عبد الله بن جعفر
«عون» پسر عبدالله جعفر بن طیار بود و مادرش زینب کبری علیهاالسلام، دختر امیرمؤمنان علیه السلام است. در زیارت ناحیه مقدسه، از او با عناوین هم پیمان ایمان، نصیحت کننده به سوی پروردگار و همتای مثانی و قرآن یاد شده و قاتل او مورد لعن خداوند قرار گرفته است.
پس از رشادتهای چشمگیر عون و به هلاکت رسانیدن بیست و یک نفر از دشمن، شخصی ...
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#السلام_علیک_یا_اصحاب_الحسین_ع
➥ @hedye110
🪴شیخ حسین انصاریان میفرمودند:
زمانی که من در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل بودم بعضی از روزها علامه طباطبایی را میدیدم که به درس یا به حرم مطهر مشرف میشوند.
روزی از روزها دیدم که شخصی در کنار پیاده رو به ایشان رسید و از معظم له سوالاتی می کند. کنجکاو شدم و من هم ایستادم و به سوال و جواب های این مرد از علامه گوش کردم.
یکی از سوالات آن شخص این بود که آقا میشود بفرمایید از چه راهی به این مقام و مرتبه رسیده اید تا ما هم اگر بتوانیم و توفیق داشته باشیم از شما درس گرفته و آن مسیرها را طی کنیم.
علامه طباطبایی بدون در نظر گرفتن وضعیت و موقعیت و شخصیت و جا و محل، بسیار آرام و بی آلایش در همان کنار خیابان و در کنار پیاده رو به ایشان رو کردند و فرمودند:
راه های زیادی بوده و هست ولی از میان این راه ها آنچه برایم بسیار قابل اهمیت است و بیشتر به آن ها اهتمام می ورزم و افتخار می کنم و مطمئنم از همه بهتر و برایم مشهود و مفهوم است دو راه است:
یکی نماز شب با اخلاص و مداوم و دیگری
گریه بر حضرت امام حسین علیه السلام
📚داستان آسمان، ص ۱۵۴
➥ @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت جنی که پشت گردن هر انسانی هست ،استاد سهرابی
از علل درگیری و عصبانیت زن و شوهرها و ...
فایل صوتی مستند صوتی شنود(تجربه گر مرگ موقت) 👇
https://eitaa.com/sulook/43673
➥ @hedye110
🌷 آیت اللہ بهجت(رہ) :
✍ شب که انسان می خوابد ، ملائکه موکل بر انسان ، او را برای نماز بیدار می کنند. و بعد چون انسان اعتنا نمی کند و دوباره می خوابد باز او را بیدار می کنند. دوباره می خوابد ، باز او را بیدار می کنند…این بیداری ها تصادفی و از روی اتفاق نیست ، بلکه بیداریهای ملکوتی است که به وسیله فرشتگان انجام می گیرد.
👌 اگر انسان استفاده کرد و برخاست ، آنها تقویت و تایید می کنند و روحانیت می دهند. وگرنه متأثر می شوند و کسل برمی گردند.اگر از خواب برخاستید آن ملائکه را که نمی بینید ، اقلاً به آنها سلام کنید و تشکر نمایید.
📗 در خلوت عارفان
➥ @hedye110
Karimi-Shab5Moharram1395[01][1].mp3
4.36M
#شب_پنجم #محرم
💔روضه یتیم امام حسن علیه السلام
دوش عمو عباس از هر کوه بالاتر...
🎤 حاج #محمود_کریمی
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
➥ @hedye110
#شب_پنجم_محرم
#عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
دیدم بریده شد نفسِ ربنایِ تو
در زیر دست و پاست عمو دست و پای تو😭
می آمد از اَواخرِ مقتل صدای تو
از خیمه آمدم که بمیرم برای تو
خوردم قسم به فاطمه، تا زنده ام عمو
با سنّ کم برای تو رزمنده ام عمو
رضاباقریان
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
➥ @hedye110
خدایا
به ذکر نام زیبایت
و نیایش لحظه هایت،
به حق دُردانه ی اباعبدالله (ع)،
وجود زمینی ام
را ملکوتى گردان
تا آنچه تو میخواهی باشم،
و از آنچه من هستم ،رها شوم.
که تو بی نیاز ومن غرق نیازم /
کردارم مرا به تو نزدیک نکرده
اعتراف به گناهم را به پیشگاهت وسیله عذرخواهیام قرار دادم.
