eitaa logo
دانشگاه حجاب 🇮🇷
12.7هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
224 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌🔗📌 «کاش یکی به من فرمان می‌داد که: حرامه❗️نکن❗️»📛 ♨️بغض یکی از میلیون‌ها مظلوم غربی که زندگیشان از همان ابتدا در زیر سُم لیبرالیسم لگدمال می شود⏪خود،گواهی است بر این که دود عدم و بی قیدی بیشتر در چشم خود می رود... ♨️زن تازه مسلمان آمریکایی از بن دندان حس کرده که اسلام با احکام و واجب و حرامش است. 🔎( ترجمه و زیرنویس یکی از اعضاء محترم کانال) @hejabuni |دانشگاه‌حجاب 🎓
🔴 آفتی به نام سریالهای ترکیه ای 🔴 1⃣ﺩﺭ اکثر ﺳﺮﯾﺎﻟها ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻋﺎﺩﯼ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﻣﺮﺗﮑﺐ ﻗﺘﻞ ﯾﺎ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﺑﻪ ﺩﯾﮕرﺍﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ❗️ 2⃣ ﺩﺭ اڪثر ﺳﺮﯾﺎﻟﻬﺎ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﯾﮏ ﺯﻥ ﻣﺘﺎﻫﻞﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺍﺳﺖ❗️ 3⃣ ﺍﮐﺜﺮﺍ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﯿﺎﺩﯼ، ﺍﺧﺎﺫﯼ، ﺗﺠﺎﻭﺯ، ﻗﺘﻞ ﻭ ﯾﺎﻏﯽﮔﺮﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ❗️ 4⃣ﺣﺪﺍﻗﻞ ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ ﺣﺮﺍﻣﺰﺍﺩﻩ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭﺍﻗﻌﯿﺶ ﻣﺸﺨﺺ ﻧﯿﺴﺖ❗️ 5⃣ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿ‌‌ﮕﻮﯾﻨﺪ ﻭ ﮐﻤﺘﺮ ﻓﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﮐﻼﻡ ﺳﺨﻦ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﺪ❗️ ♦️ﺧﻮﺩمان ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧمان ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﺍﯾﻦ سریال های ﻏﯿﺮﺍﺧﻼﻗﯽ ﻭ ﻏﯿﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﻫﯿم ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺭ ﺑﻠﻨﺪﻣﺪﺕقطعا اثرات ویرانگری بر اخلاق خانواده خواهد داشت. 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💙| •دنبال قلبے زیبا باش، نه یک صورت زیبا آدم های زیبا همیشه خوب نیستند، اما آدم‌های خوب همیشه زیبا هستند... | 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب 🇮🇷
#پرسش_پاسخ #علل_انحرافات_جنسی ❓چه عواملی باعث افزایش انحرافات جنسی در جامعه میشه؟ ♻️قسمت دوم ⏭گ
♻️قسمت سوم ❓چه عواملی منجر به بروز انحرافات جنسی در جامعه می شود؟ ⚠️پسری که قبل از ازدواج با دخترای زیادی رابطه داشته نسبت به همه ی دخترا بدبین می شه و فکر می کنه بقیه دخترا هم مثل همین هایی که باهاشون دوست بوده هستن و برای ازدواج کردن تعلل می کنه؛ 🤷‍♂ممکن از ازدواج کردن و تشکیل زندگی بترسه و داشتن روابط آزاد و بی قید رو ادامه بده.بیشتر کسایی که قبل ازدواج روابط نامشروع زیادی داشتن بعد ازدواج هم این عادت ناپسند رو نمی تونن ترک کنن و بعد از چند سال دوباره برمی گردن به همون روشی که قبلا در پیش گرفته بودن و زندگی شون رو به فنا میدن. 🙍‍♀روابط نامشروع قبل از ازدواج آسیبش برای دخترا خیلی بیشتره.دخترا به دلیل روحیه شکننده تر و احساسات سرشارشون خیلی زود دلبسته می شن و به امید ازدواج وارد رابطه می شن 📛 اما وقتی بعد از مدتی متوجه می شن که هدف از این دوستی بهره جنسی بوده نه ازدواج یا ناچار می شن تن بدن به هر خواسته ای یا اینکه با هم کات کنن و سعی کنن فراموش کنن 💔دختر و پسری که قبل ازدواج دوستی های نامشروع داشتن و در مطلوب ترین حالت که این رابطه به ازدواج ختم بشه به جای اینکه حالا که به هم رسیدن روز به روز زندگی شون عاشقانه تر و قشنگ تر بشه ↪️برعکس نسبت به هم سرد تر می شن چون توی زندگی نمی تونن مثل دوران دوستی خودشون رو به بهترین شکل ممکن نشون بدن.قبل ازدواج تعهد و مسئولیتی گردن شون نبود اما حالا کم کم چهره واقعی شون رو نشون میدن و در موارد زیادی به این نتیجه می رسن که به درد هم نمیخورن 🧐اصلا میدونید چرا میگم این دوستی ها حتی اگر منجر به ازدواجم بشه بعد ازدواج مطلوبیتش رو از دست میده؟!‌به نظر من آدمایی که ایمان شون سسته اونجوری که از کارهای حرام لذت می برن اگر همون لذت از راه حلالش در اختیارشون قرار بدی هیچ رغبتی بهش نشون نمیدن 🙄یه جورایی مرض دارن؛ توی قرآن هم درمورد افراد منحرف عبارت «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» به کار رفته یعنی کسانی که در در دلهای آنان یک نوع بیماری است 🔝افزایش خیانت و طلاق از ثمرات همین ولنگاری و بی بندوباری جنسیه اما توی گوش شون نمی ره که نمی ره.فک می کنن این حرفا نشانه تحجر هست و به روز بودن مساویه با تبعیت محض از فرهنگ غربی،وقتی هم به مشکل خوردن سرشون بالا می گیرن و با جملات انگیزشی که مد شده خودشون رو بی تفاوت نسبت به شکستی که تجربه کردن نشون میدن 🙌از ما گفتن بود *خواه پندگیر و خواه ملال* ادامه دارد... 📚بقره،آیه۱۰ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب 🇮🇷
🔴به روز باشیم گزارشی از عملکرد سازمانهای جاسوسی برای تقابل با جمهوری اسلامی در قالب توانمندسازی زنا
