eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.4هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
188 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم به ۳۹ بند FATF عمل کردیم هیچ چیزی بدست نیاوردیم «مصباحی مقدم» عضو مجمع تشخیص مصلحت
🔴به روز باشیم یاران خائن، موجب‌صلح امام حسن شدند!! متاسفانه برخی مسئولین برای پیشبرد اهداف سیاسی خودشان یک روز ماجرای کربلا را به مذاکره تفسیر میکنند و یک روز هم برداشتی غلط و نامتعارف از ماجرای صلح امام حسن علیه السلام ارائه می دهند. ظاهرا این افراد به جای اینکه از تاریخ عبرت بگیرند، برعکس میخواهند همان کارهایی که یاران بی وفای امامان معصوم انجام دادند را تکرار کنند. جدای از اینکه از نظر تاریخ شیعه و دین اسلام اینگونه اظهار نظرها اشکال دارد، از نظر ملی و مصلحت کشور نیز این نوع حرف زدنها چیزی جز بدبخت کردن این کشور در پی نخواهد داشت. چرا که آدم عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود چه رسد به ده بار... 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
❌امان از دست گوشی های همراه و فضای مجازی 🔻زنی که با لباس هاس راحتی داشته موهاش رو سشوار می کشیده غافل از اینکه تلفن همراهش دست دختر ۲ سالشه و داره ازش عکس و فیلم می گیره و به صورت گروهی ارسال می کنه 🔻وقتی میاد سر گوشیش می بینه همکارش بهش پیام داده بابت عکس و فیلم هاش گفته که اونجا متوجه میشه چه اتفاقی افتاده 《انقد شوکه و ناراحت شدم که احساس کردم مُردم و دوباره زنده شدم.سریع به تمام کسانی که عکس من رفته بود براشون پیام دادم عذرخواهی کردم بابت عکس ها و گفتم که موبایل دست بچه بوده》 🔻بعضی ها گفتن ما خودمون متوجه شدیم کار بچه بوده چون عکس هایی از سقف اتاق و پاهای بچه بوده و گفتن که اونها هم مشابه همین اتفاق رو تجربه کردن 📌حتی برای غربی ها هم که بی بندو بارن تا حدودی شرم و حیا وجود داره و دوست ندارن عکس های خصوصیشون دست دیگران بیوفته حالا تو ایران یه عده غربزده میان خصوصی ترین عکس هاشون به اشتراک میذارن فک می کنن خیلی امروزی و روشنفکر هستن 🌐منبع:https://metro.co.uk/2020/10/17/toddler-2-sends-naked-photo-of-mum-to-herwork-colleague0/ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 قسمت بیستم و سوم بلاخره روز موعود رسید. ترانه آنقدر سراغی از من نگرفته بود که
🎭🔪🚬🎲 قسمت بیستم و چهارم طولی نکشید که همه شروع کردند به سوال پرسیدن از حاج آقا، میخواستند هرچه درد دل همراه با بغض و فریاد دارند در همین چند ساعت برایش بازگو کنند. 😫😠😭 او با حوصله به حرفهای یکی یکی ما گوش میکرد و بعد از تامل جواب میداد و به قول فاطمه،  راهنمایی مان میکرد. چیزی که برایم خیلی جالب بود، رفتارش دربرخورد با ما بود.✌️🍀 دلم میخواست بدانم باهمه آدم ها اینطور رفتار میکند؟ انگار یک جور حریم و حفاظ  بین مان وجود داشت. نگاههایش، جملاتش، شیوه ایستادن و حتی عباراتی که ما را مورد خطاب قرار میداد، شبیه حرف زدن با افراد مهم و باارزش  بود.🌸💎 با خودم گفتم آخر کسی این بیرون ما را آدم حساب نمیکند تا به حال در جامعه به ما مثل انگل و آشغال نگاه کردند اما  او جوری بدون توجه به ظاهر و موقعیتمان با ما رفتار میکرد که انگار پیش از آنکه به زن بودن این جمع واقف باشد به آدم بودن ما باور داشت.