Part07_مسئله حجاب.mp3
10.33M
🧕حجاب از دیدگاه شهید مطهری 7
👱♀ زن ابزاری برای تجارت
#مسئله_حجاب
#اقتصاد_تجارت
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
همه دار و نــدارم را گرفتند💔 #استوری #تولیدی #فاطمیه 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
چقدر قشــنگہ 😭😭😭 یازهرا
💠از ساکتین فتنه 88 تا مردودین فتنه فساد و فحشاء
🔰در فتنه سال 88، افرادی بودند که عنوان «ساکتین فتنه» را برای بعضی از خواص و مسئولین به کاربردند، اما با کمال تعجب مشاهده می کنیم که برخی از همان ها، خود در فتنه ای که ولنگاران در پی قبح شکنی و عادی سازی گناه در جامعه هستند - یعنی فتنه ای که اگر از فتنه 88 بزرگتر نباشد، قطعاً کمتر از آن نیست - مردود شده اند❗️
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 سلام مادر 🏴
🔻محمد حسین پویانفر🔻
سیدة النساء یا زهرا
ملیکة السماء یا زهرا🌷🌸
#فاطمیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼 ترانهٔ Fatimah in the Rain
🎼 ترانهٔ انگلیسی «فاطمه در باران»
اولین ترک از آلبوم “Fatimah”؛ آلبوم جدید وتر
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
خیلیا رو دیدم که با خدا قهر کردن و فکر میکنن خدا فراموششون کرده..!
اما میدونی، من میگم:
خدا همه ی ما رو دوست داره، فقط منتظره تا ما
یه قدم کوچیک برداریم.. حتی شده بعد از ۵ سال:)❤✨
👇👇حتما ببینید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 مترو تهران ،دختران انقلاب
مادرِ دیگه، دلش طاقت دوری از بچشو نداره...
شده بعد از 5 سال میزارتت تو بغل خدا:)❤✨
«مهرت اجــــازه داد
مـــادر بخوانمت...!»
🏴@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
#حجاب_دینی
#مریم_مقدس
میلاد مسعود حضرت عیسی بن مریم بر همه خداپرستان مبارک باد
•┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈•
هزینه انتشار یک صلوات🌹
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 90ستاره سهیل چادر گلدار ابریشمی را روی دستانش گرفته بود و خیره به گلهای ریز موجدا
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
91 ستاره سهیل
صبح با تکانی که به خاطر تنگی جا خورد، چشمانش باز شد. تصویری که جلویش میدید، انگار برایش غریبه بود. با دیدن چادر نمازی که در بغلش رها شده بود، تمام اتفاقات روز قبل مانند فیلمی جلوی چشمانش رژه رفت.
کمرش را به سختی صاف کرد و نشست. از آن گوشهای که نشسته بود، سینی صبحانه را پایین در اتاق دید. دستش را به لبه میز گرفت و خودش را بالا کشید. هنوز چشمانش میسوخت.
نگاهی گذرا به سینی کرد، یک یادداشت کنارش بود. روی زمین، کنار سینی نشست. کاغذ را باز کرد.
-سلام عمو جون، امیدوارم وقتی نامهرو میخونی حالت بهتر شده باشه. ببخشید نتونستم تو خونم بهت آرامش بدم. میدونم خیلی سختته. منم گیر کردم بخدا، دیشب عفت تا صبح تب کرده بود و هذیون میگفت. نمیگم رعایتشو بکنی، نه! ولی زیاد تو دست و پاش نباش. امروز بردمش با خودم بیرون، تا شب برمیگردیم؛ شهرستان ماموریتم، عفتم گذاشتم خونه دخترخالهاش. مراقب خودت باش، پری عمو! شرمنده تو و باباتم عمو، دیشب گرسنه خوابیدی دلم آتیش گرفت. خوب صبحانه بخور. پولم ریختم به کارتت، اگه نیازت شد. راستی گردنبندت قشنگ بود، وقتی خواب بودی دیدم تو گردنت، اگه چیزی خریدی جلو عفت نشون نده، حساس شده. قربونت بره عمو. مراقب خودت باش.
آن قدر لحن نامه، صمیمانه بود که چندین بار خواندش. ازاینکه کسی در خانه نبود، خیالش راحت شد.
فشارش آن قدر افتاده بود که بخاطر لرزی که به بدنش افتاده بود، چنددقیقهای خودش را زیر پتو را حبس کرد تا دمای بدنش متعادل شود. بعد مانند قحطی زدهها به سینی کنار در حمله کرد و محتویاتش را بلعید.
همانطور که آخرین لقمه را پایین میداد، نگاهی به گوشی انداخت. هنوز خبری از مینو نبود. با خودش فکر کرد شاید بخاطر نفرستادن عکس از لیست عمو دلخور شده باشد.
به فکرش رسید به اتاق عمو برود و از روی لیستها برای مینو عکس بفرستد.
از چهاربرگهای که روی میز کار عمو پیدا کرد، عکس فرستاد وضمیمهاش نوشت.
-ببخشید دیر شد، تو فیلمارو زود فرستادی ولی من بدقول شدم، شرایط خونه اصلا مساعد نیست. کاش جواب میدادی. ازم که دلخور نیستی، هستی؟
انگار مینو اصلا آن لاین نشده بود.
کمی قدم زد. نگاهش به صورت و موهای بهم ریختهاش و سایههای سیاه چشمان پفیاش، بینی و لبهای ورم کردهاش افتاد.
"این چه شکل و حالیه که من دارم"
مقابل آینه ایستاد و موهای بلندش را شانه زد. تحمل دیدن صورت بدون آرایشش را حتی لحظهای نداشت. انگار از ستارهی بدون آرایش، به شدت وحشت داشت.
دستانش را تند و تند روی صورتش حرکت داد و وقتی رنگ و لعاب تازهای را که روی پوستش جاخوش کرده بود دید، نفس راحتی کشید.
نگاهش به گردنبدش افتاد.
"شاید قدمش نحس بود." به فکرش رسید که پسش دهد، یا حداقل عوضش کند. ولی عمو گفته بود که چقدر زیباست! در دوگانهی سختی گیر افتاده بود و کسی آن لحظه نبود که کمکش کند.
✅کپی فقط در فضای مجازی آزاد
✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی)
@tooba_banoo
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