eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
184 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
دانشگاه حجاب
🔻 #سؤال: ▫️آیا #حجاب_اجباری با آزادی و حق پوشش منافات ندارد؟؟ 👇🌸👇🌸👇🌸👇
: 📌ترفندی که در این زمینه در پیش گرفته‌اند، این است که با به کار بردن کلمه «» مساله را به نحو خاصی طراحی کنند که مخاطب، گرفتار نوعی «بازیِ باخت-باخت» شود⚡️ ♻️وقتی مساله به این صورت مطرح می‌شود که «آیا اسلام طرفدار حجاب اجباری است؟» هر پاسخی، باخت موضع شما در قبال حکم را قطعی کرده است؛ اگر گفتید «نیست»، یکی از اسلام را که مورد اتفاق و است انکار کرده‌اید و اگر هم گفتید «هست»، بار منفی کلمه «اجبار» در دوره‌ای که شعار مهم‌ترین محور ارزش‌گذاری‌ها شده، چنان بر دوش شما سنگینی می‌کند که از اسلام چهره‌ای خشن ارائه می‌گردد و موجب می‌شود فضاهای عاطفی بر تحلیل منطقی غلبه کند. 👈اما اگر بناست واژه درستی در این مورد استفاده کرد، مناسب‌تر به نظر می‌رسد. 💯در هر جامعه‌ای بر اساس ارزش‌های آن نسبت به بروز شهروندان و از جمله ، قوانینی وضع می‌شود که رعایت آن بر همگان لازم است. حتی در لائیک‌ترین جوامع هیچ‌کس نمی‌تواند به بهانه آزادی، کاملاً در جامعه حاضر شود!یا حتی به کارمندی اجازه نمی‌دهند، با لباس منزل، به محل کار برود و... زیرا اساسا به همین دلیل است تا اجازه ندهد ارزش‌های پذیرفته شدهٔ جامعه هتک شود. البته بدیهی است که هر جامعه بر اساس ارزشهای همان جامعه، قانون وضع می‌کنند. ☝️و می دانیم که حجاب، هم از ارزش‌های اصیل اسلام و هم یادگار نیاکان ما در دوران است. ⭕️همان‌طور که واژه‌هایی مانند «توقف اجباری» پشت چراغ‌ قرمز یا «دزدی نکردن اجباری» و... نمی‌تواند قوانین مربوط به آن را زیر سوال ببرد، فضاسازی‌های مربوط به حجاب نیز به همین شکل است. 🎓 دانشگاه حجاب 🎓 🌺 eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 🌺
#معرفی_کتاب 📚 📖 عنوان : فروغ ولایت (تاریخ تحلیلی زندگانی حضرت علی ع ) ✍ نویسنده: آیت الله سبحانی گردآورنده: مرتضی شفیعی شکیب ناشر: انتشارات صحیفه سال چاپ: 1376 نوبت چاپ: 5 💟 موضوع کلی: توضیحی درمورد فضایل اخلاقی ، سیره ی حکومتی ، سیاسی و سیره ی شخصی امام علی (ع) و خلافت ایشان. 🔹کتاب “فروغ ولایت” از جمله آثاری است که به بررسی #تاریخ_زندگی پر ماجرا و پر فراز و نشیب #امام_علی_ع می پردازد.🍃 🔸نویسنده، عمر شریف حضرت را به پنج بخش: 👇 1⃣ ولادت تا بعثت حضرت رسول 2⃣ بعثت تا هجرت 3⃣ هجرت تا رحلت پیامبر خدا 4⃣ رحلت پیامبر تا خلافت 5⃣ خلافت تا شهادت، تقسیم کرده. 🔹هرچه به بخش پایانی عمر حضرت نزدیک تر می شویم #جریانات_تاریخی با جزئیات بیشتری توضیح داده شده اند. 🔸نویسنده محترم، با #تسلط به تاریخ و بهره گیری از #منابع دست اول #شیعه و #سنی، وجوه مختلف وقایع تاریخی دوران حیات امام (ع) را به طور #دقیق مورد بررسی قرار داده است.✅ 🔹مطالعه این کتاب که به روشی مو شکافانه و #تحلیلی ولی به زبان #ساده زندگینامه حضرت علی (ع) را به تصویر کشیده می تواند برای علاقه مندان به تاریخ اسلام بسیار مفید باشد. 🔸در این پنج فصل علاوه بر زندگی عادی حضرت راجب #دانش فراوان ، فضیلت ها ، #معجزات ، کرامات و #قضاوت های حیرت آور و.. حضرت نیز صحبت شده.😍😇 #تولیدی 🎓 دانشگاه حجاب 🎓 🌺 eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 🌺
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم این شخص احمد باطبیه همونی که ۸۸ شعار میداد نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران و در همو
🔴 به روز باشیم 👈جریان شیرازی خطرناک‌تر از جریان حجتیه 🔹 امروز با شاخصه هایی شناخته می شود که مهمترین آنها موارد ذیل هستند: تاکید بر مطرح ساختن مسائل اختلافی میان و در تریبون های علنی مانند: ولایت بلافصل حضرت امیر، شهادت حضرت زهرا، لعن و سب بزرگان اهل سنت از خلفا و برخی صحابه گرفته تا برخی از امهات مومنین، تاکید ویژه بر بزرگداشت شعائر حسینی در انواع روش های مرسوم و غیر مرسوم آن چون: قمه زنی، زنجیر تیغی زنی، راه رفتن روی خار، راه رفتن روی آتش، مخالفت با جمهوری اسلامی ایران و اعتقاد به ظالمانه بودن نظام حاکم در ایران و نیز اظهار دشمنی با شخص رهبری و نیز اظهار مخالفت با مناسبت هایی چون هفته وحدت و ... . 