eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
184 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
018.mp3
1.37M
🎙 رابطه صحیح زن و شوهر 🌴 بخش هجدهم ⭕️ فهرستی از عوامل محرّک خودتان را تهیه کنید! 🔴 ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎓قانون حجاب، آری یا خیر؟ 🤔آیا قانون شدن حجاب می تواند موثر باشد؟ 🤔بالاخره حد توقف بی حجابی ها کجاست؟ ____________________________________ نبرد اندیشه ها رسانه فرهیختگان ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
🔰 زنان میهنم بخوانند. 🔺 در دوران خشایار شاه هخامنشی،همسر او به نام اتر با همدستی عمویش مردخای در توطئه‌ای سه روز مجوز از شاه گرفتند تا ایرانیانی که متهم به یهودی‌ستیزی بودند را از دم تیغ بگذرانند. بر اساس اسناد تاریخی بین ۷۰ تا ۷۵ هزار ایرانی درسه روز قتل عام شدند. 🔺 هر ساله در سرزمین‌های اشغالی به همین مناسبت جشنی به نام پوریم برگزار می‌گردد. 🔺 پس از حوادث اغتشاش سال ۱۴۰۱ و پیدایش جنبش زن زندگی آزادی، مقامات رژیم تروریستی و کودککش صهیونی،ضمن حمایت از این جنبش، تلاش کردند تا جمهوری اسلامی را از درون منهدم نمایند. 🔺 یکی از موارد تبلیغاتی که مورد استفاده غاصبان صهیونیستی قرار گرفت،استفاده از تصویر مهسا امینی در کنار خانم اتر همسر خشایار شاه در خیابان های تل آویو می باشد. 🔺به راستی چقدر برخی زنان کشورم ،ساده انگار هستند که تصور می کنند با برداشتن روسری ، آزادانه انتخاب پوشش را اختیاری کرده اند. دریغ از آنکه دشمن قسم خورده ما ایرانیان که در قرن های گذشته هزاران ایرانی را سلاخی کرده و امروز به آن افتخار می کنند ♦️ همچنان همان کینه را نسبت به ما دارند. 👌 هرچند که در زیر دستکش مخملی و الفاظی مثل : ما با مردم ایران جنگ نداریم( جمله نتانیاهو) یک دست چدنی قرار دارد. ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍خانم فردوس چند روزیه بلندگوهای مترو تذکر حجاب میدن واکثرا به محض شنیدن،شال شون رو سرمیکنن؛ بدون هیچ برخورد ومشاجره ای! همین تذکر ساده انقدر اثرگذاره، اما متاسفانه مسئولین فکر میکنن همه چی از کنترل خارج شده و فایده‌ای نداره! درحالی که خیلی از مردم وقتی ببینن عزم جدی برای اجرای قانون هست رعایت میکنن .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
شاهزاده ای در خدمت قسمت بیست و‌دوم🎬: در چشم بهم زدنی سواری خاک آلود با مرد جوان حبشی جلوی میمونه بو
شاهزاده ای در خدمت قسمت بیست و سوم🎬: هر لحظه که می گذشت ، میمونه بیشتر و بیشتر جذب محمد و دامادش علی می شد. بالاخره بعد از گذشت ساعتی ، هدایای نجاشی و جمع کنیزان و غلامان را داخل مسجد کردند و حضور پیامبر صل الله علیه واله آوردند. پیامبر و سردار سپاهش علی که تازه از جنگی نفس گیر، اما با برکت برگشته بودند ، در مسجد نشسته بودند. وقتی کاروان هدایا را به مسجد داخل کردند ، چشم همگان خیره به هدایای گرانبهایی بود که نجاشی، پادشاه حبشه به پیشگاه رسول خدا تقدیم نموده بود. ابتدا کالاهای هدیه را جلو آوردند و سپس کاروان غلامان و اسیران..