الهی العفو
شبتون امام حسینی 🖤
➥ @hedye110
┄┅─✵💔✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @hedye110
🇮🇷🏴🇮🇷🏴🇮🇷
#سلام_امام_زمانم💔
ڪوفـيان بـا «ظهور» حسيـن(علیه السلام) و
مـا بـا «غـيبـت»
تـو امـتحـان شـديــم،
بـہ راستے ڪداميڪ
سخـت تـر اسـٺ!!!
ظهور.... يـا غيــبـٺ؟!
❤️💥امیدغریب های تنها کجایی!💥❤
#عزای_غربت_مهدی_عج_کم_از_محرم_نیست
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
4_6001094727363986352.mp3
1.83M
🔸ترتیل صفحه 21 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده
مقام عجم - کرد
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
☘️☘️☘️☘️
➥ @hedye110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
🌹 یا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَیُّهَا الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ🌹
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
#التماسدعایفرج
➥ @hedye110
#کتابدا🪴
#قسمتدویستبیستچهارم🪴
🌿﷽🌿
تا بیمارستان شرکت نفت راه زیادی نداشتیم اما خیابانی که به
بیمارستان می رفت، در تیررس بود. راننده مجبور شد کلی در
شهر آبادان بچرخد تا به آنجا برسیم.
جلوی در بیمارستان پرستارها برادر گلشن را که دیگر بیهوش شده
بود، روی برانکارد گذاشتند و به سمت اتاق عمل دویدند. ما هم تا
پشت در اتاق عمل رفتیم. گفتند: فعلا درباره وضعیتش نمی توانند
حرفی بزنند.
آمدیم بیرون. برادران سپاهی گفتند: سوار شید، باید این افراد رو
به دادگاه انقلاب تحویل بدیم
هنوز سوار نشده بودیم که دیدم همان بلیزر قرمز رنگ سر رسید.
چشمم که به آن خورد، دیگر نتوانستم قدم از قدم بردارم. هرچه
گفتند: بیایید سوار شید. گفتم: نه من میخوام بمونم. می خوام این
بچه هایی رو که شهید شدن، ببینم.
گفتند: خب بعدا میفهمید. الان این موقع شب اینجا بمونید چه کسی می
خواد شما رو برگردونه خرمشهر؟
گفتم: نه من دنبال برادرم هستم. باید پیدایش کنم. یکی از برادرها
پرسید: مگه برادرت جزو این هاست؟ گفتم: نمی دونم. برادرم با
بچه های سپاه بوده. شاید هم بین اینا باشه گفتند: خب حالا ما چی
کار کنیم؟ گفتم: هیچی شما برید اینا رو تحویل دادگاه بدید. بعد
بیایید اینجا دنبال من گفتند: باشه و رفتند.
نمی دانم بلیزر با اینکه خیلی زودتر از خرمشهر راه افتاده بود،
چرا این ساعت به بیمارستان رسید. مانده بودم چه کنم. منتظر
بمانم خودشان شهدا را تخلیه کنند با خودم در ماشین را باز کنم.
هوا کمی مهتاب شده بود. بوی گیس می آمد. در و پنجره های
بیمارستان شرکت نفت را با کیسه های شن استتار کرده بودند و
ذره ایی نور به بیرون درز نمیکرد. هیچ سر و صدا و رفت و
آمدی نبود. چند دقیقه بعد چند پرستار و کارگر بیمارستان آمدند.
دری باز شد و نوری از آن بیرون زد. به طرف در رفتم. به نظر
می رسید می خواهند شهدا را آنجا بگذارند. داخل شدم. سالن
بزرگی بود که تمام زمین و دیوارهایش را سنگ کرده، سکویی
وسط و تعداد زیادی سینک های ظرفشویی یک طرف سالن تعبیه
شده بود. حدس زدم اینجا سالن تشریح است. کناری ایستادم. جنازه
شهدا را یکی یکی آوردند. بالای سرشان رفتم. سه تای اول بچه
های آغاجاری بودند. ترکش خیلی از قسمت های بدنشان را
متلاشی کرده بود ولی سر و صورتشان سالم بود. رنگ زیتونی
لباس های سپاه شان از شدت خون به سیاهی میزد.
