eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
184 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
💢فرانسه خواستار توقف تحریم کالاهای فرانسوی شد 🔻"ماکرون" که گفته بود به هیچ وجه عقب نشینی نمی کنیم با مشاهده تحریم گسترده کالاهای فرانسوی در کویت،عربستان، ترکیه و ... مجبور شد از موضعش کمی کوتاه بیاد 🔻وزیر امور خارجه فرانسه گفته تحریم کالاهای فرانسوی یک اقدام بی اساس هست و باید هرچه زودتر متوقف بشه 📌اینا با دو روز تحریم به چه روزی افتادن اونوقت مارو که این همه سال تحریم هستیم از اینا می ترسونن😏 🌐منبع: https://alkhaleejtoday.co/international/5197026/Boycotting-French-products-Paris-calls-for-an-end-to-the-boycott.html 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 قسمت سی و یکم تلفن از دستم افتاد. دلم میخواست بروم بیرون اولین پلیسی که دیدم ر
🎭🔪🚬🎲 قسمت سی و دوم بعد از ظهر شلوغی بود. ماشین پلیسی که سوارش بودم حدود دو، سه ساعت در ترافیک گیر کرد.😒 دو طرف خیابانها پر از دختر و پسرهایی بود که با پوستر و کاغذ نوشته های مختلف جلوی ماشین ها را می گرفتند. جلوتر،  کمی قبل از چراغ قرمز یک دسته دختر جوان با لباسها و دستبند های سبز وسط خیابان می رقصیدند که با دیدن ماشین پلیس کنار کشیدند و راه باز شد.😏 شالم را از بالا مرتب کردم و با پوسخندی که روی لبم بود از مامور کناری ام پرسیدم: چه خبر شده؟! زن پلیس، سری تکان داد و گفت: همش هیجانات قبل از انتخاباته یه ماه دیگه همه چی مثل قبل میشه.😅 آن شب هیچکداممان از وقایع شومی  که در همان نزدیکی  انتظارمان را می کشیدند، خبر نداشتیم. 😨 به اداره پلیس که رسیدیم از پله های پیش رویمان دو طبقه بالا رفتیم. مامور زن در زد و وارد شدیم. همه چیز  مثل یک سال پیش بود بجز اتاقی که واردش شدیم. 🧐 گرچه شبیه همان اتاق بود اما درست روبروی اتاقی بود که یک سال قبل سرباز جلوی در به مامور همراهم گفت سرهنگ آنجا منتظر ماست. 👌 این اتاق  خوب در ذهنم مانده  بود چون آن لاتی که گرفته بودند درست زیر تابلوی اتاق ایستاد و به من ناسزا گفت.😣 سال گذشته سواد نداشتم اما الان برای خواندن نوشته بالای در دیر شده بود چون دیگر وارد اتاق شده بودیم.⌛️   مرد جوانی که خیال میکردم سرهنگ است  پشت میزش نشسته بود و مشغول نوشتن یادداشتی روی یک پرونده بود. که با شنیدن صدای پا چفت کردن احترام نظامی مامور کناری ام، سرش را بلند کرد و نگاه گذرایی به من انداخت و گفت: بشین.🧔🏻 همانطور که ایستاده بودم گفتم: شماهمون آدمی ولی تو یه اتاق دیگه، اتاقتون عوض شده یا از اول سرهنگ نبودین؟🙎🏽‍♀ نگاهش بر چهره ام دقیق تر شد. لبخندی زد و مامور زن را که میخواست چیزی بگوید با اشاره دستش دعوت به سکوت کرد. بعد آرام گفت: ☺️ حافظه خیلی خوبی داری! درسته یک سال پیش تو اون اتاق روبرویی باهم درمورد پرونده آدم ربایی و قاچاق مواد، صحبت کردیم البته من اصلا نگفتم سرهنگم ولی توی اتاق جناب سرهنگ بودم چون قبلش داشتم باهاشون درمورد این پرونده صحبت میکردم و گزارش میدادم که کاری پیش اومد و رفتن...🤝 طلبکارانه میان حرفش پریدم: یهو رفت و اتاقشو گذاشت دست شما؟ دستی لای موهای  سیاه و پر پشتش کشید و گفت: بله، جناب سرهنگ مافوقم و پدرمه.✋ خشکم زد. در مقابل نگاه یخ زده ام ادامه داد: پس اگه بازجوی تموم شد، بشین لطفا! یک قدم جلو رفتم و پرسیدم: برای چی خواستین بیام؟ کی رو باید شناسایی کنم؟🙍🏽‍♀ مامور زن اخمی کرد و رو به من گفت: شنیدی جناب ستوان چی گفتن؟ بشین دیگه!😒 ستوان عینکش را از روی چشمان گرد و برجسته اش برداشت و گفت: مثل اینکه خیلی عجله داری!😌 بی آنکه حواسم باشد، پایم را با اعتراض زمین کوبیدم و گفتم: آرامشم بهم خورده تمام خاطرات نحسم باز اومده جلوچشمام، فقط بگین کی رو گرفتین بلکه دلم یکم آروم بشه.😤 ستوان از جایش بلند شد و گفت: شیش نفرو دستگیر کردیم که یه آشپزخونه ساخت مواد مخدر داشتن...گروهی معروف به؛ راک سیاه...🧐 بقیه حرفهایش را نشنیدم. تمام فکر و حواسم افتاد پیش این اسم لعنتی، راک سیاه! همان خواننده های زیر زمینی که برای فروش شیشه و کراک ترانه های راک میخواندند. 🎩🐗 بغضم را انتهای گلویم آرام کردم و گفتم: من هیچ وقت ندیدمشون هیچکدومشونو.😢 ستوان  ابروهای کمانی اش را درهم کشید و  پرسید: پس چرا با شنیدن اسمشون اینقدر بهم ریختی؟ 🤔 ادامه دارد.... " را هر شب در کانال دنبال کنید" به قلم ✍️: سین. کاف. غفاری @hejabuni 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امربه معروف و نهی از منکر-ج۱.mp3
20.09M
🔈 (۱) 🌹با محوریت ✅ موضوع جلسه اول: 🎙 حجت الاسلام 🎵صوتی 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
بنظرتون عشق حقیقی انقد نیاز به اعلام و نمایش عمومی داره؟ اصلا چرا انقدر زندگی های مشترکشون کم دوام ه؟؟! 👇👇👇ادامه @hejabuni
دانشگاه حجاب
بنظرتون عشق حقیقی انقد نیاز به اعلام و نمایش عمومی داره؟ اصلا چرا انقدر زندگی های مشترکشون کم دوام ه
این روزا با نگاه به اخبار جامعه هنری مون و یه پَرسه تو فضای مجازی با درایت و تفکر، کافیه که بفهمم چقدر حرف های دایی جون درسته🤔 می دونید دایی ام چی میگفت❓ اول حرف هاش همین حرفهای بظاهر تکراری بود... همین که، امنیت میاره، اینکه ،هوس رو فعال میکنه، اینکه ،عقل رو از کار میندازه، اینکه بی بندباری و مقید نبودن به اصول اخلاقی،انتخابِ اشتباه رو زیاد میکنه...وَوَوَ... آخرِ حرف هاش رو هم دیگه نشنیدم آخه .... 🤯من وقتی دایی جون حرف میزد،چشم به چفیه ی دور گردنش دوخته بودم.... و این موضوع رو تو سرم میگذروندم؛ که همه ی این حرف ها قدیمیه....بخاطر اون چفیه ست....میخواد ما رو هم مثل خودش تو دهه شصت نگه داره،....‼️ چند روزیه از صحبت های دایی می گذره...و من دارم تو اینستا ،قدم میزنم...هر چی می رم جلوتر بیشتر به این نتیجه می رسم که دایی جون درست میگه... اون روز که دایی جون صحبت می کرد،چرا جبهه گیرانه گوش میدادم⁉️چرا⁉️ راست میگه دیگه وقتی چند ماه پیش بودن و خوشبخت....عکسهای شخصی شون هم تو فضای مجازی،،،،منم ارزوم بود مثل اونا مشهور و خوشبخت باشم...اما امروز اونا هر کدوم با یکی دیگه هستن...