حضرت برای هر کدام دستوری دادند و امر نمودند که غلامان و کنیزان را در مکانی که به همین منظور ساخته شده بود منتقل کنند، تا در وقتی معین آنها در معرض فروش قرار دهند تا از فروش آنها به مسلمانان تهی دست مدینه که از مهاجران بودند و در مدینه نه مالی داشتند و نه ملکی ... و در آخرین مرحله ،صندوقچه ای گرانبها ،همراه میمونه وارد مسجد شد. میمونه که تصوری دیگر از مکان استقرار پیامبر داشت و توقع داشت به مکانی بسیار مجلل با تزیینات شاهانه وارد شود. با نگاهی بر درب و دیوار سادهٔ مسجد و مکان ساده ای که ایشان حضور داشتند ،شوکه شد. اما زمانی که چشمش به جمال نورانی پیامبر افتاد، تمام این سادگی ها فرو ریخت و عظمت وجود پیامبر او را گرفت. جمعی که در مسجد بودند ،از اینکه می دیدند ، یکی از کنیزان ، از کاروان آنها جدا شده و جداگانه به محضر پیامبر می رسد ، تعجب کرده بودند. هر کس پیش خود ، فکری می کرد و ظنی می برد که در این هنگام همان سرباز جوان حبشی ، با نگاهی سرشار از عشق به چهره مبارک پیامبر صل الله علیه واله ، گفت :... ادامه دارد... 🖍 به قلم :ط_حسینی ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
شاهزاده ای در خدمت قسمت بیست و سوم🎬: هر لحظه که می گذشت ، میمونه بیشتر و بیشتر جذب محمد و دامادش عل
شاهزاده ای در خدمت قسمت بیست و چهارم 🎬: سرباز جوان حبشی جلو آمد و گفت : هدایای نجاشی ،پادشاه حبشه تقدیم به شما ، اما اینک می خواهم گرانبها ترین چیزی را که خدمتتان عرضه داشته تقدیم کنم. جمع مسلمانان ، خیره به حرکات سرباز جوان ، پلک نمی زدند تا مبادا کوچکترین چیزی را از این صحنه ، از دست دهند. سرباز به طرف صندوق رفت و دربش را گشود ، تلالؤ سکه ها ،چشم همگان را به خود خیره نموده بود اما سرباز جوان ، دست برد و از داخل سکه ها ، جعبهٔ کوچک وکنده کاری شدهٔ چوبینی در آورد ، در بین نگاه بهت زدهٔ حضار ،درب جعبه کوچک را گشود و انگشتری فوق العاده زیبا که مشخص بود ، بسیار گرانبهاست را بیرون آورد و همانطور که انگشتر را به خدمت پیامبر عرضه می داشت گفت : جانم به فدایت شود یا رسول الله ، این انگشتر گرانبهاترین انگشتریست که در سرزمین حبشه پیدا می شد ، آن را نجاشی برای یادبود به محضرتان فرستاده ، بی شک قیمت این انگشتر هزار و شاید بیشتر درهم طلاست و برازندهٔ دست بزرگ مردی چون شماست. رسول گرامی که با دیدهٔ محبت ، او را می نگریست، انگشتر پیشکش ، پادشاه حبشه را گرفت و سپس با دست مبارک دیگرش دست علی را گرفت و انگشتر را در انگشت علی نمود... همگان ، عمق دوست داشتن پیامبر را نسبت به علی می دانستند اما اینک این صحنه شکل گرفت تا همین بدو ورود در پیش چشم میمونه هم این محبت آشکار شود... و پیامبر صل الله علیه واله ، خوب می دانست که این انگشتر در تاریخ اسلام ثبت و ماندگار می شود و روزی هم انگشتر نشانی از آیات الهی خواهد شد. علی ، نگاهی با محبت به چهرهٔ مرادش کرد و از صمیم قلب تشکر نمود. سپس جمع حضار نگاهشان دوباره به سمت صندوق کشیده شد و یکی از آن میان گفت : چرا این کنیزک را از جمع کنیزان جدا کرده اید؟ سرباز حبشی نگاهی به جمع انداخت و گفت : این کنیز روی پوشیده هم هدیه نجاشی به پیامبر است ، او از افراد عادی نیست ، دخترکی بوده که در سرزمین خودش شاهزادهٔ کشورش محسوب می شده اما اینک به عشق دیدن روی پیامبر روز و شب را بی صبرانه به سر رسانده تا به محضر شما برسد... همگان تعجب کردند . یکی از آن میان برخواست و گفت : ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صدا ۰۲۹.m4a
4.41M
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 💎فرستادن این صوت در گروه ها صدقه ی جاریه است🌧 صوت شماره ۲۴ 🌹مبانی عفاف در خانواده🌹 ( راهکارهای جهت دهی هویت دختران نوجوان به سمت حیا و عفاف ) 💫 روش های نامحسوس جهت دهی در قالبهای مسابقات(تشویقی) 💫 انتخاب پوشش 💫انتخاب مضامین👇 منیژه منم دُختِ اَفراسباب برهنه ندیده رُخَم آفتاب... 💫 ایجاد جاذبه از طریق الگوهای ایرانی 💫 انتخاب آیات 💫 بحث آزاد 💫 کُرسی آزاد اندیشی 💫 دعوت از کارشناسان خُبره 💫 پاسخ به شبهات به طریق منطقی 💫 ارائه الگو 💫 استفاده از داستان و نمایش و... ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙مناظره حجاب اجباری و حجاب اجباری🧕 🔴مناظره جذاب 🚫 💡کاری از: اندیشکده ملی موعود (مرکز تخصصی امر به معروف و نهی از منکر) 📌تحت اشراف علمی 🎥تولید شده در صداوسیمای استان ‌࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ 🌤الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ‌ لوَلــیِّڪَ‌ اَلْفــَرَجْ‌🌤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فلسفه‌ی ممنوعیت نگاه های زهرآلود 🟡 از عالمی پرسیده شد؛چه اشکالی دارد انسان به جنس مخالف نگاه کند 👀و لذت ببرد؟ 🟢 پاسخ داد: ۱-می بینی، می خواهی، به وصالش نمی رسی، دچار افسردگی می شوی! ۲-می بینی، شیفته می شوی😍، عیب ها را نمی بینی،😢 ازدواج می کنی، طلاق می دهی!😔 ۳-می بینی، دائم به او فکر می کنی، از یاد خــدا غافل می شوی، از عبادت لذت نمی بری! ۴-می بینی، باهمسرت مقایسه می‌کنی، ناراحت می شوی، بداخلاقی می کنی!🤯 ۵-می بینی، لذت می بری،به این لذت عادت می کنی، می شوی، درنظر دیگران خوار می گردی! ۶-می بینی، لذت می بری، حب خدا دردلت کم می شود، ایمانت ضعیف می شود! ۷-می بینی، عاشق می شوی، از راه حلال نمیرسی، دچار می شوی! ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب ظهر امروز در دیدار اعضای جامعةالزهراء سلام‌الله‌علیها -حوزه علمیه خواهران قم- : حوزه‌های علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید و مختلفی همچون مسائل پولی و اقتصادی و رمزارزها نظر بدهند دین درباره همه این مسائل، فکر، راهنمایی و منطق و سرمشق دارد؛ باید این سرمشق را پیدا کرد و روی آن کار کرد. 🔻تفاوت نگاه رهبری رو با برخی بلاگرمذهبیها رو میشه تشخیص داد یا نه؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤🍂|°• عاشـــــق‌ترین مرد دنیا ... ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
شاهزاده ای در خدمت قسمت بیست و چهارم 🎬: سرباز جوان حبشی جلو آمد و گفت : هدایای نجاشی ،پادشاه حبشه ت