🔸 در این میان توجه به این نکته حایز اهمیت است که بسیاری جریان شیرازی را با به دلیل مواضع آن با نظام جمهوری اسلامی ایران یکی می دانند حال آنکه این دو جریان در یک موضوع اساسی و بنیادی اختلاف نظر دارند و آن «تشکیل حکومت اسلامی» است. به استناد مواضع «سید محمد» و نیز برخی مواضع «سید صادق» اختلاف این جریان با نظام جمهوری اسلامی ایران نه بر سر اصل و اساس که بر سر نحوه و چگونگی حکومت است. این اختلاف نظر را می توان در مواضع شبکه صوت العتره (فدک سابق) ـ وابسته به شیرازی ها ـ و شبکه اهل بیت حسن اللهیاری ـ وابسته به جریان انجمن حجتیه ـ به خوبی مشاهده کرد. این دو هرچند در دشمنی با نظام جمهوری اسلامی ایران همسو و هم جهت هستند لکن یاسرالحبیب ضمن اظهار اعتقاد به ولایت فقیه مشکل را در مصداق این ولایت و شخص رهبری عنوان می کند در حالی که از اصل و اساس شکل گیری حکومت اسلامی در زمان غیبت را انحراف و اشتباه می داند. ❗️ به همین دلیل این جریان هرچند تا کنون نتوانسته بصورت رسمی در داخل کشور فعالیتی گسترده داشته باشد و مخاطبین را جذب کند لکن بصورت غیرمستقیم و غیرملموس و تحت پوشش در میان طیف مذهبی جامعه در حال گسترش است؛از سوی دیگر نیز این جریان در خارج از کشور به مدد شبکه های ماهواره ای شیعی که به راه انداخته است و نیز حمایت های مالی از سوی برخی تجار ایرانی و عرب توانسته است در بدنه شیعیان کنند. به گونه ای که حتی در برخی کشورهایی که شیعه اقلیت محض به شمار می آید نفوذ، این جریان منجر به انشقاق شیعیان مذکور به دو گروه شیرازی و انقلابی شده است. 📝حوزه سکولار- آنتی روباه 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_هفتم 💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زن‌عمو را از شدت گریه بند آورد. ز
✍️ 💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب ، از سرمای ترس می‌لرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو می‌گفت :«وقتی با اون عظمتش یه روزم نتونست کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا بودن که به بیعت‌شون راضی شدن، اما دست‌شون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام می‌کنن!» تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ می‌زد و حالا دیگر نمی‌دانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده می‌مانم و اگر قرار بود زنده به دست بیفتم، همان بهتر که می‌مُردم! 💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمی‌کرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش داعش شوند. اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را می‌بلعید و جلو می‌آمد، حیدر زنده به می‌رسید و حتی اگر فاطمه را نجات می‌داد، می‌توانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟ 💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریه‌هایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش می‌کرد و با مهربانی همیشگی‌اش دلداری‌ام می‌داد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زن‌عمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچه‌ات رو بیار اینجا!» عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زن‌عمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیه‌السلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زن‌ها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام (علیه‌السلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!» 💠 چشم‌هایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان می‌درخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر می‌کنید اون روز امام حسن (علیه‌السلام) برای چی در این محل به رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر (سلام الله علیهما) هستید!» گریه‌های زن‌عمو رنگ امید و گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت (علیه‌السلام) بگوید :«در جنگ ، امام حسن (علیه‌السلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز آمرلی به برکت امام حسن (علیه‌السلام) آتش داعش رو خاموش می‌کنن!» 💠 روایت عمو، قدری آرام‌مان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر می‌زدم و او می‌خواست با عمو صحبت کند. خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمی‌تواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راه‌ها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر می‌کند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانه‌شان را جواب نمی‌دهند و تلفن همراه‌شان هم آنتن نمی‌دهد. 💠 عمو نمی‌خواست بار نگرانی حیدر را سنگین‌تر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بی‌خبر بود. می‌دانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت. دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمی‌کرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود. 💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بی‌رمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغ‌تون! قسم می‌خورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!» رنگ صورتم را نمی‌دیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح می‌لرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد. 💠 نگاهم در زمین فرو می‌رفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، می‌بُرد. حالا می‌فهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و می‌خواست با لشگر داعش به سراغم بیاید! اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد... ✍️نویسنده: 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