هنوز یک سال نشده😳😳ریحانه پارسا و شوهرش رو میگم هااااااا... یا همین پسره، مهراد جم.... چی باعث شده از راه دور فک کنه که اینقدر عاشقه⁉️اونم دختری که فیلم و عکسش رو با صد نفر تو همین فضای مجازی پخش کرده بود❗️ چی باعث این تصمیم های اشتباه و زودگذر میشه⁉️ چی باعث شد،به این زودی فکر کنن،عاشق اند⁉️ به قول دایی جون؛احتمالا ... هوس از کجا میاد⁉️ فک کنم از رعایت نکردن حریم روابط چیه⁉️ دایی جون میگه یکی ش 🧕 حرف های دایی رو باید بدون نگاه به چفیه و بی غرض گوش می کردم😔 هر چند مامان میگه این چفیه متبرکه....نگاه به همون،عقل رو در وجودم فعال کرده☺️🌺 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 🔴 چرا زدن در جامعه قانونی شده و داره؟؟🤔 خب یه عده شاید دلشون نخواد ماسک بزنن مگه میشه زوری 🚫چرا به*شعور مردم توهین میکنید؟ چرا به مردم توهین میکنید؟؟ چرا به عقاید مردم توهین میکنید؟ ⭕منطقی که پشت این حرفه دقیقا منطق همون حرفیه که عده میگن....... 👌👆 🌸🌸🌸 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
چـ🍃ـادر بهانه ایسـت کـه دریـاییت🌊کند معصوم😌بـاش تا پـُرِ زیباییت کند❣ چـ✨ـادر بدون حجب وحـیا تکه پـارچه❤️ست این سه قرار است😄 زهــــراییت کنند❤️ 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدیجه، به خانه ای می آید که زینتی جز حضور همیشگی ملائک ندارد؛ خانه ای که جز صدای محمد، هیچ موسیقی دل نشینی را نمی شناسد، خانه ای که افق های روشن آسمان، چشم به آستان بی آلایش آن دوخته اند. 🌸سالروز پیوند پیامبر اکرم و حضرت خدیجه (س) مبارک🌸 🌸 @hejabuni 🌸
💢تاثیر شخصیت های کارتونی رو دست کم نگیرید 🔻مرد ۲۸ ساله اهل جمهوری چک £۱۵۰۰۰ پوند برای تزریق ژل به اعضای صورتش هزینه کرده و دلیل این کار رو شبیه کردن خودش به عروسک دونسته 👠اون گفته که عاشق عروسک باربی هست و دو جنسیتی نیست.میگه به جنس مخالف گرایش داره ولی بعد از این تغییر قیافه هیچ دختری بهش گرایش نداره و همه طردش می کنن 🌐منبع:https://www.dailymail.co.uk/femail/article-8862625/Man-15-000-injections-look-like-Barbie-says-appearance-puts-women-off.html 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 قسمت سی و دوم بعد از ظهر شلوغی بود. ماشین پلیسی که سوارش بودم حدود دو، سه ساعت
🎭🔪🚬🎲 قسمت سی و سوم ستوان ابروهای کمانی اش را درهم کشید و پرسید: پس چرا با شنیدن اسمشون اینقدر بهم ریختی؟🤔 روی اولین صندلی پشت سرم، افتادم.  چهره خونین پری آمد جلوی چشمم. گفتم: گوگو یکی از دخترای تیمو بهشون کرایه داده بود، صدتومن برا بیست و چهار ساعت! وقتی آوردن انداختنش جلو باغ....نیمه جون بود. همون شب از شدت خون ریزی مرد. گوگو نذاشت ببرمش دکتر...اعظم ازش فیلم گرفت به اسم برخورد گشت ارشاد با بدحجابی گذاشت رو سایت. یه نمونه هم فرستاد برا بی بی سی فارسی...😭 ستوان آمد مقابلم ایستاد نزدیک بود سرش به چراغ روی سقف بخورد، که خم شد و پرسید: اعظم همون مجاهد خلقیه ست که برای تیم قاچاق دخترا به امارات و دبی، کلیپ تبلیغاتی درست میکرد؟😬 با نفرت به نشانه تایید سرتکان دادم. مامور زن آمد کنارمان ایستاد و گفت: قربان  لازمه یادآوری کنم که منافقا صرفا برای قاچاق انسان و مواد از اردوگاه اشرف به بیرون نیرو نمی فرستن حتما اهداف تروریستی و سیاسی هم داشته.