eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.4هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
188 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد شجاعی.mp3
28.04M
🎵سخنرانی استاد شجاعی 🏴به مناسبت شهادت امام کاظم علیه‌السلام 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
6.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤲🏼 یا من ارجوه لکل خیر 👆🏼چقدر به این جمله باور دارید؟ 🗣استاد پناهیان 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔘یادمون باشه ابلیس، اینطوری وارد عمل می‌شه: ♨️ حالا با یه سلام و صبح بخیر/شب بخیر که آسمون به زمین نمیاد، زمینم به آسمون نمی‌ره، اصلا تو که قصد بدی نداری😶.. ♨️ بابا این مثل داداشت/خواهرته، چه فکرای منفی‌ای می‌کنی😒 توهم زدیـآ ... گناه کجا بود؟! فکرت‌خرابه! ✅ولی حقیقت اینه: کلا طوریه که آدم باید همیشه مراقبش باشه و هرنوع ارتباط با نامحرم حتما کار رو به جاهای باریک می‌کشونه`❌آروم آروم بدون اینکه متوجه بشی.... 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
✨﷽‌✨ ۞ امام کاظم علیه السّلام فرمودند: 🌿 إِستَحیَوُا مِنَ اللهِ فی سَرائِر کُم، کَما تَستَحیُونَ مِنَ النّاسِ فی عَلانیَتِکُم؛ 🌿 در پنهان‌های خود از خدا شرم کنید، همچنان که در آشکارِ خود از مردم خجالت می کشید. ﴿تحف العقول، ص۳۹۴﴾ | ؏ 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
♨️انتشار عکس های برهنه زنان بدون اجازه آنها در پیام رسان تلگرام 🔻عکس های برهنه زنان بدون اجازه آنها در شبکه های اجتماعی منتشر می شه و مورد سو استفاده قرار می گیره 🔻یکی از افرادی که عکسش رو به طور اتفاقی در شبکه های اجتماعی پیدا می کنه،میگه در کنار عکسش شماره تلفن و پیج های اینستاگرام و فیس بوکش رو گذاشته بودن و مردها باهاش تماس می گرفتن 🔻این اتفاق زندگی من رو عوض کرد،احساس بی ارزش بودن می کردم. مجبور شدم تلگرامم با ۱۸۰۰۰ عضو رو پاک کنم.توی خیابان هم احساس امنیت نداشتم،احساس می کردم انگشت نما شدم 🔻یک نفر دیگر که فیلمش منتشر شده بود مجبور شد شهر محل زندگیش رو ترک کنه.هفته ای دوبار به روان شناس مراجعه می کنه و نمی تونه این مسئله رو فراموش کنه 🔻تلگرام یک سیاست مشخص برای ممنوعیت انتشار عکس و فیلم های پورنوگرافی نداره 🌐منبع:https://www.bbc.co.uk/news/world-6030769.amp 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
از جهنم تا بهشت 🌺👇
دانشگاه حجاب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_پنجاهم با مرور اون روز تنها چیز عجیب اصرار عمو به این رابطه بود.