🔴به روز باشیم این تصویر در رسانه‌ها و فضای مجازی با عنوانِ کوچکترین شهید مسجد ولایت منتشر شده و بر دل هر آزاده‌ای داغ گذاشته است. مسجد شیعیان که توسط عوامل داعش منفجر شد و چندصد کشته و زخمی بجا ماند! عامل این اقدام تروریستی، ‏یک داعشی ‎ به نام محمد اویغوری بود که جنایت کشتار شیعیان قندوز را رقم زد! عکس دوم را ببینید: ‏سمت راستی، ربیعه غدیر، رهبر اویغورهای ‎ که دنبال تجزیه‌طلبی‌اند در حال سخنرانی در همایش سازمان مجاهدین خلق(منافقین)، در سال ۲۰۱۶ و سمت چپی، محمد الایغوری عامل حمله انتحاری ‎ به مسجد قندوز! برخی مسلمانان اویغور، گرایش تکفیری پیدا کرده و با حمایت آمریکا و ‎ بدنبال تجزیه‌طلبی در چین هم هستند! (برای همین هم مسلمانان یمن و سوریه و ... رو تکه تکه می کردند ولی اشک تمساح واسه مسلمونای چین میریختن) ❇️ پ.ن: تامین امنیت عموم مردم افغانستان و شیعیان بعهده گروه طا.لبان است که کنترل این کشور را بدست گرفته. تا حالا درگیری‌های زیادی با د‌.اعش داشتند اما باید هرچه سریعتر با تشکیل دولت فراگیر و متشکل از همه جریانات درون افغانستان، در تامین امنیت و حذف این غده چرکین از مملکت افغانستان اقدام فوری نمایند. ✍داود مدرسی‌یان 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب 🇮🇷
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_چهاردهم 💠 بدن بی‌سر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنا
✍️ 💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپاره‌های نبود که هرازگاهی اطراف شهر را می‌کوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلوله‌های داعش را به‌وضوح می‌شنیدیم. دیگر حیدر هم کمتر تماس می‌گرفت که درگیر آموزش‌های نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن و دیدار دوباره‌اش دلخوش بودم. 💠 تا اولین افطار چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است. تأسیسات آب در سلیمان‌بیک بود و از روزی که داعش این منطقه را اشغال کرد، در لوله‌ها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یک لیوان آب باقی مانده بود که دلم نیامد برای چای استفاده کنم. 💠 شرایط سخت محاصره و جیره‌بندی آب و غذا، شیر حلیه را کم کرده و برای سیر کردن یوسف مجبور بود شیرخشک درست کند. باید برای به نان و شیره توت قناعت می‌کردیم و آب را برای طفل خانه نگه می‌داشتم که کتری را سر جایش گذاشتم و ساکت از آشپزخانه بیرون آمدم. اما با این آب هم نهایتاً می‌توانستیم امشب گریه‌های یوسف را ساکت کنیم و از فردا که دیگر شیر حلیه خشک می‌شد، باید چه می‌کردیم؟ 💠 زن‌عمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو می‌خواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل مانده‌ایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید. در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزه‌داری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش می‌زد که چند روزی می‌شد با انفجار دکل‌های برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش می‌شد دیگر از حال حیدرم هم بی‌خبر می‌ماندم. 💠 یوسف از شدت گرما بی‌تاب شده و حلیه نمی‌توانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب می‌فهمیدم گریه حلیه فقط از بی‌قراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در شمالی شهر در برابر داعشی‌ها می‌جنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود. زن‌عمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد. 💠 زن‌عمو نیم‌خیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با می‌زنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشه‌های در و پنجره در هم شکست. من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خرده‌های شیشه روی سر و صورت‌شان پاشیده بود. 💠 زن‌عمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه می‌کرد نمی‌توانست از پنجره دورشان کند. حلیه از ترس می‌لرزید، یوسف یک نفس جیغ می‌کشید و تا خواستم به کمک‌شان بروم غرّش بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجره‌های بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد. 💠 در تاریکی لحظات نزدیک مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمی‌دید و تنها گریه‌های وحشتزده یوسف را می‌شنیدم. هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست می‌کشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمی‌دیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم :«حالتون خوبه؟» 💠 به گمانم چشمان او هم چیزی نمی‌دید و با دلواپسی دنبال ما می‌گشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس می‌لرزند. پیش از آنکه نور را سمت زن‌عمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :«من خوبم، ببین حلیه چطوره!» 💠 ضجه‌های یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ می‌ترسیدم عباس از دست‌مان رفته باشد که حتی جرأت نمی‌کردم نور را سمتش بگیرم. عمو پشت سر هم صدایش می‌کرد و من در شعاع نور دنبالش می‌گشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بی‌خبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست... ✍️نویسنده: 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@drrafiei_ir4_5992210952584432015.mp3
زمان: حجم: 1.45M
🎙 سه روز حساس در زندگی دکتر 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