eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
184 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔﷽𖣔༅═┅─ ▫️سلام به همه همراهان بزرگوار ▫️طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق 📖 رمــــــــــان جذاب و پرماجراے 《سجـــــــــده عشــــ♥ــــق》 🖌نوشته عذرا خوئینے 🔸از امشب حوالی همین ساعت 🔸 کانال دانشگاه حجاب @hejabuni 💜 ♥🖇💜 ♥🖇♥🖇💜 ♥🖇♥🖇♥🖇💜
🌹🌹رمان 🖌 نویسنده : عذرا خوئینی قسمت اول 🎵همراه موزیک ، حرکات موزون انجام می دادم 🙅‍ آهنگ که قطع شد، انگار یکی هیجان و نشاطم رو از برق کشید😕. 🔹مامان نگاه عاقل اندر سفیهی بهم انداخت. چه خبره خونه رو گذاشتی روسرت سرسام گرفتم. حتما دوباره میگرن به سراغش اومده بود که عصبی نشون میداد. گونه اش را بوسیدم😘 💫دستمو دور شانه اش حلقه کردم  ببخشید مامان خوشگلم دیگه تکرار نمیشه.☺ لبخند نازی زد، عشقمی دیگه نبخشم چی کارکنم؟.😉 خیلی زود لحنش مهربون شد بالاخره یکی یدونه بودم و نازم خریدار داشت. ⚡باید چند روزی دور آهنگ و خط بکشی. جیغ بنفشی زدم😨.یعنی چی؟ من که عذرخواهی کردم. نه فدات شم حرفم علت دیگه ای داره. گوشام تیز شد و بیشتر کنجکاو شدم 🌿نیم ساعت پیش بابات زنگ زد شوهر دخترخالش فوت کرده باید بریم قم. کدوم دختر خالش؟ تو نمی شناسی ما با فاطمه خانم زیاد رفت و آمد نداریم بیشتر از سه، چهار بار ندیدمش ولی برای احترام هم که شده باید تو مراسم باشیم.☹ 💡یک لحظه ذهنم هوشیار شد یاد حرف های سارا افتادم ، میگم مامان این فاطمه خانم همونی نیست که  سارا رو برای پسرش می خواست؟ 🙁 💭به فکر فرو رفت بعدش لپم رو کشید. اره شیطون بلا خودشه  خوب یادت مونده. ژستی به خودم گرفتم و گفتم: ما اینیم دیگه!!😎 🌻سارا دختر کوچیکه عمو بهرام بود ریز نقش و تپل! با چهره ای بانمک و دوست داشتنی فاطمه خانم سارا رو تو مهمونی دیده بود و از وقار و متانتش خوشش اومده بود حرف  خواستگاری که مطرح شد زن عموی من مخالف بود!😟 📝کلی هم شرط و شروط سنگین گذاشت چون می گفت نمی خوام دامادم طلبه باشه! خلاصه به نتیجه نرسیدن و بهم خورد ❄هر چند سارا هم هیچ تمایلی نداشت و با خنده می گفت یک درصد فکر کنید زن آخوند بشم! ماهم از خنده ریسه می رفتیم!! تصورش هم محال بود😅 ادامه دارد... 🌹@hejabuni | دانشگاه حجاب 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part42_جان شیعه اهل سنت.mp3
4.43M
📚 رمان " جان شیعه، اهل سنت"(42) ♥️" عاشقانه ای برای مسلمانان" رویکرد این اثر وحدت شیعه و سنی است. “جان شیعه، اهل سنت” رمانی بلندی است که حکایت از ازدواجی خاص و زندگی مشترکی متفاوت از چیزی که تا به حال در رمان های عاشقانه خوانده ایم، می کند. این کتاب فراتر از تصور مخاطبانش به مفهوم واقعی اتحاد و برادری بین شیعه و سنی پرداخته است. ✍ اثر فاطمه ولی نژاد 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 | مقایسه دقیق آزادی از دیدگاه غرب و جمهوری اسلامی! ⁉️ علت حذف برترین زن بوکسور دنیا؟ ♨️ پوشش زنان در غرب! ……………………… آزادی در غرب ↔️ بی‌دینی اجباری …………………… 🔹 برشی از سخنرانی حجت الاسلام راجی نویسنده کتاب صعود چهل ساله 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
