یه سوال ❓
تاحالا شده به خودت بگی من خیلی گناهکارم روم نمیشه نماز بخونم لیاقت صحبت با خدا رو ندارم؟
می دونی خدا چقده خوشحال میشه از جونی که توبه کنه و به طرف خدا بره؟ ☺️
خدا خودش به حضرت موسی علیه السلام گفته من از تشنه درحال مرگی که به آب میرسه بیشترخوشحالم وقتی جوونی توبه میکنه و به طرف من میاد❤️
خب حالا خودت یه وضو بگیر وایسا به نماز بیا به خدا بگو خدایا من لیاقت حرف زدن با تورو ندارم 😔 ولی چـون تو از برگشت من خوشحال میشی... الله اکبر🤲
اینم بدون که خوشحال کردن خدا کار هرکسی نیست لیاقت میخاد سعادت میخاد پس خودتو محروم نکن از دیگران سبقت بگیر🏃♂🏃♂🏃♂
🆔 لینک کانال 👇
http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
عفاف وحجاب
یه سوال ❓ تاحالا شده به خودت بگی من خیلی گناهکارم روم نمیشه نماز بخونم لیاقت صحبت با خدا رو ندارم؟
لابد خدا خیلی دوستمان دارد که این متن را میخوانیم
قبول کنیم هر چیزی در دنیا که مقابل ما قرار می گیرد یک رزق است..
شمایی که نماز خوان هستید یا مدتی است دستت را از خدا گرفته ای،، بااین متن من بعد برای ما دعا کن..چون این 👇نامه ی عاشقانه خدا برای شماست....که خصوصی برایت فرستاده است.....
بینی شیطان را بزمین بزن تا بشکند
🍋💛
#ریحانه🌱
..:👀♥️
علت کم بودن عمر گل این است
که پوشش و حفاظ ندارد🥀
ولی #
بهتر است ما
نهفته باشیم و همیشه گل باشیم⛅🌸
»
📜 #حــدیثامـــروز
❤️قال امام هــادی علیه السلام:
بدان ڪه اگر قبر #عبدالعظــیم در
شهر خودتان را زیارت کنی همچون
ڪسی باشی ڪه حســـین بن علی
را زیارت ڪرده باشید.
📚میزان الحڪمه ج ۵ ص ۱۲۸
🌷ولادت با ســعادت حضــــرت
#عـبدالعــظیمحسنی(ع) مبارڪ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شفاعت حضرت زهرا سلام الله علیه در روز قیامت
🎤 #استاد_عالی✅
┄┅═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧═┅┄
🆔 @ostad_aali110
🔔 ثواب گره گشایی از کار مردم
✍حضرت رسول اکرم علیه السلام فرمودند: «کسی در راه حاجت مؤمن تلاش کند، گویا نُه هزار سال خدای متعال را عبادت کرده است؛ در حالی که روزها را روزه و شبها را در حال قیام (نماز) بوده است»
📚بحارالانوار،ج۷۱،ص۳۰۲،ح۴۰
این ثواب عجیب یعنی تا میتوانییم
دستگیر مردم باشیم نه مچ گیر
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
🥀🥀مطالب ناب عفاف و حجاب .در کانال ما 👇👇
@hejabmahdavy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردی در کنار چاه زنی زیبا میبیند ...........👆👆👆👆
هدیه به امام زمان👇👇👇🌿
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
🥀🥀مطالب ناب عفاف و حجاب .در کانال ما 👇👇
@hejabmahdavy
🕌گذشت کنید
✍پيامبر صلي الله عليه وآله:عفو و گذشت كنيد، تا كينه هاى ميان شما از بين برود.
📝شرح روایی: پيامبر صلي الله عليه و آله:مَنْ عَفا عَنْ مَظْلَمَةٍ، اَبْدَلَهُ اللّه ُ بِها عِزّا فِى الدُّنْيا وَ الآْخِرَةِ؛ «امالى طوسى»
هر كس از ظلمى كه در حقّ او شده، گذشت كند، خداوند، به جاى آن، در #دنيا و آخرت به او عزّت مى بخشد.
📚كنزالعمّال، ح 7004
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر بقیة الله
سلام بر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
جهت تعجیل در ظهورش بر محمد و آل محمد صلوات
👇👇👇🌿
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
🥀🥀مطالب ناب عفاف و حجاب .در کانال ما 👇👇
@hejabmahdavy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دختری که با شنیدن مداحی شهید گمنام در راهیان نور مسیر زندگی اش تغییر کرد...