😨 ستوان سرش را بلند کرد و رو به مامور زن، گفت: احتمالا همینه که میگید ولی این به دایره اختیارات ما مربوط نمیشه. آهسته بلند شدم و گفتم: پس اگر از من کمکی برنمیاد دیگه میرم.😒 ستوان صدایش را صاف کرد و گفت: یه کار دیگه هست که... همانطور که سرم پایین بود گفتم: سرم درد میکنه من واقعا تحمل این فشارای عصبی رو ندارم میخوام برم، حالا!😣 ستوان به مامور اشاره ای کرد و بعد با لحن آرام تری رو به من گفت: ممکنه دوباره فردا ... نگاهم را به طرفش چرخاندم و قاطع گفتم: نه!😡 به طرف در رفتم. آن لحظه نمیدانستم وارد چه ماجرای بزرگ و خطرناکی شده ام. گردابی که سالها پیش مرا درخود فروبرده بود و دست و پا زدنم خلاف جهت آن، بی فایده به نظر می رسید. 😓 آن شب دوباره فکر و خیال تنها هم صحبتم در آن باغ نحس، در سرم چرخید؛ پری بدبخت...هر وقت چشم گوگو را دور میدید  با من درد و دل میکرد. منهم چقدر با او گریه میکردم وقتی تعریف میکرد که 😢 از بچگی همه چیز برایش فراهم بوده و  هرجا خواسته رفته و هرکاری دلش میخواسته کرده، اما بازهم بخاطر      وعده های خارج رفتن با دوست پسرش از خانه فرار کرد و در دام گوگو افتاد.😱 بیست روز بعد دوباره آن مامور زن دنبالم آمد. خیلی جدی جلو رفتم و گفتم: دفعه پیش که گفتم این موضع دیگه هیچ ربطی به من... اما او چیزی در گوشم گفت که مرا دنبال او تا پاسگاه مرکز شهر  کِشاند. ادامه دارد.... " را هر شب در کانال دنبال کنید" به قلم ✍️: سین. کاف. غفاری @hejabuni 
دانشگاه حجاب
📣📣پوزش می طلبم، ابتدای فایل کمی خش دارد🙏 تجربه پس از مرگ 🎵جلسه یازدهم #شرح_و_بررسی_کتاب_سه دق
12_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
21.49M
تجربه پس از مرگ 🎵جلسه دوازدهم دقیقه‌_درقیامت واقعیت 🔺تجربه نزدیک به مرگ یک جانباز 👤استاد امینی خواه 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
🕊بال حجاب🕊 ✨پرنده اگه دو بال سالم داشته باشه میتونه پرواز کنه بالا بره به اوج برسه از آزار و دسترسی دیگران در امان باشه ✨حجابم همینطوره وقتی حرف خدا رو گوش بدی لباس تقوا برتن میکنی(۱) ✨لباس چیه❓ _ 😇 (۲) ✨وقتی تقوا داشتی شامل 🌟انَّ اکرمکم عندالله اتقاکم(۳) میشی به گفته قرآن، برتر میشی📈 و از آزار نامحرمان چشم چران به دور میمونی ✅ واین چنین با پاکی وتقوا در چشم خدا بالاتر میری و به اوج میرسی👏 .......................................... ۱]يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا ۖ وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِكَ خَيْرٌ...(اعراف/۲۶) ۲] امام محمدباقر علیه السلام : مقصود از لباس تقوا،عفاف است(بحارالأنوار/ج۷۱/ص۲۷۲) ۳] حجرات/۱۳ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺آرایش وچادر —— طرف روزه گرفت، دو دقیقه مونده بود به اذان مغرب افطار کرد، حکایت همین چادری های آرایش کرده است.🤔 حجاب.... واجب❗ چادر.... مستحب❗ آرایش.... حرام❗ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
••• وقتی در زن و مرد، صحبت ڪردن و رفتارِ آنهـا سخت گیـری میـڪند ، این تنگ نظری نیست ، بلـڪه وسعتِ نظر است ! [ ] نمیخواهد معنویتِ انسان در زباله دانیِ جنسیت قربانی شود! | | . . 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