کارگرها و پاسدارها برانکاردها را می آوردند و من عجیب هول
شده بودم. قلبم میزد. وصدایی از درونم می گفت: اون شهید کی
بود؟ چرا این قدر ذهنت رو به خودش مشغول کرد؟
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#کتابدا🪴
#قسمتدویستبیستپنجم🪴
🌿﷽🌿
شهید چهارمی که برانکاردش را روی زمین گذاشتند، نیم تنه ایی
بود که سر نداشت. ترکش شانه هایش را پاره پاره کرده بود و
پایین تنه اش هم به کلی وجود نداشت. روی هم رفته مشتی گوشت
له شده با دل و روده آویزان روی برانکارد قرار داشت. از
باقیمانده موهای ونرفری و تنه نسبتا پر جسد تشخیص دادم این
جنازه تقی محسنی فر است. آخر موهای تقی فرفری و هیکلش
چاق بود. او را که در آن وضعیت دیدم، حالم بد شد. خیلی ناراحت
شدم. یادم افتاد تقی با چه حجب و حیایی در خانه مان می آمد. در
میزد و می پرسید: سید علی خونه اس؟ توی دلم گفتم: خدا به داد
مادرت برسه تقیه
همین طور که با تقی حرف میزدم، دیدم شهید بعدی را آوردند.
برانکارد را زمین گذاشتند و بلند شدند. چشمم به جنازه خورد. به
طرفش دویدم. نگاهش کردم و با صدای بهت زده ایی داد زدم: بر
اینکه علی به؟!
یکی از پرستارها به طرفم برگشت و گفت: خانم چرا داد می زنی؟
علی کیه؟ گفتم: علی! على خودمون دیگه! مگه تو نمیشناسیش؟!
زن هاج و واج مرا نگاه می کرد. شوکه شده بودم. خودم را به
طرف جنازه پرت کردم. دستمال پیشانی اش را بالا زدم. خوب
نگاهش کردم. خودش بود. خود علی بود. دیگر نفهمیدم چه کار
می کنم. خودم را روی جنازه انداختم. شروع کردم به بوسیدنش،
بوئیدنش،نوازش کردنش
اشک می ریختم و گله میکردم که علی چرا با من این طوری
کردی؟ چرا اینجوری منو تا اینجا کشوندی؟ چرا حالا بلند نمیشی
با من حرف بزنی؟
سرش را توی بغلم گرفتم. چشم هایش باز بود و لبخند تشنگی روی
لب هایش بود. خاک های صورتش را پاک کردم. یکی از
دستهایش گره کرده رو به بالا خشک شده بود. آن یکی دستش را
گرفتم و پانسمانش را باز کردم. انگشت هایش از هم باز شده بود.
پوست دستش چقدر لطیف شده بود. دستش را به بقیه نشان دادم و
گفتم: ببینید چقدر پوستش قشنگ شده، چقدر نرم شده، آخه تو گچ
بوده.
خوب پیکرش را نگاه کردم. ترکش پهلوی سمت چپ اش را دریده
بود و پهلو غرق در خون بود. سینه اش پاره شده بود و در محل
پارگی ترکش بزرگی وجود داشت. استخوان بازوی متلاشی شده
اش بیرون زده بود. پاهایش هم از ترکش بی نصیب نمانده بودند.
نمی دانم چقدر گذشت. چه ها گفتم. چه کارها کردم. فقط یک لحظه
حس کردم گونه هایم به شدت می سوزند. دو، سه نفر زیر بغلم را
گرفته از جنازه جدا میکنند. نمی فهمیدم چه خبر است. باز توی
صورتم میزدند و می شنیدم با التماس می گویند: تو رو خدا بس
کن، تو رو خدا دست بردار. مردیم
کشان کشان مرا کنار آوردند و بعد پشت وانت سوارم کردند. معلوم
بود خودشان هم خیلی گریه کرده اند. شنیدم پرستارها میگویند: ما
نمی تونیم اینا رو زیاد اینجا نگه داریم. سریع باید بیایید ببریدشون.
من با التماس گفتم: تو رو خدا علی رو به کسی تحویل ندید. من
خودم مییام علی مون رو تحویل میگیرم. من صبح زود میبام.
گفتند: باشه. منتهی قبل شیفت ما بیا وگرنه ممکنه همکارامون
ندونن، جنازه دست کس دیگه ایی بره
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم 🌹
به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و ثواب صلوات ها هدیه به شهداي کربلا و ۱۴ معصوم، علیهالسلام ...
🌹🌹🌹🌹
تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️
@Yare_mahdii313
4_5918126357321090915.mp3
6.18M
🔳 #واحد #روز_پنجم #محرم
خدایا چرا هلهله ای به دشت برخواست
خدایا چرا دور و بر عموم غوغاست
🎤 #میثم_مطیعی
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
➥ @hedye110