📸 ممنوعیت‌های عجیب زنان در نقاط مختلف آمریکا و اروپا 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📙🖇✨ 📖این کتاب با تعریف خطوط کلی سبک زندگی زنان در قالب سبک زندگی فردی و اجتماعی، فلسفه و تناسب آن با مد و حیا، نقش ازدواج در سبک زندگی خانوادگی و اهمیت و موانع و دیدگاه های غلط و صحیح به آن، نقش و زن در خانواده و بررسی جایگاه زن در نظام اجتماعی و مباحثی پیرامون ابعاد حضور اجتماعی و و بررسی حدود روابط زن و مرد در این گونه از این محیط ها ، سعی کرده دیدگاه کاملی از را در حوزه زنان را مطرح سازد. 📲 برای ثبت سفارش میتونید به این کانال سربزنید👇 @ketab_peyk_roshana 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
🌹🌹رمان #سجده_عشق 🖌 نویسنده : عذرا خوئینی قسمت اول 🎵همراه موزیک ، حرکات موزون انجام م
🌹🌹رمان 🖌 نویسنده : عذرا خوئینی قسمت دوم 🌻نگاهی به آینه انداختم ، چه عسلی شدم!😉 تیپ مشکی هم بهم می اومد ظاهرم مثل همیشه عالی بود مانتوی کوتاه با ساپورت، موهام رو دور شانه ام پخش کردم بقول دوستم اگه گونی هم بپوشم بازم خوش تیپم لبخند رضایت بخشی زدم و از آینه دل کندم...🙂 ❄بخاطر کار بابام دیر حرکت کردیم به مراسم خاکسپاری نمی رسیدیم عموم اینا زودتر رفته بودند ولی قرار شد سارا با ما بیاد که البته هنوز راه نیوفتاده خوابش برد! 🌐منم برای اینکه حوصلم سرنره سری به فیس بوک و لاین زدم مسعود هم گروهیم کلی جوک و عکس بامزه برام فرستاده بود یکیش خیلی با حال بودصدای خندم رفت هوا.😂 مامان با عصبانیت به سمتم برگشت!😠 💥منم حق به جانب گفتم: وا چیه مگه به جوک خندیدنم ایرادی داره؟! شرمنده که نمی تونم تریپ غم بردارم اصلا می خوام برگردم خونه!😑 💫سارا دستش رو دور گردنم انداخت ؛ عزیز دلم  ما که حرفی نزدیم فقط من یکم سکته کردم که اونم اشکالی نداره فدای سرت! از لحنش به خنده افتادیم 😄 کلا شگردم این بود هر موقع خرابکاری می کردم شرایط رو به نفع خودم تغییر می دادم.... 🌸نگاهی به بالا و پایین کوچه انداختم پر از ماشین بود و جای خالی پیدا نمی شد تاج گلی کنار در قرار داشت صوت خوش قران و صدای گریه هایی که از خونه می اومد با هم آمیخته شده بود هر قدمی که برمی داشتم سنگینی روی قلبم احساس می کردم نوشته اعلامیه توجهم روجلب کرد _جانباز شهید سید هاشم...!!   🌼پس چرا کسی در این مورد چیزی نگفت؟ به عکس خیره شدم !چهره مهربان و نورانی اش حیرت زده ام کرد حس می کردم سال هاست می شناسمش!. بی اختیار قطره اشکی از گونه ام سُر خورد😥 🌺با صدای مامان به عقب برگشتم که هم زمان نگاهم به دو چشم جذاب و گیرا دوخته شد عجب شباهتی با صاحب عکس داشت...🙂 ⚡با نیشگون سارا به خودم اومدم حالا این شازده پسر پیش خودش چه فکری می کرد؟ داشتم درسته قورتش می دادم وای گلاره گند زدی! بعد که رفتیم داخل سارا بهم گفت _طرف اسمش محسنه پسر فاطمه خانم، ولی سید صداش می کنند اشاره ای هم به خاستگاری سه سال پیش کرد! _ یه خواهر هم داره که دو سال ازش کوچیکتره اسمش لیلاست!. 🍀ولی خداییش خیلی جذاب بود قد بلند و‌ چهارشونه   حتی وقتی از شرم نگاهش رو به زمین دوخت هم برام خاص و جالب بود حیف نبود که بهش جواب رد داده بودند؟!☹️ ✴از افکار خودم حرصم گرفت انگار نه انگار اومدم مجلس ختم حتی یادم رفت تسلیت بگم!! ادامه دارد.... 🌹@hejabuni | دانشگاه حجاب 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هی نگویید انقلاب برای ما چه کرده ، بگویید من به عنوان یک شیعه‌ی امام زمان چه کاری برای انقلاب و [فراهم شدن ظهور و حکومتِ]امام زمان (روحی له الفدا) کرده‌ام؟!* *شهید اسداللّه حبیبی 🌷سلام دوستان 🌷صبحتون بخـــــیر 🌷روزتون و روزه‌تون بی‌گناه 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20220403-WA0097.mp3
11.08M
سخنان بانوی خوزستانیِ شوشی الاصل که در سالن همایش های برج العرب دبی چه باشکوه از جایگاه و ارزش زن مسلمان ایرانی می گوید.👌 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🛑 دانشگاه حجاب برگزار می‌کند👇👇👇 ❇️ دوره مکالمه عربی (با کیفیت؛ ارزان؛ آفلاین (به همراه کلاس رفع اشکال) 💠 eitaa.com/joinchat/644284519C6e5d0dbf9a ❇️ انجام سفارشات گرافیکی (لوگو، پوستر، تراکت، لیبل، بنر، پروفایل و ...) حرفه ای، ارزان، سریع👇 💠 eitaa.com/joinchat/3536912486C6ad0729047 ❇️ کارگاه «فن بیان و هنر سخنوری» ‌‌ یک روزه / آنلاین 👇 💠 @Hejab_amozeshi ❇️ آموزش ادیت ویدیو هشت جلسه «هشت ساعت» / (افلاین)👇 💠 @Hejab_amozeshi ❇️ آموزش عکاسی و ادیت عکس با موبایل ۱۰ جلسه «۱۰ ساعت» / (افلاین)👇 💠 @Hejab_amozeshi ❇️ فروشگاه کانال چادر / قرآن رنگی و نظامی/ کتاب و کتابچه برای اثبات و ترویج حجاب‌ و ... 👇 💠 @hejabuni_forooshgah ❇️ انجام سفارشات طراحی سایت و اپلیکیشن و ... 👇 💠 @Royalweb 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🌸مقام معظم رهبری: به مسئله حجاب و حیا در دانشگاه ها اهمیت بدهید. 🔹بنده نسبت به مسئله ی حجاب و حیای اسلامی در دانشگاه ها دغدغه دارم. رؤسای دانشگاه ها، مدیران و خود دانشجویان و بخصوص دختر خانم ها به حجاب و فاصله گذاری اهمیت بدهند و توجه کنند. 🗓۱۳۹۹/۰۲/۲۸ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
۞ یاٰمَنْ عَطاٰئُہُ قَــــــــــدیم... ۞ 🌱دیریست که در لطف تو مقیم شده‌ام تا احسان قدیمت را با عطای شریف و با فعلی لطیف درک کنم 🌱 تا وعده‌ی صدق و گفتار حقّ تو ،مرا از عدالتت می ترساند، بخشایش و یاد شیرینت صلای عام می‌دهد... 💚 چقدر امیدوارتر می‌شوم .... هر بار که این بند را می‌خوانم ....... ♨️اما نکند امیدواری زیادم ؛ بیحیایم کند برای گناه کردن ! ... ✍نیستان 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 نماهنگ «ارثیه مادری» 🌱 🏴 به‌مناسبت وفات حضرت خدیجه سلام‌الله علیها 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
🌹🌹رمان #سجده_عشق 🖌 نویسنده : عذرا خوئینی قسمت دوم 🌻نگاهی به آینه انداختم ، چه عسلی
🌹🌹رمان 🖌 نویسنده : عذرا خوئینی قسمت سوم 🌸خونه قشنگی داشتند یک باغچه نقلی زیبا در کنارحیاط درست شده بود و گلدان های پرگلی هم در اطرافش قرار داشت...❤️ ✴فضای غم انگیز خونه منو سمت حیاط کشاند.. نفس حبس شده ام رو آزاد کردم تو فکر و خیال بودم که توپی محکم به صورتم خورد!!😫 به خودم که اومدم نگاهم به پسربچه ای افتاد که مثل گربه روی دیوار نشسته بود. _توپ رو میندازی یا خودم بیام!.😒 ❄اخمام تو هم رفت و از عصبانیت دستام رو مشت کردم چقدر بی ادب بود😠 _یالا بپر پایین و مثل بچه ادم در خونه رو بزن و بخاطر رفتار بدت عذرخواهی کن بعد هم بگو خاله جان میشه توپم رو بدی؟! خندید و گفت: حوصله داریا! چه خودش رو هم تحویل میگیره! نگاه عصبانیم رو که دید زبون درازی کرد. ⚡بدون اینکه جلب توجه کنم از آشپزخونه چاقو برداشتم و زیر شالم قایم کردم و به حیاط برگشتم از نتیجه کارم راضی بودم باید براش درس عبرتی می شد تا از این به بعد با بزرگتر از خودش درست رفتار کنه!🙂 🌻پشتم به در بود که صدای زنگ اومد از همون پشت توپ رو بیرون انداختم حتی اینجا هم دست از شیطنت برنمی داشتم . هیچ صدایی نیومد یکم عجیب بود! 🍀 سرمو به طرف در برگردوندم اما با دیدن سید خشکم زد. نگاه متعجبش رو از من گرفت و به زمین دوخت لبخندی گوشه لبش بود دیگه از این بدتر نمی شد هول کردم و خجالت کشیدم و این بار من سرم رو پایین انداختم!!. 🌿غروب رفتیم سرخاک گریه های فاطمه خانم دل ادم رو به درد می اورد سید کمی دورتر ایستاده بود و ارام اشک می ریخت😔 کنار لیلا نشستم نمی دونستم تو این موقعیت چی باید بگم بخاطر همین فقط به نجوای سوزناکش گوش دادم:😣 🍃" _از وقتی یادمه کلی دستگاه بهت وصل بود خوب نمی تونستی نفس بکشی اما نفس ما بودی سایه ات بالا سرمون بود ، پشت و پناه داشتیم اخ باباجون نمی دونی چقدر دلتنگ نگاه مهربونتم " سرش رو روی قبر گذاشت و از ته دل گریه کرد.😭 🍁دیگه نمی تونستم این صحنه رو تحمل کنم تا حالا تو همچین موقعیتی قرار نداشتم از جمع فاصله گرفتم احتیاج داشتم کمی تنها باشم........ از سرخاک که می اومدیم ماشین بابا خراب شد مجبور شدیم شب رو بمونیم اما عمو اینا برگشتند....😕 ☀آهسته از پله ها پایین اومدم می خواستم برم حیاط ، تو فضای بسته نمی تونستم بمونم اصلا آرام و قرار نداشتم 😫 🌹 سید روی کاناپه خوابش برده بود و کتابی باجلد قشنگ کنار دستش بود حسابی چشمم رو گرفت. کمی جلوتر رفتم تا کتاب روبردارم اما پام به لبه میز برخورد کرد و لیوان روی زمین افتاد 💥 یکدفعه هوشیار شد فاصله کمی با هم داشتیم نگاهش با چشمانم تلاقی کرد مثل برق گرفته ها از جا پرید فقط تونستم به کتاب اشاره کنم در اتاق فاطمه خانم که باز شد بیشتر هول کردم خواستم برگردم که این بار پام به لیوان خورد و پخش زمین شدم چه ابروریزی شد کم مونده بود گریه ام بگیره .😓 ⚡با کمک فاطمه خانم بلند شدم انگار همه خرابکاری هام باید مقابل چشمای سید اتفاق می افتاد!!... ادامه دارد... 🌹 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part43_جان شیعه اهل سنت.mp3
12.23M
📚 رمان " جان شیعه، اهل سنت"(43) ♥️" عاشقانه ای برای مسلمانان" رویکرد این اثر وحدت شیعه و سنی است. “جان شیعه، اهل سنت” رمانی بلندی است که حکایت از ازدواجی خاص و زندگی مشترکی متفاوت از چیزی که تا به حال در رمان های عاشقانه خوانده ایم، می کند. این کتاب فراتر از تصور مخاطبانش به مفهوم واقعی اتحاد و برادری بین شیعه و سنی پرداخته است. ✍ اثر فاطمه ولی نژاد 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