♥️🍃 مولاے مـن؛ هـر لحظـه از عشق شما شعـرے روان است...🍃 یا مصطـفی، جان همه عالم فدایت❣ 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
❓چرا وضع جامعه طوری شده که برای اثبات وجوب حجاب برای خانمها حتی آیات حجاب رو هم انکار می کنن؟ 😔متاسفانه جامعه به سمتی رفته که یک عده به مرحله ای رسیدن که هرچقد هم مهربانانه و با استدلال بخوای براشون وجوب حجاب رو ثابت کنی باز هم بی تاثیره 🙅‍♀خیلیاشون اصلا اجازه نمیدن یک کلمه راجع به حجاب باهاشون صحبت کنی ⁉️میدونید چرا اینجوری شده؟ این مسئله تازگی نداره و در زمان خود پیغمبر(ص) هم از این آدما زیاد بودن که قرآن در آیه ۲۵سوره انعام درموردشون صحبت کرده؛کسانی که قابل هدایت نباشن و فقط به قصد لجاجت و تمسخر به آیات وحی گوش بدن خدا بر دلهایشان پوشش و بر گوش هایشان سنگینی قرار میده تا محروم بشن از درک حقایق 💠افراد بدکار و گناهکار در آغاز از کار خود احساس ناراحتى می کنند، اما تدریجا به آن خو گرفته و شاید روزى فرا رسد که اعمال زشت خود را واجب و لازم بشمرند «اگر تمام آیات و نشانه‏ هاى خدا را ببینند باز ایمان نمی آورند» (وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها). به جاى این که گوش جان را به سخنان تو متوجه سازند و حد اقل به صورت یک جستجوگر، به احتمال یافتن حقیقتى پیرامون آن بیندیشند، با روح و فکر منفى در برابر تو ظاهر می شوند. آنها با شنیدن سخنان تو که از سر چشمه وحى تراوش کرده و بر زبان حقگوى تو جارى شده است متوسل به ضربه تهمت شده، می گویند: «اینها چیزى جز افسانه‏ ها و داستانهاى ساختگى پیشینیان نیست»! (یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ). محتوا: مخاطب: 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
🔴به روز باشیم با آنکه حکومت پهلوی خود را میراث‌دار سلسله‌ی 2500 ساله شاهنشاهی در ایران می‌دانست، اما بنای تاریخی پاسارگاد در سال 1382 به ثبت جهانی رسید و مرمت مقبره منتسب به کوروش نیز بعد از انقلاب‌اسلامی انجام شد. این مجموعه پس از آن دارای نگهبانی، مدیریت و حفاظ شیشه‌ای شده است. این اعمال حاکی از آن است که کسی در ایران با کوروش، تاریخ و تمدن مشکلی ندارد، بلکه مشکل با عده‌ای افراطی و وطن‌فروش است که به بهانه‌ی روز جعلی «هفت آبان» به دنبال بهره‌برداری‌های سیاسی خود هستند. هفت آبان جعلی است چون طبق بررسیهای تاریخی چنین تاریخ گذاری برای تولد کوروش حتی در تقویم دوران پهلویها هم وجود نداشته است. و در هیچ تقویم جهانی از چنین نام گذاری ای از روز هفت آبان نامی نیامده است. 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم با آنکه حکومت پهلوی خود را میراث‌دار سلسله‌ی 2500 ساله شاهنشاهی در ایران می‌دانست، ام