شاهزاده ای در خدمت قسمت بیست و پنجم 🎬: یکی از میان برخواست و گفت :یعنی این کنیزک مسلمان نیست درست است ؟ اگر مسلمان نیست ، چرا برای دیدار پیامبراسلام بی تاب بوده؟ مرد حبشی لبخندی کمرنگ کل صورتش را پوشانید و گفت : همانا که انسان آفریده شده با عشقی الهی و این عشق در وجود تمام خلایق ،فطرتاً نهادینه شده و یکی به دنبال رسیدن به او بر می خیزد و دیگری غافل از آن ، به اغیار می پردازد، درست است که این دخترک در سرزمینی رشد یافته که از اسلام و مسلمانی چیزی به گوشش نخورده ، اما ندای فطری و خدایی قلبش را یافته و ندیده روی ماه پیامبر ،شده مرید او...بی شک او از هرکس مسلمان تر است. در این هنگام ، رسول خدا نگاهی سرشار از مهربانی به جمع پیش رو و علی الخصوص این کنیزک بزرگزاده انداخت و دستور داد تا او را به خانهٔ مبارک خویش راهنمایی کنند ، آخر در اخلاق بزرگان است که بزرگ زاده را احترام کنید تا شخصیتش شکسته نشود ، هر چند که اسیر یا کنیز و غلام تو باشد. میمونه که دل درون سینه اش به تپشی عجیب افتاده بود، به امر پیامبر به دنبال شخصی که نمی شناخت ،اما از وابستگان پیامبر بود راه افتاد تا به خانهٔ رسول الله برسد. مرد حبشی که مهر این دخترک کنج قلبش لانه کرده بود هم به دنبال آنان روان شد. میمونه که متوجه حضور این مرد غریب و آشنا ،در کنارش شده بود ، آرام گفت : خدایا محمد چه عظمتی داشت ، با اینکه در جایی ساده و گلی نشسته بود ،اما آنچنان برایم عظیم جلوه کرده که انگار بزرگترین مسند عالم هستی را برایش گذارده بودند. و بعد آه کوتاهی کشید و گفت : اینجا قصر پیامبر بود؟ اگر بود ،پس مرا به کجا می برند؟ مرد حبشی خودش را به میمونه نزدیک تر نمود و گفت : اینجا مسجد مسلمانان است ، یعنی عبادتگاه خداست و خانهٔ پیامبر هم در همین نزدیکی ست و سپس به دری پیش رویش اشاره کرد و‌گفت : آن خانه که دربش به مسجد باز می شود از آن پیامبر و آن یکی درب کنارش هم خانهٔ علی و زهراست... میمونه با تعجب به طرف مرد حبشی نگاهی انداخت و گفت : یعنی درب خانهٔ پیامبر و مسلمانان از داخل مسجدشان باز می شود؟ مرد حبشی لبخندی زد و همانطور که به مرد عربی که جلویشان روان بود اشاره می نمود گفت : نه درب خانهٔ تمام مسلیمن که نه...فقط پیامبر و علی و با اشاره به مرد عرب ادامه داد: برادرم سلمان ، برای این میهمان تازه از راه رسیده و کنجکاومان ، هر چه در این باره می دانی بازگو... ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
شاهزاده ای در خدمت قسمت بیست و پنجم 🎬: یکی از میان برخواست و گفت :یعنی این کنیزک مسلمان نیست درست ا