❤️🧡💛💚💙 آنقدر محو او بودم که نفهمیدم کی رسیدیم. وقتی پیاده شدیم تازه یادم آمدم که هستم و کجایم. به هرکداممان یک چادر سفید دادند و داخل شدیم.😍 همه آنقدر از بودن بدون دغدغه و تحقیر بین مردم، شوق داشتیم که قیافه هایمان داد میزد هنوز حاجت نخواسته، حاجت روا شدیم. به ضریح که رسیدم. بی اختیار نشستم. 😭 چادر را روی صورتم کشیدم و سرم را به مشبک های خوشبو تکیه دادم. زیر لب گفتم: خدایا به حق این امام زداه، اگه خوب بشم...اصلا...قول میدم نماز بخونم.😓 بقیه میگفتند شبیه اردوهای مدرسه شده! چیزی که هرگز طعمش را نچشیده بودم. فقط انگار خانواده داشتم. انگار هویت داشتم. انگار با ارزش بودم. 😌 در راه برگشت بازهم حاج آقا با ما حرف زد و به ما چیزی بخشید  که کسی تا آن موقع به ما نداده بود:"امید به آینده"🌱 اینکه فردایی هست آنقدر بهتر از امروز که دیروز تلخ مان را فرآموش کنیم. وسط راه اما راننده ماشین را نگهداشت. حاج آقا عمامه سفیدش را روی سرش جابه جا کرد و پس از مکث کوتاهی خداحافظی کرد. 🖐 وقتی داشت پیاده می شد محبوبه به شوخی گفت: آخرش یه استخاره هم برامون نگرفتی حاج آقاااا🤣 حاج آقا سرش را پایین انداخت و سعی کرد لبخند ملیحش را پنهان کند. سرم را به صندلی تکیه دادم و درحالی که از او فاصله می گرفتیم شعری را که هر شب مهسا بالای سرم به ناله میخواند، زمزمه کردم: چیـزی ز مـاه🌙 بـودن تـو کم نـمی شود گیـرم که برکه ای نفسی عاشـقت شده ست ای سـیـب سـرخ🍎 غـلت زنان در مسیر رود یک شهـر تا به من برسی عاشـقت شده ست پر می کشی🕊 و وای به حال پـرنـده ای کز پشت میله ی قـفسی عاشـقت شده ست بی قراری عجیبی که آن لحظه داشتم را هیچ وقت تجربه نکرده بودم.🥀 ادامه دارد.... " را هر شب در کانال دنبال کنید" به قلم ✍️: سین. کاف. غفاری @hejabuni 
دانشگاه حجاب
تجربه پس از مرگ 🎵جلسه هفتم #شرح_و_بررسی_کتاب_سه دقیقه‌_درقیامت #براساس واقعیت 🔺تجربه نزدیک به
سه دقيقه در قيامت 08.mp3
21.61M
تجربه پس از مرگ 🎵جلسه هشتم دقیقه‌_درقیامت واقعیت 🔺تجربه نزدیک به مرگ یک جانباز 👤استاد امینی خواه 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
🔷خانواده مذهبی،فرزند دین گریز🔷 #قسمت_اول 🔺نکته پیش از شروع متن: همه میدونیم که از ظاهر افراد نميش
🔷خانواده مذهبی،فرزند دین گریز🔷 (علل و عوامل) 5⃣گاهی والدین ناخودآگاه ،فقط از کودکی دائما ،از ظاهر زیبا،رنگ چشم،مدل مو و لباس دخترشون تعریف و تمجید کردن وزیبا دیده شدن رو برای دخترشون یک ارزش کردند👧 6⃣خوب تبیین نکردن دین داری و فلسفه‌ی حجاب و نماز و احکام دیگر دین📝 7⃣ ارتباط عاطفی ضعیف پدر با دختر و همینطور مادر با پسر ،بویژه در دوران بلوغ باعث گرایش فرزندشون به جنس مخالف و تاثیر پذیری از غریبه ها! میشه💞 8⃣کمرنگ شدن امر به معروف و نهی از منکر و راهنمایی دختران و پسران جوان🤝 9⃣عوامل اجتماعی،کم کاری مسئولین و فعالین فرهنگی و هجمه ی فرهنگی از طریق ماهواره و فضای مجازی و رسانه‌های معاند هم قطعاً تاثیر زیادی بر ذهن و فکر جوانان و نوجوانان ما دارن🌐📡🎞📱 🔟جایگزینی تعلیم به جای تفکر:بقول استاد مطهری ره :" در تعلیم و تربیت بایستی به جوان مجال داد و آن را ترغیب به فکر کرد. درحالی که نظام تعلیمی و تبلیغی ما را به جای تفکر گذاشته است و در حقیقت منتهی شده است به انباشت محفوظات."(۱) ۱)مجموعه، ‏آثاراستاد شهید مطهرى، ج ‏22، ص 526، انتشارات صدرا منبع : تابناک/بلاغ نیوز رده سنی: محتوا : مخاطب : 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