#یـــازیـــنــب_کـــبری
❣یـــازهــرا سـلام الله عـلـیها❣
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀
. 🔔 #تـــݪنگـــرامــروز
یادم باشه
هــر مــوقع خــواستم دربــاره
ديـگران #قـــضاوت ڪنم آروم
تو دلم ❤️ بــ⇩⇩ـگم:
مگه من #خودم كی هستم؟!!
👈 #قضـــاوتممـــــنوع⛔️
هدیه به امام زمان👇👇👇🌿
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
🥀🥀مطالب ناب عفاف و حجاب .در کانال ما 👇👇
@hejabmahdavy
💬سوال:آیا از نظر شرعی فرقی بین آرایش کم و زیاد وجود دارد؟
🔹 آیت الله خامنه ای:
فرقی بین آرایش کم و زیاد نیست اگر خانم کاری کرده که عرفاً میگویند آرایش کرده مثلاً ابروها یا چشم را مداد کشیده یا رژ لب زده است و مقابل نامحرم نپوشانده است حرام است. اما اگر در حدی نیست که عرفاً بگویند آرایش کرده مثلاً کرمی زده و کمی زیباتر شده است پوشاندنش از نگاه نامحرم واجب نیست.
🔹 آیت الله سیستانی:
در صورت آرایش کردن به هر مقدار باید آن را از دید نامحرم پوشاند.
پی نوشت:
سایت هدانا(https://hadana.ir)
⚜️ @Ahkaam ⚜️
📚تربیت فرزند
ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻦ!
ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﮕﻮﻧﻪ؟
ﮔﻔﺖ: ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍم میگذﺍﺭﯼ، ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ میپرﺳﯽ، ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﯿﻒ ﻭ ﻧﻤﺮﺍﺕ ﺍﻭ نمیرﻭﯼ، ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ میپرسی، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ میکنی، ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺟﻮﯾﺎ میشوی، ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﻋﻮﺍ نمیکنی. ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﯾﮑﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ. ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽﺁﻓﺮﯾﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ.
هدیه به امام زمان👇👇👇🌿
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
🥀🥀مطالب ناب عفاف و حجاب .در کانال ما 👇👇
@hejabmahdavy
هدیه به امام زمان👇👇👇🌿
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
🥀🥀مطالب ناب عفاف و حجاب .در کانال ما 👇👇
@hejabmahdavy
ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ
ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ
ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ
"ﺷﯿﺦ بهایی"
#دانلودکده_امیران
#الاغ_ملّا
روزی ملانصرالدين خطايی مرتکب ميشود و او را نزد حاکم مي برند تا مجازات را تعيين کند.
حاکم برايش حکم مرگ صادر مي کند اما مقداری رافت به خرج می دهد و به وی می گويد:
اگر بتوانی ظرف سه سال به الاغت سواد خواندن و نوشتن بياموزانی از مجازاتت در می گذرم.
ملانصرالدين نيز قبول می کند و ماموران حاکم رهايش می کنند.
عده ای به ملا می گويند:
مرد حسابی آخر تو چگونه مي توانی به يک الاغ خواندن و نوشتن ياد بدهي؟
ملانصرالدين می گوید:
ان شاءالله در اين سه سال يا حاکم می ميرد يا الاغم..
هميشه اميدوار باشيد بلكه چيزی به نفع شما تغيير كند ...
💕
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#بازگشت
#قسمت_بیست_و_ششم
#دانلودکده_امیران
_توی بیمارستانی که دوره اینترن (Intern) میگذروندم . اونجا باهم آشنا شدیم . یه خانم پرستاره. ولی هیچ وقت بهش از علاقهم یا اینکه ازش خواستگاری کنم ،چیزی نگفتم.
_هنوزم توی همون بیمارستان ِ؟
_بله.
_مشکلی نیست که .من و فردا ببر تا آدرس و از عروس خانم بگیرم .
_ واقعا این کار و میکنین.؟!
_خودت گفتی جای خواهرتم. بلاخره خواهرا از این کارا میکنن دیگه.
_ممنون ،نمیدونم چه طور جبران کنم.
_تشکر اصلی و بذار وقتی بهم رسیدید ،بکن.
وقتی از اتاق بیرون رفتیم و حسین روبه همه گفت «من و دخترخاله باهم حرف و متوجه شدیم باهم تفاهم نداریم.
خاله : چی ندارین؟ تفاهم چه صیغه ای دیگه؟
_یعنی علایق ما با هم جور در نمیاد . نقطه نظر مشترک نداریم.