شاهزاده ای در خدمت قسمت بیست و ششم🎬: سلمان که هنوز چند قدمی تا درب خانهٔ پیامبر داشت ، برگشت و رو به دو همراهش ، در حالیکه دور تا دور مسجد را نشان می داد گفت : زمانی که پیامبر به یثرب مهاجرت کرد و بنای این مسجد را گذاشتند، بسیاری از مسلمانان خانه هایشان را دور تا دور این مسجد بنا کردند و از هر خانه دربی به مسجد باز بود ، تا اینکه یک روز به امر پیامبر که بی شک ایشان از طرف پروردگار مأموریت می گرفت ، تمام درب هایی را که به مسجد باز میشدند، بستند، جزء دو درب ،یکی خانهٔ خود پیامبر و یکی خانهٔ علی... برخی از مسلمانان با اصرار زیاد، دوست داشتند، حتی اگر شده روزنه ای کوچک رو به مسجد از خانهٔ آنها، باز باشد که پیامبر اجازه نداد و فرمودند:خداوند خوابیدن کسی جز علی و فرزندانش را در خانهٔ خودش و مسجد، نهی کرده... وقتی آن مرد عرب حرف میزد ، میمون با تمام وجود برتری علی و فرزندانش را بر دیگر مسلمانان حس کرد ، چون علی زادهٔ کعبه بود و خداوند باز هم میلش بود که علی همیشه ساکن خانه اش باشد ، اگر فرد بصیری می بود ،از همین حکم ، عظمت علی را با جان و دل و عقل و منطق حس می کرد. سلمان که سخنش تمام شد و به راه افتاد و بعد از برداشتن چند قدمی جلوی دربی چوبی ایستاد. دل درون سینهٔ میمونه به تپش افتاده بود ، او باور نداشت که اکنون می خواهد قدم به خانهٔ پیامبر خدا بگذارد...خداوندی که تازه چند وقتی بود به وجودش پی برده بود...او در ذهنش قصرهای با شکوه خودشان و قصر زیبای نجاشی نقش بسته بود ، اما ورودی خانهٔ پیامبر که در حقیقت، پادشاه عالم بود ،با آن قصرهایی که دیده و در آنجا زندگی کرده بود ، بسیار فرق داشت. با باز شدن درب خانهٔ پیامبر، مرد جوان حبشی خود را کنار کشید و آرام کنار گوش میمونه گفت : از امروز تا هر وقت که در مدینه باشی ،من هم هستم ، در اطرافت خواهم بود ،هر وقت امری بود مرا بخوان که سر از پا نشناخته به خدمتتان میرسم. میمونه که این حرف مرد حبشی مانند یک شوخی بود ، آرام زیر لب گفت : کنیزی که خدمتکار دارد و لبخند ریزی زد و همراه مرد عرب که حالا می دانست نامش سلمان است و با یاالله یاالله او وارد خانهٔ پیامبر شدند... میمونه نگاهش را از دیوارهای گِلی گرفت و به حیاط خاکی و اتاقهای ساده و بدون زینت روبه رو دوخت.. ادامه دارد... 🖍به قلم :ط_حسینی ═‌ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
با کمک بهترین استادان کشور در مسـیر تبیینِ مقاومت، جهاد کنیـد! 💠اساتید حجج اسلام میرباقری، عابدینی، پناهیان، راجی، ماندگاری، قنبریان، نظافت، صابری تولایی، کهوند، سعادتمند، صالح‌پرور ▫️آموزش‌های کاربردی و ▫️پاســـخ به شبهـات روز مقـــاومت ▫️ارتباط و تعامل با اساتید مطـرح ▫️محتواهای ناب برای منبرهایتان 🎓 گواهی معتبر از سازمان تبلیغات اسلامی اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام در «مدرسهٔ شمع» 👇 https://eitaa.com/joinchat/2184446670Cbffbff23ec
دانشگاه حجاب
با کمک بهترین استادان کشور در مسـیر تبیینِ مقاومت، جهاد کنیـد! 💠اساتید حجج اسلام میرباقری، عابدینی،
اینجا بزرگترین مدرسهٔ تبیین مقاومت در ایتا با حضور بهترین اساتید کشور هست. حتما عضو بشید
دانشگاه حجاب
با کمک بهترین استادان کشور در مسـیر تبیینِ مقاومت، جهاد کنیـد! 💠اساتید حجج اسلام میرباقری، عابدینی،
اولین و بزرگترین مدرسه ی تبیین مقاومت در ایتا با مجموعه ای از بهترین اساتید مطرح در سطح کشور کاملا رایگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا