eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
184 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💯پایداری و ثابت قدم ماندن در حفظ حجاب رو شاید بشه از این دختر ۱۱ ساله یاد گرفت 🔻"مرام الشماری" دانش آموز ۱۱ ساله اهل کشوز عراق که به همراه خانوادش سالهای پیش به آمریکا مهاجرت کردن بخاطر حجابش در مدرسه مورد تبعیض قرار گرفت 🔻یکی از پسرای مدرسه که ۴ سال ازش بزرگتر بوده روسریش رو از پشت می کشه و درمیاره."مرام" سریع کلاه لباسش رو می کشه روی سرش و روسریش رو از اون پسر می گیره و میره به سمت سرویس بهداشتی تا اونجا روسریش رو سرش کنه 🔻خانواده از این اتفاق خیلی ناراحت شدن و از مسئولان مدرسه خواستن جلوی این رفتارهای تبعیض آمیز که برای اکثر دختران محجبه رخ میده رو بگیرن 🔻چقد خوب میشد اگه جزء مقرارت مدرسه قرار میدادن که کسی به خودش اجازه نده روسری دختران محجبه رو بکشه 🌐منبع:https://www.sltrib.com/news/2018/11/15/an-year-old-girl-had-her/ 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 قسمت بیست و یکم فردای آن روز یکجور دیگر بودم. زمانی بود که میخواستم فرا برسد.
🎭🔪🚬🎲 قسمت بیست و دوم شب موقع خواب مهسا مثل همیشه رفت روی تخت بالایی اما برعکس عادت هر شبش شعر آمیخته با آه  و ناله اش را زمزمه نکرد. اصلا صدایی از او نمی آمد.🧐 حتی غلت نمی خورد. با اینکه تازه دراز کشیده بودم ولی بلند شدم و سرک کشیدم ببینم چکار میکند که دیدم در آن تاریکی با نور کم سوی چراغ قوه جاکلیدی که خودش ساخته بود، دارد کتاب میخواند.🕯📖 گفتم: ول کن نصفه شبی دختر بگیر بخواب. همانطور که سرش گرم کتاب خواندن بود گفت: خیلی خوابیدم الان میخوام بیدار بمونم. آهسته پرسیدم: همون کتابیه که فاطمه بهت داد؟ به نشانه تایید سرش را تکان داد.🎈 پرسیدم نویسنده اش کیه؟ غلتی زد و جوابم را نداد. آن شبها به جای فکر و خیال و گریه، کارم شده بود فکر کردن به حرفهای فاطمه.💎 با خودم گفتم  اگر بخواهم با آنها به امام زاده صالح بروم یک جورایی وصله ناجور می شوم آنجا! اصلا این امام زداه صالح نمی گوید پیش خودت چه فکری کردی توی ناپاک گناه کار آمدی بین زائران پاک و دل شکسته ام؟ 🖤 اما خب من هرچقدرهم با همه شان فرق داشته باشم در این مورد آخر با آنها مشترکم. دل منهم سخت شکسته است. سالهاست که شکسته!💔 فردای آن روز قبل از ظهر حواسم را جمع کردم وقتی که کسی نباشد رفتم طرف شیرهای آب پشت آشپزخانه، سعی کردم شبیه فاطمه وضو بگیرم. اما  تا نگاهم به آیینه افتاد حالم از خودم و گذشته ام بهم خورد. نگاهم را طرف آب چرخاندم. 😔 دستهایم را شستم. یک مشت آب خنک برداشتم از بالای صورتم ریختم پایین. لطافت قطرات آب روی صورت ملتهبم جاری شد. روی دست راستم آب می ریختم که زمزمه کردم: خدایا بخاطر تو...بخاطر خودم، از گناه دست کشیدم...😢 وقتی مسح سر می کشیدم تمام سعیم را کردم خاطرات آزار دهنده ام را در پستوی ذهنم زندانی کنم و نگذارم این دیو بی رحم بر سرم فریاد بکشد. مسح پا که کشیدم  گفتم: من از قفس عذابی که اون ناکس برام ساخته بود، فرار کردم و اومدم سمتِ تو...خدیا ولم نکن فقط همین!🌌 بازهم موقع نماز گوشه ای نشستم و تماشایشان کردم. بعد از نماز فاطمه رو به مهسا گفت: خب بهمون میگی چی از اون کتاب دستگیرت شد؟ کسی از بین جمع مان  انتظار نداشت فاطمه دسته جلسه را دست مهسا بدهد. شاید هرکدام از ما بود میخواست خودش همیشه متکلم وحده باشد و همه به حرفهایش گوش کنند اما فاطمه با همه ما فرق داشت. 😍 با خیلی از آدمهای بیرون هم فرق داشت. او به سادگی از چیزهای رنگارنگ  دنیا می گذشت.  مهسا با اصرار فاطمه دهن باز کرد. کمی بعد با  اعتماد به نفس بیشتری ادامه داد:  دیگه نوشته بود...فرض کنیم یه میدون مسابقه داریم با یه مقصد مشخص و زمان محدود.🏃‍♂ اگه به هر دلیلی کم کاری کردیم و هرچیز دیگه عقب افتادیم. باید سریعتر بریم تا در زمان مقرر به مقصد برسیم. پس با این نگاه اگه گناه کردی بیشتر ثواب کن تا جبران بشه! 🤷‍♀ هدف و مقصد انسان رسیدن به نقطه اوج انسانی و کمال روحیه، پس اگر با گناه عقب افتاد باید با ثواب بیشتر تاخیرش رو جبران کنه.⏳ با تشویق های فاطمه و به دنبالش کف زدن بقیه بچه ها به خودم آمدم. دیگر  اسم  نویسنده  کتاب را نپرسیدم. خودم سرکج کردم و روی جلد دقیق شدم: آیت الله سیدعلی خامنه ای. 💡💎 ادامه دارد.... " را هر شب در کانال دنبال کنید" به قلم ✍️: سین. کاف. غفاری @hejabuni 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
تجربه پس از مرگ 🎵جلسه ششم #شرح_و_بررسی_کتاب_سه دقیقه‌_درقیامت #براساس واقعیت 🔺تجربه نزدیک به
سه دقيقه در قيامت 07.mp3
20.13M
تجربه پس از مرگ 🎵جلسه هفتم دقیقه‌_درقیامت واقعیت 🔺تجربه نزدیک به مرگ یک جانباز 👤استاد امینی خواه 🏴@hejabuni|دانشگاه حجاب🎓
چادر رنگی را به روی سر کشیدم و پرده سبز را کنار زدم تا اینکه گنبد ات قاب عکس چشمانم شد😍 چشمانم را روی گنبد تنظیم کردم. چه قاب عکس دلچسبی!🖼 یک گنبد طلایی و چند کبوتر که پریدن یاد می گرفتند...🕊 اشک پرده چشمانم را تیره و تار کرد،پاهایم دیگر رمق نداشت😔 روی زمین زانو زدم و گوشه از صحنت به تماشای غریبی خودم و آشنایی تو نشستم... انگار خیلی وقت بود حرم ات رنگ گنه کار ندیده😭 همه جور عجیبی بغضم را می فهمیدند و تو عجیب تر می دانستی! چشمانم با صدای اذان بیدار شدند... چه خواب قشنگی بود✨ شاید حرم زائر های زیادی دارد اما یاد من هم بود کسی⁉️ چشمم به تقویم افتاد📆 ۲۹صفر روز شهادت تو🖤🖤 و من به طعم عشق می نوشم جام غم را....🕊🕊 🏴شهادت امام رضا علیه السلام تسلیت باد🏴 ویژه شهادت💔 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🌱خیـــــال زیارت... ما به بیابان زدیم؟! یا بیابان به ما زده؟؟!! اینهمه دوری از حرمِ اهل ولا‼️ بی کربلا،بی مدینه،بی قم،بی امام رضا (ع) حتی،روضه ها به سبکِ تلاش برای زنده ماندن در دنیا🥺🥺 دلم لک زده،راهی مشهد شَم،غرق در رویا پیاده،با قطار،بر مرکب،،،،،به هر حال بی خیال، در خیالم می آیم آنجا زیارت در شلوغی در همهمه،در ازدحام من بیایم و قَد اَم نَکِشَد...ای واااای تو بگویی: بیا من بگویم،شلوغ ست،،،چطور در ازدحام⁉️ و با بغض بگویم؛ مدد یا امام رضا(ع) باز از خیال، می آیم بیرون، این خیال بود یا مرورِ خاطره ها⁉️‼️ لبیک از راهِ دورُ دلشوره از اینکه،نَکُنَد،گناه،مانع شده بِرِسَم به ضریحِ مسمومُ مدفون به طوس،در ایران... در همین دلشوره ها وُ غرق در ذهنِ خیال پرداز... به یاد آن روزها که تو دستم می گرفتیُ،می کِشاندییَم بسویِ پنجره فولاد خوشحال،سبکبال،میگویم؛یا رضا(ع)،شکرا لله قدم ها،نورها،صداها،این تراکم شکستِ طرح ها در آیینه هااااا... باز می روم در خیال این بار به منزل جدید الاحداث،در قبرِ تنگ و دهشتناک...من می روم به سمت درهایِ سوزان...تاریک،،،،بی آب،،،، مغموم،،،،با اکراه،،،،کم کم،،،،خِجِل،،،،بی یار،،،،گریه کنان.... باز فریاد میزنم؛ مدد،مدد،مدد،مدد،مدد مولا ناقوسِ ساعتِ آفتاب هم دم می زند،ای ایرانی! یک،دو،سه،چاهار،پنج،شش،هفت،... یک نفر آمده به دیدار....بلند شو ای بی حیا...گره از کارت شد باز....آمد ضامن آهوان... دیدم تورا باز،،،،این بار دستم می کشیدی به سمت،بالاها، نورها اصوات دلنشین داوودها ...دور میشدم از تنگی و فشار...اَلوعده وفا...تازه شد دیدارها باز می آیم این پایین، در همین زمین دور از خیال زمانِ حزن و اندوه و ماتمِ اهل بیت (ع) ست، که اخرین گام اَش ختم می شود به روزِ وفاتِ شما...باز در بیابانی که زده بر این روزگارِ ما...بیابان شده آن نعمتی که بود در سفره،هر ساله باز دور، دورِ دورِ،دور اما، از همین دور،پشتِ حصار و قرنطینه ها،سلام... 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 قربون صحن وسرات امام رضا😭😭 🤔 داستان مهندس مسیحی 🗣 پرسید این آقا تازه به رحمت خدارفته⁉️ 😭امده ام شاه پناهم بده 🖤سالروز شهادت هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت اقام علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) به شیعیان و رهروان به حقش تسلیت باد😭😭😭😭 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
شیعیان گریه کنند بر من و غربت من ناله از دل بزنند بر سر تربت من پیش چشمان جوادم ز نفس افتادم او نگه کرد و من در بغلش جان دادم السَّلامُ عَلَیکَ یا غَریبَ الغُرَباء💔 ویژه شهادت💔 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
❓حالا که کرونا دست از سر ما برنداشته و مشکلات اقتصادی هم روز به روز بیشتر میشه راه چاره چیه؟ آیا باید زانوی غم بغل گرفت و دائما گلایه کرد؟ 😔نا امیدی از جمله صفاتی که در قرآن و روایات به شدت مورد نکوهش قرار گرفته: در آیه ۸۷ سوره یوسف می فرماید: «و از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها گروه ، از رحمت خدا مأیوس مى ‏شوند!» 🥀این روز ا گرونی وکرونا برای بعضی ها شده عامل دلتنگی وبیقراری و نا امیدی و... میدونی چرا؟ چون ایمان ما به خدا سست شده و به وعده های الهی باور نداریم باور نداریم رحمت خداوند بر غضبش سبقت گرفته(دعای جوشن کبیر) و میخواد مارو تربیت کنه و رشدمون بده وبه کلاس بالاتر ببره 💠همچنین در آیه ۹ سوره هود می‌خوانیم: «و اگر از جانب خود رحمتى به انسان بچشانیم، سپس آن را از وى سلب کنیم، قطعاً و خواهد بود.» ✅کسانیکه ایمان قوی دارن تو هرشرایطی محکم ومقاوم هستن سر گذشت زینب کبری(س) تو بدترین شرایط یکی از این نمونه هاست که فرمود: ما رایت الا جمیلا ♻️راهکارهایی برای درمان ناامیدی 1⃣تقويت ايمان و توکل بر خدا 2⃣انجام دادن عبادت: به نماز اول وقت اهميت ويژه ای بديد و سعی كنيد هر روز مقدار معينی قرآن بخونيد و در معنای آن تدبّر کنید 3⃣انتخاب دوستانی خوب و مومن 4⃣یادآوری زندگی انبیاء و اولیای الهی: اندیشیدن در حالات کسانی که با توکل بر خدا در برابر سختی‌ها ایستادگی کرده و مأیوس نگشته‌اند 5⃣تلاش و پشتکار برای بهبود شرایط و جبران کوتاهی های گذشته 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم این خلاف قوانین انسانی است کارشناس فرانسوی:آمریکا همزمان با کرونا، تحریم های ایران
🔴به روز باشیم به ۳۹ بند FATF عمل کردیم هیچ چیزی بدست نیاوردیم «مصباحی مقدم» عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام:اگر FATF را می‌پذیرفتیم وضعیت اقتصادی ما بهتر که نمی‌شد حتما بدتر هم می‌شد. tn.ai/2370701 پ:ن:درحالی که ۳۹ بند آن را اجرا شده و تاثیری نداشته باز اصلاح طلبان میگن مقصر وضع موجود مخالفان FATF هستن!...عجب رویی دارن این کذابین! 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
💢تنها شهردار محجبه بریتانیا از حزب کارگر خارج شد 🔻"راخیا اسماعیل" نخستین شهردار محجبه شهر "ایزلینگتون" در جنوب انگلیس بخاطر تبعیض نژادی و انحصار قدرت در دست مردان سفید پوست ناچار به خروج از پارلمان شد 🔻جای تاسف داره و ناراحت کنندس پارلمانی که ادعای بی طرفی و برابری می کنه اینجور تبعیض قائل بشه بین افراد 🌐منبع:https://www.theguardian.com/politics/2020/oct/11/former-islington-mayor-quits-labour-party-over-racism 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 قسمت بیست و دوم شب موقع خواب مهسا مثل همیشه رفت روی تخت بالایی اما برعکس عادت
🎭🔪🚬🎲 قسمت بیستم و سوم بلاخره روز موعود رسید. ترانه آنقدر سراغی از من نگرفته بود که تقریبا فراموشش کرده بودم شاید هم دست کم گرفته بودمش. وقتی همه در محوطه جمع شده بودند و باحسرت به مینی بوسی که ما را سوار میکرد، زل زده بودند. یکدفعه یک نفر مرا از پشت سر کشید. نگاه کردم دیدم نوچه ترانه ست. زیر گوشم نجوا کرد: الان حواس همه پرته بجنب زیبای خفته رو به یه بهونه ای بیار پشت آشپزخونه، حالا! بازهم لحظه انتخاب بود. در کشمکش ذهنی خودم که کمتر از لحظه ای طول کشید با خودم به این مدت فکر کردم. فاطمه تنها کسی بود که با من مثل یک آدم باارزش برخورد میکرد. او مرا دوست خودش خطاب میکرد بی آنکه از قضاوت شدن توسط دیگران ابایی داشته باشد. به هرقیمتی بود باید از او محافظت میکردم. سرم را عقب بردم و در گوش نوچه ترانه گفتم: برو الان میارمش. دقایقی بعد در دفتر مدیر بودم. خانم مدیر ابرویی بالاداد و پرسید:میخوای درمورد ترانه بگی؟ هاج و واج مانده بودم که خودش به داد ذهن پر سوالم رسید: زیر نظر داشتیمش! به خیالش هرکی هرکیه... دقایقی بعد خانم مدیر و  نگهبان دم در،  سر قرار ترانه حاضر بودند. گنده لات کانون داشت از عصبانیت می مرد. وقتی  می بردندش اتاق مدیر، بلند داد میزد: جواب این کارتو میگیری مبارک. بی توجه به فریادهایش سوار مینی بوس شدم  آزاد از فکر آینده و نقشه هایی که ترانه برای انتقام داشت.  برای ساعاتی توانستم تمام آنچه بودم را پشت سر بگذارم. وسط راه مینی بوس توقف کوتاهی کرد و یک مهمان همراه ما شد. مردی که سوار مینی بوس شده بود در مقابل چشمان مبهوت ما، جلو آمد و سلام کرد. یکی از دخترها زد زیر خنده که با نگاه تند فاطمه، ساکت شد. منکه جلوتر از بقیه کنار فاطمه نشسته بودم آهسته پرسیدم: آخوندهم باهامون میاد امام زاده؟ فاطمه بلند شد و خوش آمد گفت. بعد رو به جمع ما ایستاد و گفت: من امروز از حاج آقا خواهش کردم با ما همراه باشن تا شما فرصتی داشته باشین اگر سوالی دارید بپرسید. دوباره نگاهها سمت حاج آقا چرخید. از خودم پرسیدم: لفظ حاج آقا برای این جوان کم سن و سال که تازه ریش درآورده بزرگ نیست؟ نجواها کم کم به هم همه بدل میشدند که سکوت را اینگونه شکستم: چطوری میشه از خدا چیزی بخواییم؟ یعنی چیکار کنیم که دعامون برآورده بشه؟ حاج آقا نگاه گذرایی به من انداخت و دوباره سرش را پایین گرفت و گفت: خدا خودش در قرآن فرموده :"ادعونی استجب لکم؛ بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را" پوسخندی زدم و پرسیدم: این برا خوباست برا بقیه چی؟ حاج آقا موهای طلایی اش را زیر عمامه سفیدش برد و پاسخ داد: این آیه رحمت عام هست مختص گروه خاصی نیست. خداوند به همه بنده هاش نظر لطف داره ولی دعا کردن هم شرایط داره. مهسا از پشت سرم پرسید: مثل چی؟ حاج آقا تسبیحی همرنگ چشمانش از جیبش بیرون آورد و پاسخ داد: با نیت خالص دعا کنیم و امید به اجابت داشته باشیم. بلافاصله پرسیدم: نیت خالص چیه حاج آقا؟ همانطور که دانه های سبز تسبیحش را میگذراند گفت: از ته دل بخوای خدا آرزوت رو برآورده کنه.... وسط حرفش پریدم و طلبکارانه گفتم: مگه کسی هم هست یه چی از خدا بخواد ولی واقعا نخواد خدا بهش بده!  اجازه داد حرفم تمام شود. برای اولین بار در عمرم با مردی روبرو شده بودم که بدون توجه به جسمم داشت به حرفهایم گوش میداد.حرفم که تمام شد، گفت: بی نسبت و بی تشبیه مثلا من بیام  از شما بخوام  از صندوقچه ای که دارید یه کیسه طلا بدید به من ولی تو ذهنم باشه طلا رو که گرفتم باهاش یه ماشین بخرم بزنم درخت خونتونو بشکنم. اون وقت نیت من برای درخواست از شما خالصه؟ چقدر شبیه فاطمه حرف میزد! اوهم موقع مثال زدن خودش را در جایگاه خطاکار قرار داد نه مرا! این رفتارش باعث شد با خودم بگویم: یعنی مردی هم وجود داره که زورگو و طلبکار نباشه؟! یکدفعه جمله محبوبه افکارم را بهم ریخت: چه ربطی داشت حاج آقااااا حاج آقا عبای اتو کشیده اش را  روی شانه جابه جا کرد و گفت: وقتی از خدا درخواستی میکنیم اما همون موقع تو فکریم بعدش گناهی انجام بدیم یعنی میخوایم با نعمت خدا به نافرمانیش مشغول بشیم و این عدم اخلاص در نیت و عمله. فاطمه به کمک ذهن های قفل شده ما آمد و گفت: حاج آقا میخوان یه جورایی بگن باید اول توبه کنیم و قصد انجام گناه نداشته باشیم بعد دعا کنیم. ادامه دارد.... " را هر شب در کانال دنبال کنید" به قلم ✍️: سین. کاف. غین @hejabuni 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6014914673697098435.mp3
1.36M
🎙پادکست استاد رائفی پور 📝 معیار ازدواج اخلاق،عشق، دلنشینی ❤️ اخلاق خوب عشق و محبت میاره 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃 حلول ماه پر برکت ربیع الاول بر همگان مبارک باد🌸🌸 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
