❌❌❌❌❌توجه توجه
باسلام خدمت همه شمادوستان عزیزم
دوستان به علت برودت سرمامتاسفانه دربرخی ازنقاط کشورگازقطع شده..
یه زحمت بکشیددرمصرف گاز صرفه جویی کنید.یه یاعلی بگیدوبه خاطررضای خدابلندشید منزل رو چک کنیدودرجه بخاری یاابگرم کن یاشوفاژ روکم کنید ..
و بجاش لباس گرم بپوشید
خداخیرتان بده🌺
#گرما_برای_همه
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
★
خواننده زن فرانسوی که مسلمون شدو نقطه ی عطفش آشنایی با حضرت زهرا بوده,وقتی خوانندگیشو گذاشت کنار گفت حس کردم این کافی نیست کشورای مختلف رفتم که همگی با یک زن مسیحی تازه مسلمون شده آشنا بشن,یه یتیم خونه 50نفره هم تاسیس کرد,
این یعنی تبیین به سبک زهرایی!!
"سیده نِنا حکیمی"
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔺️سلفی مرزبانان کشور در سرمای ۲۵ درجه زیر صفر
🙏برای عزت وسلامتی این عزیزان صلوات🌸
#مرزبانان_مظلوم
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
514.2K
در توضیح این جمله که فرمود:
"اون دختر بدحجاب هم دختر ماست"
#من_مایه_افتخار_انقلابم
@hejabuni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨آزادی زنان به نفع مردان‼️
#زن_در_غرب
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
Audio_896015.m4a
1.66M
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم این دختر که توسط پلیس کانادا دستگیر شده بود، درگذشت! کسی براش هشتک نزد، کسی براش اع
🔴به روز باشیم
از جمله دلایل کمبود گاز:
۱- قبل از اینکه از کمبود حرف بزنیم باید بدونیم که سطح گازرسانی در کشور ما از همه جا بیشتره.
۲- ما به جای اینکه از جنوب به شمال گاز بفرستیم، از ترکمنستان گاز رو وارد می کنیم. اما الان بنا به دلایلی که شاید هم سیاسی باشه و شاید هم نیاز داخلی، ترکمنستان گاز رو قطع کرد و ایران داره از داخل کشور گاز رو به کل کشور می رسونه...
۳- حالا اونم در شرایطی که دما به شدت کاهش پیدا کرد و مصرف هم بالا رفت و فشار گاز هم تو سرما دچار افت میشه.
۴- بر کسی پوشیده نیست که ما به علت ارزان بودن انرژی در کشور، خیلی پرمصرف هستیم. مثلا در هلند، اون پولدارهاش کلی از لباس گرم و پتو استفاده می کنن تا پولشون رو بابت گرانی انرژی هدر ندن. ولی اینجا خیلیا اصلا نمی خوان حداقل یه کم صرفه جویی کنن.
۵- ضدانقلاب در یک شیوه ی احمقانه از دنبال کننده هاشون می خوان که بیشتر گاز مصرف کنن... با این توجیه که جمهوری اسلامی رو مستاصل کنیم... آدمایی هم که توسط اونها مسخ میشن، کلا عقلشون تعطیل میشه و حرف اونا رو کامل گوش میدن. دیگه نمیگن گاز قطع بشه خودشون باید تو سرما بلرزن!!!
۶- ذخیره انرژی از سال ۹۷ متوقف شد که تصمیم نادرستی بود.
۷-با همه ی این اوصاف هنوز قطعی کامل نداشتیم و فعلا در حال مدیریت هستیم و با کمی صرفه جویی مشکل حل میشه.
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 📚 #رمان ستاره سهیل(نجات از دایره) 125 ساعت شش عصر بود که سوار ماشین شدند. ستاره با
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
📚 #رمان
ستاره سهیل(نجات از دایره)
126
برخلاف فضای داخل کوچه که تاریک بود، حیاط خانه را چراغهای پایه بلند سلطنتی، نورانی میکرد.
جمعی از دخترها و پسرها در گوشهای از حیاط، پشت حوض سهگوشِ خالی از آب، تجمع کرده بودند. بوی تند سیگار اولین بویی بود که به مشام ستاره خورد، دو پسر و یک دختر در حال کشیدن سیگار و حرف زدن درباره موضوع بامزهای بودند که با ورود آنها خندهشان کمرنگتر شد.
بوی ادکلن و صدای موزیک بیکلامی که از داخل خانه بیرون میآمد، ستاره را برای ورود به سالن اصلی، مشتاقتر میکرد.
تمام تلاشش را کرده بود که هیجان و اشتیاقش را پنهان کند، اما انگار گونههایش این هیجان را داد میزدند؛ این را از نگاهها و حرف مینو فهمید.
-این دختره گونههاتو حسابی قرمز کرده. گفتم یهکم طبیعی بهنظر برسه. دیوونه!
بااینکه خودش متوجه بود که از درون گر گرفته، اما خدا را شکر کرد که قرمزی گونهاش از نظر مینو، دلیل موجهی مثل آرایش دارد.
-بهبه! بانوی خاص امشب ما، ستاره بانو!
با صدای نازک و کشدار گیلاد، لحظهای سکوت برقرار شد و چشمهای کنجکاو به سمت بانوی خاص برگشت.
گیلاد با مینو دست داد، اما تلاشی برای دست دادن با ستاره نکرد.
"هووف! خان اول گذشت."
در دلش از گیلاد سپاسگزار بود که اصرار نکرد، چرا که با آنهمه تعریفی که از او شده بود، اگر دستش را جلو میآورد، بهناچار پایش را روی تمام خط قرمزهایش میگذاشت و دست میداد.
نگاهش که به چشمان خیره گیلاد افتاد از افکارش بیرون آمد.
-ممنون! خوشحالم که اینجایین.
پشت سر گیلاد، آرش همراه با نامزدش و کیان از راه رسیدند.
ستاره با نامزد آرش، دیبا، دست داد. دختری کشیده و باریک که از روی ظاهرش میشد حدس زد از یک خانواده اشرافی و اصیل است، با سری بالا داده و لبخند ثابتی روی لب با همه خوش و بش میکرد.
کیان خودش را کمی به ستاره نزدیکتر کرد.
-خوبی؟ تحویل نمیگیریها!
ستاره در جواب فقط لبخند کمرنگی زد.
دلش میخواست با بیمحلی کردن، کیان او را رها کند که به مرور هم این اتفاق افتاد.
مینو که انگار دلش میخواست دیده شود، شنل روی لباسش را همانجا درآورد و روی دستانش انداخت. ستاره ولی حیا میکرد از دیدن مینو در آن لباس نقرهای-خاکستری جلوی مردهایی که در برابرش ایستاده بودند.
✅کپی فقط در فضای مجازی آزاد
✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی)
@tooba_banoo
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
لباس پوشیدن ما به کسی مربوط نیست!!.mp3
3.03M
📄 موضوع: آیا پوشش من فقط به خودم مربوط است؟
🎙 حجت الاسلام و المسلمین ساری
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
💌💌💌💌💌💌💌💌💌💌💌💌
❤️ من تو رامیبینم
🔰 قسمت اول
در میان تهاجمات اسرائیل در لبنان و جنگ ترور صهیونیستها، اکنون مسائل جهانی به موضوع اصلی خانوادههای آمریکایی بدل شده است
من کشتار ،مرگ و نابودی را که در لبنان اتفاق افتاده میبینم ،اما من چیز دیگری را هم میبینم.
من تو را میبینم
من نمیتوانم کمکی بکنم اما میببینم که تقریبا هر زنی ،بچهای بغل کرده یا اطراف او بچه هایی هستند
میبینم هرچند آنها پوششی محجوبانه دارند لیکن هنوز زیباییشان می درخشد🌟
اما این فقط زیبایی بیرونی نیست ، که متوجه آن می شوم،من چیزی عجیب در درون خود احساس می کنم غبطه می خورم
⬅️ ادامه دارد۰۰۰
💌 بخشی از نامه ی جوانا فرانسیس نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی به زنان لبنانی و مسلمان جهان
#جوانافرانسیس
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چالش #ما_بیشماریم
📍 خوزستان - بهبهان
📆 شنبه - ۲۴ دی ۱۴۰۱
باحجاب: ۹۲ نفر
بدحجاب: ۶۴ نفر
بی حجاب: ۳ نفر (که تذکر داده شدن)
ممنونیم از کاربر "یامهدی ادرکنی" عزیز 🌹
🌸 @hejabuni 🌸
دانشگاه حجاب
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 📚 #رمان ستاره سهیل(نجات از دایره) 126 برخلاف فضای داخل کوچه که تاریک بود، حیاط خانه
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
📚 #رمان
ستاره سهیل(نجات از دایره) 127
آرش انگار از کار مینو بیشتر خندهاش گرفت تا اینکه بخواهد از زیباییاش تعریف کند.
«خانوما لباسشون نازکه، بریم تو که هوا بس ناجوانمردانه سرده. مینو سرما نخوری!»
ستاره در دلش پوزخندی زد، اما این خنده زیرپوستی از چشمان تیزبین گیلاد پنهان نماند، چون در جوابش چشمکی به او زد.
مینو اما انگار اعتمادبهنفسی پولادین داشت؛ موهایش را با یک حرکت دست دورش انداخت.
-من توی آب یخم شنا میکنم، سرد کجا بوده؟
با دعوت گیلاد، همه وارد سالن بزرگی شدند؛ سالن بسیار بزرگ و نوسازی بود که نورپردازی یاسی رنگ آن لبخندی روی لبهای ستاره آورد.
محو تماشای زیبایی سالن بود؛ پنجرههای بزرگ کشویی در دو طرف سالن، که نور روی آنها موّاج بود. نور مخفی های کار شده و رقص لطیف آنها روی سقف، همراه با آهنگ بیکلام، یک فضای رؤیایی را در ذهن ستاره ثبت کرد.
چراغهای آویز قارچی شکل، که با رنگ شیری قهوهایِ کابینتهای آشپزخانه ست شده بود.
زیرچشمی خانه را از نظر گذراند و روی مبل کنار پنجره نشست و پایش را روی پای دیگرش انداخت.
از درون میخندید و میرقصید و جیغ میکشید و با نگاههای مشتاقش همه را میپایید و لذت میبرد؛ لذتی که در درونش بجوش و خروش افتاده بود و مدام او را تحریک میکرد که بلند شود و بدون توجه به نگاههای همه، همراه با موزیک برقصد و برقصد. اما ستارهی دیگری هنوز در وجودش نبض ضعیفی میزند که او را به نشستن و باوقار بودن دعوت میکرد.
نمیدانست آخر کار زور کدام یک میچربد؛ اما هرچه بود باید کمی اوضاع را بررسی میکرد.
نگاهش به مینو افتاد که با همان لباس باز، با همه احوالپرسی میکرد. نگاههای برخی را که دنبال میکرد، دلورودهاش بههم میخورد.
چشمانش را به سمت لباس سبزرنگ و پوشیده خودش کشاند و نفس راحتی کشید، انگار پوشیده بودن در این لباس، برایش حکم معصومیت صادر میکرد.
✅کپی فقط در فضای مجازی آزاد
✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی)
@tooba_banoo
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