AUD-20220613-WA0007.mp3
10.76M
🌾🌾🌾
🌾🌾
🌾
👌واجب فراموش شده
🛑📣 هر امر دینی مانند نماز و حج و روزه و امر به معروف و نهی از منکر و .... احکام و آموزش خاص خودش را دارد که یادگیری آنها بر هر مسلمان واجب است و ترک هر واجب دینی و شرعی کفر دینی به همراه دارد🧐
و من الله التوفیق
🎵 استاد علی تقوی، استاد حوزه و دانشگاه
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
هر کس فکر میکنه سه تا بچه و پدر مادرشون هستن که ی تنه فجازی رو به گند کشیدنُ دارن الگو سازی میکنن، د
ممنون از کسایی که پیام دادن و اونایی که میخوان پیام بدن
8.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸به اسم آزادی، اَسیرَت می کنند!🔸
شیاطین میگویند «انسان آزاد است» و با این آزادی، انسان را بندۀ همه چیز میکنند!! اما انبیاء میگویند: «انسان بنده است» و با این بندگی، او را از بندگی دیگران آزاد میکنند! انبیاء با بندگی، انسان را از بندگیِ مخلوق آزاد میکنند و شیاطین به اسم آزادی، انسان را اسیر همۀ چیزهای پَست میکنند.
انبیاء با بندگی، انسان را از زندان نجات میدهند و شیاطین به اسم آزادی، انسان را زندانی میکنند.
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
هدایت شده از دانشگاه حجاب
#چی_شد_چادری_شدم
میشه برامون تعریف کنید چی شد چادری شدید؟ 😍
👉🏻 @f_v_7951
منتظر خاطرات جذابتون هستیم 🤩
🔅 @hejabuni♢دانشگاه حجاب🔅
#چرا_چادری_شدم؟
سلام☺️
اواخر راهنمایی بودم و دوستم مریم چادری بود✨
آروم آروم خیلی علاقم به واسطه ی مریم به خاطر اخلاق خوبش و حجاب قشنگش بهچادر بیشتر شد...😊
به خانواده گفتم و قبول کردند
و من از اون روز چادر سرم کردم...🤗
بله بعضی وقتا شرایط سخته!
اما حس نگاه مهربانانه ی حضرت زهرا شیرین تره...😇
حس محبت آقا امام زمان بیشتره...😍
می خوام بگم بعد از حدود ۱۵ سال، عاشقانه چادرم رو سرم می کنم و خداروشکر میکنم...
واقعا از صمیم قلبم از مادرمان حضرت زهرا ممنونم...❤️
من انقدر عاشق چادرم هستم که بعضی وقتها می بوسمش بیاد حضرت زهرا...🌷
بعضی وقتا که میخوام سرم کنم اول یه سلام میدم به حضرت زهرا...🌱
چادرم نباید هیچ وقت کثیف و یا چروک باشه...❌
چادرم ساده و دوست داشتنیه...😌
یه حس شیرین نابِ ناب...🦋
من از خدا ممنونم...
از حضرت زهرا ممنونم...
از پدر و مادرم ممنونم...
از دوست خوبم مریم ممنونم...
دوستان؛
رفیق خوب انتخاب کنید تو زندگیتون خیلی اثر داره...:-)
۳۰ ساله از اصفهان
ــــــــــــــــــــ
ارسال خاطرات: @f_v_7951
🎓 @Hejabuni | دانشگاهحجاب 🌸
دانشگاه حجاب
هر کس فکر میکنه سه تا بچه و پدر مادرشون هستن که ی تنه فجازی رو به گند کشیدنُ دارن الگو سازی میکنن، د
🌸 ممنون که کنار نمیکشید فقط بگید لنگش کن🙏
🔹 🔸🔹🔸
#قسمت_سی_ودوم
رفتم پیش جلالی برگه مرخصی را گذاشتم روی میزش، هرچند که با اون شلوغی میز جایی برای برگه من نبود...
برگه را برداشت نگاهی کرد گفت: نمیشه مصاحبه را تمام کنید بعد برید مرخصی؟
گفتم: مجبورم کار مهمی پیش اومده
نفس عمیقی کشید و گفت: باشه چکار میشه کرد! از خبرنگارهای خوب ماهستید دیگه !
یه کم این پا و اون پا کردم سوالم رو بپرسم یانه؟ حالا که بحث مصاحبه شده دل زدم به دریا و گفتم: ببخشید آقای جلالی این دوتا آقایی که باهاشون جلسه داشتید، ما خونه ی این خانم دیدیمشون ارتباطی با روند مصاحبه دارن!
گردنش را کج کرد در حالی که با خودکارش بازی میکرد یه جور خاصی نگاهم کرد و گفت: درسته خبر نگارید و آفرین به دقتتون ولی دلیل نمیشه تو کار سر دبیرتون هم سرک بکشید!
بعد برگه را امضا کرد و داد سمت من...
از خجالت آب شدم، از اتاقش به سرعت اومدم بیرون...
لجم گرفته بود از حرفش پیش خودم گفتم: درسته سردبیری ولی بالاخره که معلوم میشه چی به چیه!
کاش زودتر این مصاحبه تموم میشد می فهمیدم کی به کیه! داشتم با خودم غر میزدم همین الان باید سر و کله این خواستگار پیدا بشه وسط همچین پروژه ایی در هر صورت کاریش نمی شد کرد...
رفتم داخل اتاق فرزانه هنوز داشت با سمیرا کَل کَل میکرد سر من! گفتم فرزانه تمومش کن هزار تا کار داریم...
جدیتم را که دید مشغول شد اومد ویس ها را بذاره، که مثل اجنه رکورد را از دستش گرفتم هم فرزانه هم سمیرا فقط با چشمهای سوال بر انگیز نگام کردن ! لبخندی زدم و گفتم فرزانه جان! جلالی! حسابداری! یادت رفته ؟
تیز گرفت چی میگم گفت: اوه راستی سمیرا چکار کردی با اون خواستگارت پسره بود شیرازیه !
سمیرا هم که از سوال فرزانه غم دلش تازه شد رفت تو فاز درد دل...
چشمک رضایتمندانه ایی به فرزانه زدم وهندزفری برداشتم و مشغول تایپ شدم...
بعد از یه روز کاری سخت شاید هم به قول فرزانه گیج کننده راهی خونه شدم...
⬅️ادامه👇👇👇