به روایت حانیه ...................................................... با دستام سرم رو گرفتم و هق هق گریم اوج گرفت ، کاش.....کاش..... اصلا یاداوری نمی‌کردم اون روزهای زجراور رو. اصلا چه ربطی به این ماجرا داشت ؟ تنها ربطش میتونست این باشه که..... که..... نکنه عمو همه اینکارارو به خاطر منافع خودش میکرده؟ نکنه آرمان برگشته باشه؟ نه نه امکان نداره. عمو منو مثله دختر خودش دوست داشت. اره واقعا دوستم داشت. آرمانم که الان نه نه عمرا عمرا نیمده. با صدای در به خودم اومدم. _ کیه؟ امیرعلی: میتونم بیام تو ؟ _ اره. با اومدن امیرعلی سریع پریدم بغلش کردم و به اشکام اجازه باریدن دادم. امیرعلی: به خاطر حرفای عمو انقدر به هم ریختی ؟ اون از دل من خبر نداشت و منم قصد نداشتم که خبردار بشه. پس سکوت کردم و جوابی ندادم. دوباره صبح شد و غرغرای مامان برای بیدارکردن من شروع شد. یه چشم رو باز کردم و به مامان که داشت کمدمو وارسی میکرد نگاه کردم. _ دنبال چیزی میگردی؟ مامان:چه عجب. لباساتو کجا گذاشتی؟ _ لباسایی که برای عید گرفتم؟ مامان: اره. پاشو پاشو دیر میشه هااااااااا . _ کجا؟؟؟؟ مامان : خونه خاله اینا. شبم خونه خاله مرضیه. _ ایول. سریع پاشدم . لباسامو پوشیدم و حاضرشدم. مامان:حانیه بدو دیرشد. _ اومدم همزمان با دیدن امیرعلی دم در اتاق سوت بلندی کشیدم. _ اوف. کی میره این همه راهو؟ خوشتیپ کردی خان داداش. خبریه؟ امیرعلی: شاید.... _ جون مو؟ امیرعلی: ها جون تو. _ راه افتادی داداش. مامان: داریم میریم خاستگاری _ چی؟ مامان: چته تو؟ _ خیلی نامردید. بی خبر؟ اصلا من نمیام. بابا: اخه دخترم با خبر بودی که الان همه جا پر شده بود. _ نمیخوااااااام. اصلا من نمیام. امیرعلی : پس منم نمیرم. با تعجب برگشتم سمت امیرعلی. بی خیال و خونسرد شونشو بالا انداخت. _ مسخره. بریم خب امیرعلی: فدای ابجیم _ حالا چه ذوقیم میکنه. من این فاطمه رو میکشم که به من نگفت مامان : حالا از کجا میدونی فاطمس؟ _ از رفتارای ضایع گل پسرتون . برگشتم سمت امیرعلی دیدم کلا رفته تو زمین. داشتم میترکیدم از خنده. یعنی این حیای این دوتا منو کشته . خاله مرضیه: فاطمه جان چایی رو بیار مادر. _ من برم کمک؟ خاله مرضیه:برو خاله جون. با خنده به امیرعلی نگاه کردم. طبق معمول سرش پایین بود. رفتم تو آشپرخونه. قبل از هرچیزی یه دونه محکم زدم تو سر فاطمه که صداش در اومد بعد سریع دهنشو گرفتم که حیثیتم نره. _ پرو. دیگه من غریبه شدم . ها؟ فاطمه: به خدا خودم امروز صبح فهمیدم. _ اخ الهی بگردم. خودتم که غریبه ای. بابای فاطمه: بچه ها رفتید چایی بسازید _ الان میایم عمو. _ بدو بدو بریز. من رفتم بیرون فاطمه:مرسی که اومدی کمک. _ خواهش فاطمه: روتو برم _ برو از آشپزخونه که اومدم بیرون با نگاه های متعجب جمع به خاطر تاخیرمون مواجه شدم که خودم پیش دستی کردم و گفتم: الان میاد. چند دقیقه بعد فاطمه با سینی چای اومد. شروع عاشقی هایم، سرآغاز غمی جانکاه از آن غم تا به امروزم پر از تشویش و گریانم 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از دانشگاه حجاب
❤️ عڪس‌نوشته‌ها و پوسترهاے ڪانال دانشگاه‌حجاب‌رو‌این‌ڪانال‌تولیدمیڪنہ😊👇 🌺 eitaa.com/joinchat/3536912486C6ad0729047 ✅ شما هم سفارشے داشتہ باشید (استیڪࢪ،بنࢪ،،لوگو،لیبل،پروفایل و ...) ارزان و سریع انجام میشہ🌸
ج25 هنر زن بودن-2.mp3
27.17M
✅ *سلسله لوازم جلسات هنر زن بودن - جلسه بیست وپنجم (2) 🎙 مدرس: استاد محمد جعفر غفرانی 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