🌸•●◉✿ ﷽ ✿◉●•🌸 وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (شریفه۲۵/ مبارکه انفال) مراقب باشید! اگه جامعه به فتنه مبتلا بشه فقط دامن اهل گناه رو نمیگیره بلکه همه رو درگیر میکنه.... رحمانیت و غفار بودن و‌ ستارالعیوب بودن خدا جای خود ، اما اینم بدونید آیات عذاب هم جای خودشونه خدا بدجور مجازات میکنه!!! حواسمون باشه! ✥➻------❃-------➻✥ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حرکت جالب هادی، وقتی فهمید دخترها به اون نگاه می‌کنند! ✅ اگر کار برای خدا باشه،،، 🌸🌸🌸🌸 ماه بهار زندگی مبارک 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
به گذشتـہ بر نگردیـد🌱 اهمیتے نداره گذشتـہ رو چطور گذراندیـد، ممکنه با مشـڪلات زیادی روبرو شده باشید و این مشکل همچنان تو زندگیتـون حـضور داشته باشه اما جهان هستـے به گذشته‌ی شما کاری نـداره✋🏼 و تنها چیزی که مهمه فرکانس الانه شماسـت.✔️ هم اڪنون تصمیم بگیر که روند زندگیتو تغـییر بدے🎈 و به آنچــہ دوست داریی بیندیشی🌺 فرڪـانستـون رو از نخواستنی ها به خواستنےها تغییر بدید تا خدا براتون بهترینها رو ارسـال کنه.😊👌🏼 ❌نگـو نمیـشہ. ❌نگو نمے خوام. ❌نگو هر بار شڪـست میخورم. ❌نگو دیگه نمیـشه این زندگی رو درست ڪــرد. از پیله ناامـیدی در بیا🌸 و به خداونـد💚 توکل کن، او منتظر است تا تو برخـیزی✌️🏼 و مسـیر را امیدوارانه تر از قبل طـی کنی.☺️ 🌱🌸 ماه ربیع ،بهار ماه ها مبارک🌸🌱 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
محرم رفت... ولیکن من ، از اصحابش آموختم؛ که با وجود هر نسیم و باد و طوفانی، همراه سفینه نجات ،ثابت قدم باشم‼️ من امام و ولی و نائب صاحب الزمان عج راتنها نمی گذارم❌ به مدد الهی🤲 💚ماه ربیع الاول برشما مبارک💚 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم به ۳۹ بند FATF عمل کردیم هیچ چیزی بدست نیاوردیم «مصباحی مقدم» عضو مجمع تشخیص مصلحت
🔴به روز باشیم یاران خائن، موجب‌صلح امام حسن شدند!! متاسفانه برخی مسئولین برای پیشبرد اهداف سیاسی خودشان یک روز ماجرای کربلا را به مذاکره تفسیر میکنند و یک روز هم برداشتی غلط و نامتعارف از ماجرای صلح امام حسن علیه السلام ارائه می دهند. ظاهرا این افراد به جای اینکه از تاریخ عبرت بگیرند، برعکس میخواهند همان کارهایی که یاران بی وفای امامان معصوم انجام دادند را تکرار کنند. جدای از اینکه از نظر تاریخ شیعه و دین اسلام اینگونه اظهار نظرها اشکال دارد، از نظر ملی و مصلحت کشور نیز این نوع حرف زدنها چیزی جز بدبخت کردن این کشور در پی نخواهد داشت. چرا که آدم عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود چه رسد به ده بار... 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
❌امان از دست گوشی های همراه و فضای مجازی 🔻زنی که با لباس هاس راحتی داشته موهاش رو سشوار می کشیده غافل از اینکه تلفن همراهش دست دختر ۲ سالشه و داره ازش عکس و فیلم می گیره و به صورت گروهی ارسال می کنه 🔻وقتی میاد سر گوشیش می بینه همکارش بهش پیام داده بابت عکس و فیلم هاش گفته که اونجا متوجه میشه چه اتفاقی افتاده 《انقد شوکه و ناراحت شدم که احساس کردم مُردم و دوباره زنده شدم.