🔴به روز باشیم 👈در آستانه هفتم آبان برخی کانالها و پیجها شروع کردن به اینکه از نظام شاهنشاهی بگن و با این ترفند جمهوری اسلامی رو در مقابل ملی گرایی و تاریخ ایران قرار بدن. ❌حالا کاری به هزاران حیله و شیطنتی که پشت این جوسازیها هست ندارم. اینکه واقعا نظام شاهنشاهی مهمه یا مخالفت با نظام؟! اینکه در این راستا چرا عرب و آریایی جدا میکنن؟! مگه ولی فقیه جامعه و یا دیگر مسئولین ایرانی نیستن؟! خلاصه کاری به موزی گریها ندارم. 💢میخوام به روش خودشون جواب بدم. آقا مگه نمیگید نظام پادشاهی از هخامنشیان تا پهلوی سلسله های مختلفی رو دیده؟! خب فکر کنید آخرین سلسله پادشاهی در ایران در حال حاضر سلسله ی پادشاهی فقیهان هست. بعد از قاجاریان و پهلویها، سلسله ی مجتهدان بر سرکار اومد. اولین پادشاه حضرت امام بود و دومین هم مقام معظم رهبری. 👌در زمان قاجار و پهلوی اونقدر ضعیف بودیم که اونقدر خاک از ایران جدا کردن و حتی پادشاه ما رو انگلیس و آمریکا جا به جا میکردن، اما الان در زمان پادشاهی فقیهان، نه یک کف دست خاک از ایران جدا شد و نه کسی در ایران میتونه دخالت کنه. حتی کشور ابرقدرت آمریکا هم میگه ایران عزیز در انتخاباتشون تاثیر میذاره و دخالت میکنه. (هر چند اونا حرف مفت میزنن) ولی این نشان از اقتدار و عزت ایران در سلسله پادشاهی فقیهانه. ✍خب شاه دوستان و طرفداران نظام پادشاهی، لذتش رو ببرید. چرا ناراحتید که پادشاهانی به این قدرتمندی دارید؟! چرا اجازه میدید با حرفهای ناپسند شما رو نسبت به حاکمانتون بدبین کنن؟!! 🔺پادشاهانی دارید که زندگیشون شبیه ضعیفترین افراد جامعه هست. نه تو کاخ زندگی میکنن و نه از تاج و تخت طلا از جیب شما استفاده میکنن. مردمی هستن و ایرانی الاصل. مسلمان هستن ولی حاکمان عرب خبیثی مثل حاکمان عربستان و امارات رو آدم هم حساب نمیکنن. ولی از عرب زبانهایی که با ما منافع مشترک دارن همکاری میکنن. یعنی ملاک دوستی و دشمنی خداست و انسانیت و نه نژادپرستی... دیگه چی از این بهتر؟!! ✅حتی کروش کبیر هم گفته به همه عقایداحترام بگذارید. پس شما هم به اسلام که اعتقاد میلیونها انسان در جهان هست احترام بگذارید. مخصوصا به اعتقادات پادشاه مقتدر سرزمینتون. 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
💯اقدام قابل تحسین بانک پاکستانی در طراحی یونیفرم پوشیده برای کارکنان خانم 💰بانک "الفیصل" که یک بانک خصوصی در پاکستان هست برای کارکنان خانم یونیفرمی طراحی کرده که شامل روسری و مانتو گشاد هست 🧥پوشیدن این یونیفرم برای خانمها الزامی هست. این کار به مذاق بعضی از کارکنان که حجاب نداشتن خوش نیومده 💬توییتر هم این حرکت رو تبعیض دونسته. حالا سوال اینجاست که چرا واسه اون کشور هایی که خانم های محجبه رو از داشتن شغل و حرفه محروم می کنن کسی اعتراض نمی کنه و در حمایت از اونها توییت نمیزنن. کشورهایی که پوشیدن دامن کوتاه و کفش پاشنه بلند الزامیه واسه خانمها و اون رو تبعیض نمیدونن 🌐منبع: https://www.india.com/viral/this-pakistan-bank-has-made-hijab-loose-dresses-mandatory-for-women-employees-twitter-slams-discriminatory-move-4187146/ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 قسمت سی و سوم ستوان ابروهای کمانی اش را درهم کشید و پرسید: پس چرا با شنیدن اسم