_ چشمم روشن . تو این حرفا رو بلد بودی و من نمیدونستم ؟
من: خاله چرا زور میکنین ؟ ما حرف زدیم . دیدیم اصلا نمیتونیم کنار هم زندگی کنیم.
خاله: تو حرف نزن که هر چی میکشم از دست توعه. تو یادش دادی این حرفا رو بزنه . وگرنه حسین من ، رو حرف مادرش نه نمیگفت .
حسین : عه مامان این چه حرفیه؟
خاله: آقا مرتضی جمع کن بریم . خواهر ببخشید که باعث ابروریزی شدیم .»
بعد رفتنشان تازه سرکوفت های مامان شروع شد :
_دختر تو عقل نداری ؟ این چه کاری بود کردی ؟ اگه شما دوتا با هم ازدواج نکنین ،جواب در و همسایه رو چی بدم من ؟هان؟؟ نه بگو دیگه . این همه من و خالهت هرجا رفتیم گفتیم حسین و نرگس مال همن . نشون همن . بعد تو معلوم نیست تو گوش حسین چه خوندی که اومده تو جمع میگه تفاهم نداریم.
خواستم جواب مامان را بدهم که بابا مانع شد و گفت: خانم چرا زور میگین به بچه . این نرگس که گناهی نداره . ماشاءالله عاقل و بالغن. رفتن حرف زدن ،دیدن شبیه هم نیستن. دیگه این همه داد و قال نداره که.
مامان که وقتی حرص میخورد ،فشارش میرفت بالا . رنگش مثل لبو ،سرخ شده بود . علی شانه های مامان را ماساژ میداد . پدرم آرام صحبت میکرد و او را به آرامش دعوت میکرد . من هم گوشه ایستاده بودم و به دیوار تکیه داده بودم و به این نمایش نگاه میکردم . بهتر از همه میدانستم چرا مامان حرص میخورد . چون نقشهایی که با خاله کشیده بود ،بهم خورد و به خواستهشان نرسیده بودن. محمد با دستگاه فشار آمد. همان طور که فشار مامان را میگرفت ،روبه من کرد و گفت:
_به جای اینکه اونجا وایستی. برو برای مامان یه نصف لیوان ابغوره بیار . نمیبینی فشارش رفته بالا .
هنوز از پذیرایی خارج نشده بودم که اضافه کرد:
_قرص فشارم بیار .
_امر دیگه ای باشه ؟
بابا: نرگسسسس.
_ رفتم بابا .
______________________
_بله ؟
_سلام ،من رسیدم .
_سلام پسرخاله.الان میام . کجا پارک کردی؟
_جلوی در خونه تونم .
_نه برو کوچه پشتی. اونجا بهتره .
_باشه پس لطفاً زود بیاین .
تلفن را قطع کردم. آخرین نگاه را در آینه به خود انداختم و گوشی به دست از اتاق بیرون زدم .پاورچین پاورچین از پله ها پایین رفتم تا مبادا مامان و بابا را بیدار کنم .صبح روز جمعه بود و قرار بود با حسین به بیمارستان بروم و خانم آینده حسین را ببینم و قبل ۹صبح به خانه برگردم ، تا کسی متوجه نبود من در خانه نشود. روی پله های ایوان نشسته بودم تا بند کفش هایم را ببندم با دستی که روی شانه ام گذاشته شد ترسیدم:
_جایی میری؟!
_وای تویی ! اره میرم پیاده روی.
_پیاده روی میری یا با حسین میخوای بری بیرون ؟
_ تو از کجا فهمیدی؟!
_ منو دست کم گرفتی . میدونستم حسین آدمی نیست که بخواد روی حرف خاله ،نه بیاره. همون دیشب فهمیدم نقشه توعه.
_ باریکلا .خوب منو شناختی!
_ بعد نماز صبح،حسین زنگ زد و اجازه تو گرفت که بذارم باهاش بری.
_حالا که فهمیدی به مامان نگو ، بذار پسر خاله خودش به همه بگه ،کس دیگهای و دوست داره. گرچه مامان همه ی اینا رو از چشم من میبینه.
_باشه ولی اومدی خونه ،هرچی شد و باید بگی.
_قبوله ،من برم فعلا خداحافظ
_به سلامت.
نویسنده:وفا
#کپی_حرام‼️
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━━━┓
📌 @downloadamiran
┗━━─━━━━━━⊰✾✿✾⊱━┛