سریع به تمام کسانی که عکس من رفته بود براشون پیام دادم عذرخواهی کردم بابت عکس ها و گفتم که موبایل دست بچه بوده》 🔻بعضی ها گفتن ما خودمون متوجه شدیم کار بچه بوده چون عکس هایی از سقف اتاق و پاهای بچه بوده و گفتن که اونها هم مشابه همین اتفاق رو تجربه کردن 📌حتی برای غربی ها هم که بی بندو بارن تا حدودی شرم و حیا وجود داره و دوست ندارن عکس های خصوصیشون دست دیگران بیوفته حالا تو ایران یه عده غربزده میان خصوصی ترین عکس هاشون به اشتراک میذارن فک می کنن خیلی امروزی و روشنفکر هستن 🌐منبع:https://metro.co.uk/2020/10/17/toddler-2-sends-naked-photo-of-mum-to-herwork-colleague0/ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 قسمت بیستم و سوم بلاخره روز موعود رسید. ترانه آنقدر سراغی از من نگرفته بود که
🎭🔪🚬🎲 قسمت بیستم و چهارم طولی نکشید که همه شروع کردند به سوال پرسیدن از حاج آقا، میخواستند هرچه درد دل همراه با بغض و فریاد دارند در همین چند ساعت برایش بازگو کنند. 😫😠😭 او با حوصله به حرفهای یکی یکی ما گوش میکرد و بعد از تامل جواب میداد و به قول فاطمه،  راهنمایی مان میکرد. چیزی که برایم خیلی جالب بود، رفتارش دربرخورد با ما بود.✌️🍀 دلم میخواست بدانم باهمه آدم ها اینطور رفتار میکند؟ انگار یک جور حریم و حفاظ  بین مان وجود داشت. نگاههایش، جملاتش، شیوه ایستادن و حتی عباراتی که ما را مورد خطاب قرار میداد، شبیه حرف زدن با افراد مهم و باارزش  بود.🌸💎 با خودم گفتم آخر کسی این بیرون ما را آدم حساب نمیکند تا به حال در جامعه به ما مثل انگل و آشغال نگاه کردند اما  او جوری بدون توجه به ظاهر و موقعیتمان با ما رفتار میکرد که انگار پیش از آنکه به زن بودن این جمع واقف باشد به آدم بودن ما باور داشت.❤️🧡💛💚💙 آنقدر محو او بودم که نفهمیدم کی رسیدیم. وقتی پیاده شدیم تازه یادم آمدم که هستم و کجایم. به هرکداممان یک چادر سفید دادند و داخل شدیم.😍 همه آنقدر از بودن بدون دغدغه و تحقیر بین مردم، شوق داشتیم که قیافه هایمان داد میزد هنوز حاجت نخواسته، حاجت روا شدیم. به ضریح که رسیدم. بی اختیار نشستم. 😭 چادر را روی صورتم کشیدم و سرم را به مشبک های خوشبو تکیه دادم. زیر لب گفتم: خدایا به حق این امام زداه، اگه خوب بشم...اصلا...قول میدم نماز بخونم.😓 بقیه میگفتند شبیه اردوهای مدرسه شده! چیزی که هرگز طعمش را نچشیده بودم. فقط انگار خانواده داشتم. انگار هویت داشتم. انگار با ارزش بودم. 😌 در راه برگشت بازهم حاج آقا با ما حرف زد و به ما چیزی بخشید  که کسی تا آن موقع به ما نداده بود:"امید به آینده"🌱 اینکه فردایی هست آنقدر بهتر از امروز که دیروز تلخ مان را فرآموش کنیم. وسط راه اما راننده ماشین را نگهداشت. حاج آقا عمامه سفیدش را روی سرش جابه جا کرد و پس از مکث کوتاهی خداحافظی کرد. 🖐 وقتی داشت پیاده می شد محبوبه به شوخی گفت: آخرش یه استخاره هم برامون نگرفتی حاج آقاااا🤣 حاج آقا سرش را پایین انداخت و سعی کرد لبخند ملیحش را پنهان کند. سرم را به صندلی تکیه دادم و درحالی که از او فاصله می گرفتیم شعری را که هر شب مهسا بالای سرم به ناله میخواند، زمزمه کردم: چیـزی ز مـاه🌙 بـودن تـو کم نـمی شود گیـرم که برکه ای نفسی عاشـقت شده ست ای سـیـب سـرخ🍎 غـلت زنان در مسیر رود یک شهـر تا به من برسی عاشـقت شده ست پر می کشی🕊 و وای به حال پـرنـده ای کز پشت میله ی قـفسی عاشـقت شده ست بی قراری عجیبی که آن لحظه داشتم را هیچ وقت تجربه نکرده بودم.🥀 ادامه دارد.... " را هر شب در کانال دنبال کنید" به قلم ✍️: سین. کاف. غفاری @hejabuni