🎭🔪🚬🎲 قسمت سی و چهارم مامور زن در گوشم گفت: فرصتی پیش اومده  که نذاری دخترای دیگه ای مثل تو گرفتار بشن...🤭 اگر منِ گذشته بود بی تفاوت از کنار سرنوشت بقیه میگذشت و آرامشش را خرج آیندگان نمیکرد. اما این من رنگ و بوی فاطمه را گرفته بود. من این منِ جدید را دوست داشتم. ❤️ در راه وقتی برایم از جزییات پرونده گفتند دیدم که گوگو را  از زندان به پاسگاه آورده بودند اما به جای اعتراف، یک مشت دروغ تحویلشان داده بود. 😒 خیابانها شلوغتر از قبل بود. وقتی رسیدیم پاسگاه مامور مرا به طرف یک در راهنمایی کرد. در زدم و وارد شدم. در سالن جلسات رسمی با آن میز بزرگ شیشه ای و صندلی های چرمی و مردان درجه داری که دورتا دورش نشسته بودند، بیش از پیش احساس  کوچکی کردم. ☹️ نمیدانم چرا اما وقتی چشمم به ستوان خورد، نفس راحتی کشیدم. شنیدم که مرد مسن و موجهی که در رأس میز نشسته بود، رو به ستوان گفت:  برگ برنده ای که میگفتی این بود؟!😂 ستوان به طرفم برگشت، با تکان سرش سلامی کرد و بعد رو به مافوقش گفت: جناب سرگرد این آخرین راهه!  بخاطر محدودیت زمانی چاره دیگه ای نداریم. سرگرد دوباره نگاهی به من انداخت و رو به ستوان جوان پرسید: فکر میکنی از پسش برمیاد؟😒 سرم را بالا گرفتم و پیش از آنکه ستوان پاسخی بدهد گفتم: چه کاریه که فکر میکنید از پسش برنمیام؟😌 به چهره های متعجب جمع حاضر نگاه کردم. ستوان بلند شد و گفت: باید قبل از ورودت به جلسه باهات صحبت میکردم...😅 که سرگرد میان حرفهایش پرید و رو به من گفت: اعتراف گرفتن از سرتیم قاچاق انسان!😑 بدون اینکه آیینه ای روبرویم باشد میتوانستم ببینم که رنگ از چهره ام پریده. 😰 اما خودم را نباختم و پرسیدم: و اون...کیه؟🤔 ستوان یک قدم به طرفم آمد و پاسخ داد: شما گوگو صداش میزدید در واقع اسم مستعارش...🤫 تمام توانم را در پاهایم جمع کردم که نیفتم. امکان نداشت بتوانم با او روبرو شوم. در مقابل سکوتم سرگرد سری تکان داد و گفت: می تونی بری.😏 دلم میخواست از آن پاسگاه، از این شهر بروم. میخواستم دنیا را پشت سر بگذارم و بدوم. اما پاهایم قفل شده بود. دستان لرزانم را گره کردم و آهسته گفتم: باشه.😤 سرگرد  به در اشاره کرد و گفت: درم پشت سرت ببند. خنده در چشمان همه شان موج میزد. همه به جز ستوان. به او چشم دوختم و انگار تنها فرد حاضر مقابلم باشد، گفتم: باهاش حرف میزنم.😬 چهره گرفته و استخوانی ستوان، به لبخند گشوده شد. مقابل مافوقش پای بر زمین کوبید و احترام گذاشت.☺️😌 درحالی که با من بیرون می آمد، مافوقش گفت:  فقط دو روز وقت داری ابراهیم!😕 پس اسمش این بود؟  وقتی وارد اتاق کوچک طبقه پایین شدیم، ستوان ابراهیم کلاهش را برداشت و به دیوار کوبید و گفت: چیزی رو که این همه وقت نتونستن بگیرن میخوان دو روزه بگیرم.😡 به دیوار شیشه ای که سمت راستمان بود، نگاه کردم. یکدفعه دیدم در باز شد و گوگو را روی صندلی آهنی رو به دیوار شیشه ای نشاندند. 😳😨 ستوان ابراهیم متوجه ترسم شد و گفت: اون نمیتونه تو رو ببینه جلوش یه آیینه بزرگه ما از این ور می بینیمش.✋ یاد اولین باری افتادم که قیافه نحس گوگو را دیدم. حالا بعد از ده سال چقدر کریه تر و حقیرتر به نظر می رسید. به کف دستم نگاه کردم. جای ضربدر چاقویی که گوگو کف دستم گذاشته بود شبیه داغ بردگی تمام وجودم را شعله ور میکرد. 😣 به طرف در رفتم که ستوان ابراهیم گفت: این آخرین فرصته، یه چیزی بگو که مجبور به اعتراف بشه... ادامه دارد.... " را هر شب در کانال دنبال کنید" به قلم ✍️: سین. کاف.غفاری @hejabuni