20.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😱کلیپ زن ۴۴ ساله آمریکایی که ۱۸ فرزند داره و دنیا رو متحیر کرده 😳این زن به شگفتی پزشکی معروف شده و هر سال باردار بوده😳😳 😳همه ۱۸ زایمانش طبیعی بوده و ۱۴ زایمانش توی خونه بوده😳 😱میگه اگه خدا بازم بچه‌های بیشتری بهمون بده هیجان‌زده میشیم😳 📛چرا برای ما خلاف اینو تجویز میکنن⁉️ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
محرم رفت... ولیکن من☝️ از سجادش آموختم: که از قضا و قدر الهی جلوتر نروم⛔️ چه بسا که در پس هر اتفاقی،خیری نهفته ست✅ من به همه ی گرفتاری ها، حتی بیماری هم💉 به دیده ی خیر می نگرم ان شاءالله🤲 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔔زنگ تفریح ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﭘﻔﮏ ﻭ ﭼﯿﭙﺲ ﻭ ﺍﯾﻨﺎ ﻧﺨﻮﺭ ﺷﺎﯾﺪ ﯾﻪ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﺩﻟﺶ ﺑﺨﻮﺍﺩ ... ﯾﮑﯽ ﻧﯿﺲ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻄﻠﺒﻮ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺑﺪﻩ ! ((: ﻭﺍﻻﺍﺍﺍ ﺑﺨﺪﺍ !!🙁🙁😂😂 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
❓غربزده ها به دنبال چه چیزی هستن؟تناقضاتشون کجاها آشکار میشه؟ ⚜ یه جایی یه زمانی یه عده ای به اسم دین، حرفهای عجیبی میزدن. دادگاه تفتیش عقاید داشتن، با پیشرفت علم کاملا مخالفت میکردن و هر کس علم جدیدی داشت رو اعدام میکردن؛مثل "گالیله" ظلمهای پادشاه رو با عنوان اینکه این از طرف خداست توجیه میکردن و البته پادشاهان هم هواشونو داشتن و صدتا اشکال دیگه... 🛐این باعث شد که مردم کلیسا رو محدود کنن. ولی هنوزم که هنوزه کلیسا هست و برنامه های مذهبی هم برقراره. مثلا واسه کفن و دفن مردگانشون از رسمهای خود کلیسا تبعیت میکنن یا اینکه انجیل میخونن و کمی دعا برای آرامش روح و گریه و ... 🔀حالا تو کشور مسلمانی مثل ایران یه عده میخوان از اونها تقلید کنن و دین رو کنار بذارن، اما بدون اینکه بفهمن بین کلیسا و اون مسیحیت و اسلام تفاوت از زمین تا آسمونه و خیلی از همون غربیها وقتی با اسلام واقعی آشنا میشن بی درنگ ایمان میارن. ✖️اما اینا اونقدر در غرب زدگی افراط دارن که نه تنها میگن دین رو کنار بذاریم، بلکه تو مراسم کفن و دفن یک میت هم میخوان ادا اصول در بیارن و از اعمال و آداب و رسوم دینی، مراسم دفن میت هم اجتناب کنن. این میشه که تو مراسم تشییع آقای شجریان به جای صلوات و دعا دست میزنن.... خب اینجور تفکرها واقعا خیلی داغون هستن. آخه مراسم حزن و اندوه و دفن یک میت، با دست زدن و سوت زدن چه سنخیتی داره؟! 😒برای پدر رومینا میگن حتما باید اعدام بشه اونوقت چند وقت بعد از یه قاتل حمایت می کنن و میگن مجازات اعدام باید برداشته بشه. 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛔️ممنوعیت رابطه جنسی در غرب 🔻با شدت گرفتن موج دوم ویروس کرونا اعمال محدودیت برای روابط جنسی از سر گرفته شده 🔻در بسیاری از کشورهای غربی مثل انگلیس و فرانسه و... با شیوع مجدد کرونا ناچار به اعمال محدودیت از جمله تعطیلی میخانه ها و رستورانها و سایر اماکن عمومی شدن 🔻اما در رابطه با روابط جنسی باتوجه به بی بندوباری در جوامع غربی مجبور شدن محدودیت هایی در نظر بگیرن 🔻فقط دو نفری که در یک خونه زندگی می کنن اجازه برقراری روابط جنسی دارن و کسی حق نداره با غیر همخونه خودش رابطه برقرار کنه 🌐منبع:https://www.capetownet.com/news/englands-new-lockdown-prohibits-sex-for-couples-that-live-apart/ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 قسمت بیستم و چهارم طولی نکشید که همه شروع کردند به سوال پرسیدن از حاج آقا، میخ
🎭🔪🚬🎲 قسمت بیست و پنجم     از آن لحظه به بعد قلبم با ضرب آهنگ دیگری می تپید. نگاههایم  کوتاه شده بود. تمامش در فکرم آن روز را مرور میکردم. انگار که نه چهارده سال بلکه فقط یک روز زندگی کرده بودم. آنهم آن روز!😍 یک شب به خودم گفتم: بدبخت او به دختر زشت و خطاکار و بیکس و کاری مثل تو اصلا فکرهم نمی کنه.😢 اون...حتما...یکی رو می خواد مثل...مثل فاطمه!  پاک و مومن با خانواده درست و حسابی، مگه قانونش این نیست؟ آدم حسابی ها باهم می پرن و آدمهای بی ارزشی مثل من  با حسرت تماشا میکنن. 😞 درست که فکر کردم دیدم آن روز حاج آقا با همه ما سرسنگین و با احترام رفتار میکرد اما با فاطمه صمیمی  حرف میزد. حتی یکی دوبار هم به رویش لبخند زد. 💔 دوباره داشت از فاطمه بدم می آمد. بازهم این افکار در سرم پیچید:چرا همه چیزای خوب برای خوباست؟! چرا من فرصت نداشتم خوب باشم؟ خدایا منکه توبه کردم یعنی این چیزی رو عوض می کنه؟😥 نباید اجازه میدادم احساساتم دوباره بین من و تنها دوستم فاصله بیاندازد. اما من...باید قبلش از چیزی مطمئن می شدم. دلم را به دریا زدم و رفتم دفتر مدیر، نگذاشتم چیزی بگوید. یکراست رفتم سر اصل مطلب: -خانم مدیر جواب آزمایشم اومده؟😰 +تو...از کجا میدونی؟🤔 -چرا بهم نگفتین؟😱 +خب راستش میخواستیم یه مدت بگذره تا برای دوباره  آزمایش دادن، بهت بگیم آخه مسئول آزمایشگاه گفت  اچ آی وی ممکنه مرحله اول آزمایش خودشو نشون نده چون جواب آزمایشت منفی بود با توجه به شرایط سابقت گفتیم دوباره آزمایش...😶 -منفی بوده؟؟؟ جواب آزمایشم منفی بوده خانم مدیر؟😵 +خب آره، فکر کردم اینم میدونی!😶 مثل دیوانه ها پریدم جلو و صورت خانم مدیر را بوسیدم. 🤗 دویدم بیرون بالا و پایین می پریدم و زیر لب می گفتم: خدایا دمت گرم سر قولم هستم.❤️ هیچ وقت آنطور منتظر چیزی نبودم. ساعتها با مهسا نماز خواندن را تمرین کردم و وقت گذراندم تا اذان ظهر، وقتی فاطمه مرا در صف نماز خانه دید، خوشحالیش کمتر از من نبود. حس عجیبی بود انگار که سوار کشتی نوح شده باشم. 🌊 قلبم به نیرویی که نمیدانستم چیست، مطمئن و محکم شده بود. بعد از مباحثه، قبل از آنکه برود یک کاغذ دستش دادم و گفتم: -تو...بازم حاج آقا رو می بینی؟😓 +آره چطور؟😄 -میشه این کاغذو بهش بدی؟😔 +این چیه؟🧐 -بازش نکن، قول بده نخونیش😞 +باشه ولی نباید بدونم چی دست حاج آقا میدم آخه...😕 -نترس فقط یه سواله...اصلا بذار اسممو رو کاغذ بنویسم که فکر نکنه از طرف خودته☹️ +خب....پس چرا اسمتو نمی نویسی؟😊 -راستش،  من از اسمی که اون عوضی روم گذاشته بود، بدم میاد. همش یاد گذشته ام و مواد و آهنگای تندی میفتم که گوگو میذاشت...😣😖 ادامه دارد.... " را هر شب در کانال دنبال کنید" به قلم ✍️: سین. کاف. غفاری @hejabuni